زمزمه ي مناجات


فاطمه جمشيدي نسب

ديگر نمي دانم چه بگويم و چه بنويسم، نماز، نماز حسين عليه السلام است و سالار شهيدان. روز دوم محرم وارد كربلا مي شويم و چون كم تر از ده روز قرار بود بمانيم نماز را مي بايستي شكسته به جاي آوريم. بنابر اين آماده شديم براي نماز ظهر….

حرّبن يزيد رياحي در آن برهوت حقيقت و غربت و معنويت، در حالي كه هنوز در جبهه ي مقابل بود به امام مي گويد:

نماز را به امامت شما مي خوانيم.

نمي دانم، آن زمان عزيز زهرا سَلام الله عَلَيها چه حسي را طلب مي كند. شايد امام حسين عليه السلام مي خواست خاطره ي حضور رسول الله صلي الله عليه و آله را تجديد كند. شايد امام حسين عليه السلام مي خواست آخرين اذان اين دنيا را از زبان محبوب ترين عزيزش بشنود. شايد هم….

فاطمه جمشيدي نسب نوشته ي خود را در موضوع «اگر در نماز امام حسين عليه السلام بودم…» به رشته ي تحرير در آورده است. او در نوشته ي



[ صفحه 108]



ادبي و شاعرانه ي خود، درباره ي آرزوي خود براي حضور در آن نماز حرف مي زند. از اشك هاي حضرت امام حسين عليه السلام در هنگام نماز مي گويد و از اين كه پيش از جنگ، حرّ با اين كه در سپاه دشمن بود به امام حسين عليه السلام گفت كه نماز را پشت سر آن حضرت خواهند خواند.


بازگشت