قنوت آخر


طاهره حسين زاده

كارواني در راه است، كارواني كه با خودش نور مي آورد؛ انسانيت مي آورد. كارواني در راه است؛ كارواني كه صداي حركتش موسيقي دلنشين جاودانگي است. قرآن مي خوانند؛ اما نه آن خواندني كه گوش هاي سنگين ما به آن عادت كرده است؛ خواندني از جنس رسيدن، از جنس عشق.

ظهر مي شود. خورشيد به سمتي كه او اشاره مي كند، ايستاده است. عمود بر تمام مسيرهاي منحرف. چيزي به پايان سفر، چيزي به پايان سرخ اين سفر نمانده است. سفري تازه آغاز مي شود، از سمت جاده ي اذان. مواظب تيرها باشيد. آقا در نماز است.

اگر چند نگاه تازه و خلاقانه را به عنصر خيال در آميزيد و آن را با زباني نرم و روان و در عين حال مستحكم و درست و در عين ايجاز بازگويي كنيد و كمي هم از نمك تكرار بر آن بپاشيد، به تدريج به مشخصات اثري نزديك مي شويد كه طاهره حسين زاده در مجموعه ي «قنوت آخر» گرد آورنده است.

قطعات او در اين اثر، دو حال و هواي متفاوت دارند. حال و هواي غالب، حال و هواي نماز ظهر عاشوراي امام حسين عليه السلام است. فضاي دوم كه او آن ها را قطعات آزاد خوانده است، يك فضاي حسي و يك رابطه ي دروني با نماز است كه نويسنده از عهده ي هر دو فضا به خوبي برآمده است.



[ صفحه 120]



قطعات او در عين كوتاهي، تصاويري بديع و سرشار دارند و مي توان اميد بست كه اگر كمي بكوشد و چشمه ي احساسش همين طور بجوشد و توفيق الهي دستش را بگيرد، جايي خوب در بين اهالي قلم استان فارس، خصوصاً آن ها كه با دغدغه ي دين مي نويسند، براي خود بيابد. او اكنون سال سوم دبيرستان است و هنوز در ابتداي جواني است.


بازگشت