گرماي عشق


نسرين اسماعيلي

آسمان ابري بود. انگار آسمان دردي بزرگ داشت؛ دردي كه با ياس ها در ميان نگذاشته بود. من در آن كوير لب خشكيده، تك و تنها نگهباني مي دادم. دشمنان انگار با آسمان مي جنگيدند.

آن قدر توپ و منور به آسمان مي زدند كه آسمان مانند كودكي اشك مي ريخت و لب هاي خشك كوير را خيس مي كرد. با خدا راز و نياز مي كردم. شروع به خواندن آيه اي كردم و به او متوسل شدم.

سرماي وجودم را تنها با عشق به او گرم كردم. شب عجيبي بود. هر دفعه كه به آسمان نگاه مي كردم، گويي ياسي از آسمان چيده مي شد و مي افتاد. تسبيحي در دست مي فشردم و ياالله مي گفتم. نيمه



[ صفحه 42]



شب بود و من نماز شبم را آغاز كردم. بدنم گرمي خاصّي داشت و مملوِّ از عشق به خدا بود. نمازم تمام شده بود. بعد از نماز كتاب «ارتباط با خدا» را در دست گرفتم و شروع به خواندن زيارت عاشورا كردم. آسمان هم سبك تر شده بود و فقط نم نم باران مي باريد. عكس مادرم را از جيبم بيرون آوردم و به چشمان معصوم و مهربانش خيره شدم. دلم خيلي برايش تنگ شده بود؛ آن قدر كه مي خواستم فريادي بزنم تا لب هاي كوير از هم باز شوند و مرا به درون خود بكشند. عكس مادر مهربانم را در جيبم گذاشتم. دو ركعت نماز صبح خواندم. دل آسمان كه تا همين چند ساعت پيش سياه و پر از كينه بود، كم كم صاف مي شد و ياس هاي كوچك خود را در بقچه ي سياه رنگ خود مي گذاشت. ناگهان نگاهم به طرفي جلب شد. كبوتر سفيدي ديدم كه از بالش به شدت خون مي ريخت. انگار با من حرف مي زد و از من مي خواست تا كمكش كنم. در آن لحظه كوير سوت و كور بود و فقط صداي وزش باد در بوته ها مي پيچيد. احساس خوشحالي مي كردم. ناگهان گرماي خون هاي قرمز را كه به شدت از سرورويم جاري مي شد، احساس كردم. به زمين افتادم. چشمانم را به آرامي باز كردم و پرنده را ديدم كه با بال شكسته به اوج آسمان مي رفت؛ خوشحال، چشمانم

را برروي هم گذاشتم.

نسرين اسماعيلي مقالات ادبي خود را با عنوان «اميدي براي شهادت» در ده بخش تدوين كرده است. عناوين آن ها عبارتند از: «قطره ي



[ صفحه 43]



باران عشق»، «به سوي آسمان»، «فرشته هاي حرم»، «اولين نماز»، «دلم مي خواهد عبادت كنم»، «اميدي براي شهادت»، «نماز در قلب مسجد»، «سجاده ي آغشته به اشك»، «ساحل بي كران دوستي» و «سجده ي عشق».

او اين مقالات را در سيزده صفحه نگاشته است.

نويسنده در اين مقالات لحني داستان گونه دارد.

او به توصيف نمازي كه در جبهه جنگ برگزار مي شود مي پردازد و حالات يك رزمنده را در آن مكان و حين نماز بازگو مي كند.


بازگشت