حضور سبز


رضوان اكرم زاده

آري اي پرستوي عاشق! بال بگشا و پيام عاشقي مرا نيز در بلنداي پروازتان بسراييد و فرشتگان ملكوتش را فراخوانيد تا ناله ام را فراسوي حجاب آسمان ها ببرند و شعله اي از عطر سبزه زاران ملكوت را نواي آرام روزهاي من سازند. باشد كه بتوانم «جانشين خدا در زمين بودن» را تجربه كنم و با دو بال انديشه و عرفان به روشناي جبروتش بال گشايم.

آن گاه كه باران ظلمت بر سر تو باريدن گيرد و سياهي دهشتناك نفس، غرورت را در هم شكند، عشق، اين انفجار به بند كشيده را در پيمانه ي جانت بريز تا باز با او عاشق شدن را در بي كرانه ي زيباي قلبت بيابي.



[ صفحه 62]



و اين چنين زيباترين تجربه ي حضور را با تمام شكوه الهي اش در غزل بندگي ات خواهي سرود. آ ن گاه حديث آن كرامت بي كران را آذين بند طومار عاشقي ات گردان تا حقيقت عشق را به واسطه ي قداست نامش جاودان كني و سوداي او را غوغاي زندگي ات گرداني.

خداوندا! پيشاني بندگي بر خاك در گهت مي سايم و رحمانيت بي كرانت را مي ستايم. ديده ي دل به جانب بارگهت مي دهم و شكوه جلال و جبروت خداوندي ات را در لحظه لحظه ي يادت مي سرايم و به شكرانه ي تمام لحظه هاي با تو بودن سرسراي ملول دل را شيوا مي سازم.

رضوان اكرم زاده متولد 1359 است و در كرمان زندگي مي كند. او كه هم اكنون در دانشگاه مشغول تحصيل است نوشته ي خود را با عنوان «نماز در ميدان هاي جهاد و شهادت» در پانزده صفحه تنظيم كرده است.

او در نوشته اش شهيدان نماز را مخاطب قرار مي دهد و با آنان سخن مي گويد و لحظات آسماني و ملكوتي نماز و عبادت اين بزرگان را به تصوير مي كشد.


بازگشت