محافظت بر نماز و رسيدگي به آن


«و الذين هم علي صلوتهم يحافظون».

(سوره معارج - آيه 35)

از بيانات و مطالب گذشته اجمالا معلوم شد كه نماز فريضه اي بزرگ و وظيفه اي سنگين، بلكه عمود دين، و ركن اسلام و نيز عمود و ركن اديان ديگر است.

و نيز روشن شد كه نماز بهترين وسيله براي قرب به خدا و جامع ترين مظهر عبوديت و بندگي، و كاملترين نمونه شكر و سپاسگزاري است. چنانچه دانستيم نماز عامل نيرومند و مؤثري است در صلاح حال فرد و جامعه، و عبادتي است كه از جهت تربيت و سازندگي اش راستي بي نظير است، و به تمام معني موجبات سعادت و خوشبختي انسان را در تمام شئون زندگي فراهم مي سازد، و به حيات و زندگي او معني و حقيقت مي بخشد و به آن صلح و صفا و آرامش مي دهد.

و آدمي را از وقفه و ركود و جمود، به حركت و جنبش و به پيشروي وامي دارد، و از جهل و ناداني، به علم، و از غفلت و ناآگاهي به سوي بيداري و آگاهي سوق مي دهد.



[ صفحه 116]



و اينها در صورتي است كه نمازگزار درست نماز بخواند، آداب ظاهري و شرائط معنوي آن را مراقب باشد و به آن محافظت نموده و كاملا رسيدگي كند.

تا در نتيجه از آثار و نتائج بزرگش برخوردار شود.

بي اعتنائي ما به نماز و توجه نكردن، و عدم رسيدگي مان به آن سبب شده كه نماز امري ساده و بي ارزش و پيش پا افتاده شناخته شود و گروهي آن را كاري بي فائده و عملي بي اثر در زندگي بدانند. و حتي كار به جائي بكشد كه گروهي ديگر آشكار و علانيه بگويند:

نماز چه اثري در زندگي دارد؟ و چرا مردمي خود را معطل كرده، نماز مي خوانند؟ و بيهوده و عبث اوقات گرانبهاي خود را تلف مي كنند. چرا و به چه علت؟

اگر اينان نماز نمي خواندند، تا اين اندازه مردمي عقب افتاده و منحط و كوتاه فكر، و مردمي ذليل و زبون و تو سري خور نمي بودند.

همين ما هستيم، آري ما نمازگزاران كه نماز را اين طور شناسانده ايم. و نمازگزار را، آدمي بيحال و ضعيف، آدمي بي عرضه و زبون، آدمي ستمكش و تو سري خور و ساكت و ترسو، معرفي كرده و نمايانده ايم. كه نه بتواند از حق خود دفاع كند، و نه از حق ديگران.

و اگر درست معناي نماز را درك كرده بوديم، و تلقي مان از نماز اين تلقي غلط نبود، و حق نماز را آنچنان كه سزاوار است ادا نموده بوديم، و بر آن محافظت كرده، و به حدود آن مي رسيديم، اين چنين وضع ما خراب نمي بود، و به تباهي و فساد كشيده نمي شديم. و اين طور به ما طعن نمي زدند كه مي زنند، و اين جور چركين نمي كردند كه كرده اند.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله نماز را به چشمه آب گرمي تشبيه فرمود:



[ صفحه 117]



كه در شبانه روز پنج نوبت انسان خود را در آن شستشو دهد آيا ديگر چركيني و آلودگي به اين انسان مي نمايد؟

در متن اسلام نماز به شكلي جز اين شكل كه ما به آن داده ايم، معرفي شده، و نمازگزار به غير از اين اوصاف كه ما نمازگزاران داريم توصيف گرديده.

قرآن مجيد و روايات اسلامي با اهتمام هرچه بيشتر، و تأكيد و مبالغه هرچه زيادتر، ما را به محافظت بر نماز و مراعات حدود آن و رسيدگي به آداب و شرائطش توصيه و سفارش كرده است.

اينك براي روشن شدن مطلب، و نيز آشنا شدن خوانندگان، پاره اي از آيات و روايات مربوط را مي نگاريم.

خداي متعال مي فرمايد:

«حافظوا علي الصلوات و الصلوة الوسطي و قوموا لله قانتين».

(سوره بقره - آيه 240)

رسيدگي كنيد به نمازها و مخصوصا به نماز ميانه و به پا خيزيد براي خدا به اطاعت و بندگي.

در بسياري از روايات، صلوة وسطي به نماز ظهر معني شده. [1] و از حضرت صادق عليه السلام در معناي جمله «قوموا لله قانتين» اين طور نقل شده:

«اقبال الرجل علي صلواته و محافظته علي وقتها حتي لا يلهيه عنها و لا يشغله شي ء».

توجه و روآوردن به نماز و محافظت و مراقبت كامل بر وقت آن به طوري كه هيچ چيز او را از آن مشغول نكند و باز ندارد [2] .

و باز خداي متعال در جاي ديگر قرآن، در مدح و ستايش مؤمنان و



[ صفحه 118]



بيان اوصافشان فرموده:

«و آنان كه بر نمازشان محافظت كامل دارند» [3] .

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:

«پيوسته شيطان از آدم مؤمن مي ترسد و در وحشت است، تا آنگاه كه بر نمازهاي پنجگانه محافظت داشته باشد و اوقات آن را كاملا مراعات كند.

