شميم نيايش


طيبه جوادي پور

آن قدر مي گردم كه در آن سوي اردوي خوشبختي، شرابي ناب از نمازهايم بگيرم. مي دانم كه حتي جرعه اي از آن مرا مست خواهد كرد و دردهاي كهنه و مزمن را از تن من خواهد سترد. من تا هر كجا كه خدا بگويد، مي روم؛ تا تيغ خورشيد و تا لبه ي مرگ….

من فقط به دنبال تبسّمي هستم كه خدا پس از هر نماز بر لبانم بنشاند.

آن گاه كه نور سپيد نماز، در گذر از منشور چند وجهي تسبيح و سجاده تجزيه مي شود، رنگين كماني در آسمان دل نقش مي بندد و باراني با سخاوت بر دانه هاي زمين بوسه مي زند. آن زمان، قامتِ راست يك انسان در برابر عظمت معبود خود مي شكند و غنچه هاي بلورين بندگي از خاك تيره ي منيـّت سر برمي آورد و مرثيه ي طغيان گناه را پايان مي بخشد. آن هنگام كه حضور مقدّس آدمي در برابر خدا با ترانه ي مستانه ي قنوت در هم مي آميزد. شباويزهاي معطر بر پهنه ي



[ صفحه 109]



گونه هاي مكرر مي درخشد و تبسم هاي غريبانه بر لب هاي معصوم مي شكند.

در اين لحظه هاي ناب و بي دريغ است كه دستان ناتوانمان بي اختيار آسمان را بر فراز خود نگه مي دارد و روحمان بي اراده پر از خدا مي شود. در همين هنگام است كه سرودي از لابه لاي بافته هاي تنمان نماز را فرياد مي كند و عشق را كلمه به كلمه بر صفحه ي زود گذر با خدا بودن مي كوبد.

«شميم نيايش» شامل ده قطعه ي ادبي در موضوع نماز است. اين ده قطعه كه در مجموع حكايت از قلمي بالقوه مستعد دارند، عبارتند از: «مي روم …»، «تا تيغ خورشيد»، «تلاطم لحظه ها»، «باز، هم گفت خدا» «راز مگوي نماز»، «جاده هاي خلوت شب»، «معما»، «من خدا را مي بينم»، «شميم مطلا»، «بگذار بنويسم آه» و «همراه با خدا».

زبان طيبه جوادي پور با همه ي تغييراتش تقريباً يكدست و قابل قبول است و اگر قطعه اي بر قطعه ي ديگر امتياز داده مي شود، به خاطر معنايي است كه در آن قطعه به پختگي مي رسد يا ناپخته مي ماند.

زبان او از قوه ي خيال بهره مند است گرچه تصاويري كه مي آفريند كمي پيچيده اند و از ايجازي نسبي نيز برخوردارند، اما انسجام كافي ندارند.

با اين وصف مي توان اميدوار بود كه با تلاشي بيشتر، قلمي كه در بين انگشتان طيبه جوادي پور مي لغزد، آثاري در خورتر رقم بزند.



[ صفحه 110]




بازگشت