دلدادگان خدايي


حميده خناماني

آن شب، ياران جسمشان در املاك و روحشان در افلاك پيش معبود بود و چهره هاي همچون گل آن ها در شادماني و شعف شكفته بود و هيچ نشانه اي از هراس و دلهره در چهره شان ديده نمي شد. آن ها عاشقاني بودند كه پنداري به ضيافت معشوق خويش دعوت شده بودند.

يزيديان، امام حسين عليه السلام را چنين تهديد مي كردند كه: «اي حسين بن علي! آيا فرات را مي بيني كه چگونه موج مي زند؟ به خدا قسم قطره اي از آن را نخواهيد چشيد، تا آن جا كه جام مرگ



[ صفحه 132]



را جرعه جرعه بنوشيد.» امام و يارانش سعي مي كردند كه با سخنان خود آن سپاه خفته در جهل را بيدار كنند؛ ولي كيست كه عبرت گيرد؟

حميده خناماني در مقطع دبيرستان تحصيل مي كند و ساكن شهرستان كرمان است. او در متني ده صفحه اي درباره ي احساس ياران امام حسين عليه السلام در آن آخرين شب مي نويسد و از تهديد يزيديان به بستن فرات سخن مي گويد. نبرد آغاز مي شود؛ اما در بحبوبه ي نبرد امام به نماز مي شتابد و هيجان سراسر وجودش را فرا مي گيرد. خناماني با نثري جاندار و گيرا وقايع مختلف را توضيح مي دهد و به اهميت نماز از ديدگاه امام حسين عليه السلام تأكيد مي كند.


بازگشت