مقتداي عشق


اعظم حسين زاده مقدم

هان اي بسيجي! آري با تو هستم. با تو كه گردوغبار سنگرهاي عشق بر جبينت نشسته. اي بسيجي ها! اي دلاوران ميدان هاي جهاد و شهادت! آن زمان كه زير پاره هاي سرب و گدازه هاي آتش به نماز



[ صفحه 126]



عشق مي ايستاديد و نماز شب را در ميانه ي جنگ به پا مي داشتيد، جز به رها شدن از قيد تعلقات و مهاجرت به سوي معبود و پرواز به سوي او، آيا به چيز ديگري فكر مي كرديد؟

شمايي كه با قامتي افراشته راه مقتداي خود را پيموديد و بر خط سرخ شهادت قدم برداشتيد، به راستي كه به رمز نماز رسيديد و به عمق آن فرو رفتيد.

قطعه ي ادبي اعظم حسين زاده مقدم، در سه صفحه، به موضوع «نماز در ميدان هاي جهاد و شهادت» مي پردازد. او با مخاطب قرار دادن شخصيت يك بسيجي با او به گفت وگو مي نشيند و نماز او شهادت را از دل ميدان جنگ بيرون مي كشد. نويسنده نوشته ي خود را با كلام امام علي عليه السلام به پايان مي رساند كه مي فرمود: «به سوي ميدان هاي جنگ و شهادت بشتابيد و به استقبال مرگ برويد و آن را در آغوش بفشاريد كه شهيدان راه خدا نزد پروردگار، مقامي بس بزرگ دارند».


بازگشت