حضور آبي


سعيده اباذري

آسمان آبي است. بادها ساكنند. من از سرزمين اقاقي ها مي آيم. از سرزمين لاله هاي به خون نشسته، در آن روز كه همراه شقايق ها وضو گرفتم تا شايد حضور او را احساس كنم.

ناگهان او مي آيد، با قامتي افراشته و قدم هايي به صلابت كوه. فرياد مي زنم: يا حسين! يا حسين مظلوم!

در نگاه او عشق بود و در لبخندش محبت و در سرتاسر وجودش حقيقت….


بازگشت