و هنگامي كه نماز را به چيزي نشمرد و به آن رسيدگي نكرد، شيطان بر او جرأت پيدا مي كند و بالاخره او را آلوده به گناهان بزرگ مي نمايد» [4] .

اگر خواننده گرامي، در مطالب از پيش ياد شده، درست دقت نموده، و درك صحيحي از آن كرده باشد، به عمق معنا و مفاد اين فرمايش پيغمبر صلي الله عليه و آله خواهد رسيد.

و اينكه چرا شيطان از مؤمني كه پاي بند به نماز و محافظ و مراقب آن باشد، نوميد است و از او مي ترسد و وحشت دارد، و برعكس اگر مراقبت و محافظت بر نماز نداشت، به او اميدوار شده و جرأت پيدا كرده و بالاخره او را آلوده مي كند.

نماز سنگر و پناهگاه متين و بسيار نيرومند و محكمي است، كه نمازگزار را از هر گزند در پناه خود مي گيرد و از دستبرد شيطان و وسوسه هايش او را حفظ مي كند.

نماز هميشه انسان را به ياد خدا و به ياد عظمت خدا دارد، نمازگزار داراي اراده اي قوي و قدمي استوار و همتي عالي است.

نمازگزار - البته به معناي صحيح - در اثر تكرار نماز و تجديد رابطه اش با خداي بزرگ، دلي نوراني و قلبي پاك و هدفهائي انساني دارد و پيرو هوي و هوس نيست.



[ صفحه 119]



و قهرا چنين آدمي از شيطان و وسوسه هاي او به دور و شيطان در او طمع ندارد و از گمراهي و انحراف او نوميد است.

و نكته قابل ملاحظه در سخن آن حضرت اين است كه شيطان از اين نوع نمازگزار مي ترسد.

چرا مي ترسد؟

زيرا اگر كسي آنچنان كه گفتيم نماز بخواند و حق آن را ادا كند، آدمي عهده دار و وظيفه شناس و مسئول مي شود، نمي تواند در برابر فساد و انحراف و در مقابل منكرات و كارهاي زشت، ساكت بنشيند. با اينها مبارزه مي كند و براي جلوگيري از آن سخت مي كوشد. در حالي كه شيطان اين چيزها را مي خواهد و مردم را به فساد و انحراف و كارهاي زشت دعوت مي نمايد و نمازگزار به آن معنا، بر ضد هدف او و برخلاف مقصد او كار مي كند.

و اما اگر در اثر بي اعتنائي و عدم رسيدگي و محافظت نكردن، اين سنگر و پناهگاه خللي يافت، روزنه و شكافي پيدا كرد، معلوم است - كه ديگر انسان در آن تأمين نخواهد داشت و از هيچ آسيب و گزند محفوظ نبوده، و از تسلط شيطان و اغواء او و وسوسه هايش مصون نخواهد ماند.

و باز رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:

«نماز را ضايع نكنيد و درباره آن سهل انگار نباشيد، زيرا هر كه نماز را ضايع كند، و آن را سهل و ناچيز بشمارد، با قارون و هامان محشور خواهد شد، و سزاوار است كه خدا او را با منافقان به دوزخ ببرد. پس واي بر كسي كه بر نماز و سنت پيغمبر صلي الله عليه و آله محافظت نداشته باشد».

قارون فريفته مال دنيا و پول بوده، و هامان فريفته جاه و مقام، و در



[ صفحه 120]



اثر غرور حاصل از مال و پول، و نخوت جاه و مقام، از پذيرفتن فرمان خدا و بندگي او استنكاف داشتند و به آن اعتنا نمي كردند.

و نوعا مسلمانها كه به نماز اعتنا ندارند و آن را ضايع مي گزارند، همانها هستند كه فريفته مال دنيا و پول و گرفتار نخوت جاه و مقامند. و تمام توجه و همت آنها به چيزها و كارهائي است كه در اين جهت و در اين راه به آنها كمك كند، و موقعيت آنها را در اين مورد حفظ نمايد. و قهرا اين نوع مسلمانها، ديگر به دستورات الهي و مخصوصا به نماز توجه و اعتنا نداشته و آن را ضايع خواهند كرد.

پس روي اين تناسب با قارونها و هامانها محشور خواهند شد، چون اينان خود به يك معني قارون و هامان اند.

و اينكه حضرت فرمود:

«سزاوار است كه خداوند آدم ضايع الصلوة را با منافقان به دوزخ ببرد».

به اين جهت است كه نمازگزار در ظاهر كه به نماز ايستاده، چنين وانمود مي كند كه در برابر عظمت خدا ايستاده، و دستور و فرمان او را اجرا مي كند، در حالي كه در باطن و درون اينطور نيست، توجه به هركس و هرچيز دارد جز به خدا، و گاهي هم خضوع و خشوع عجيبي از ظاهر خود نشان مي دهد، در صورتي كه در دلش ابدا خضوع و خشوع نيست. و اين خود يك نوع نفاق است، چون ظاهر و باطن او دو جور است.

بنابراين در قيامت با گروه منافقان به دوزخش مي برند.

اميرالمؤمنين سلام الله عليه در اين باره (محافظت بر نماز و رسيدگي به آن) سخن جالبي دارد، آنجا كه مي فرمايد:

«نماز را مراعات كنيد، و بر آن محافظت داشته و به آن رسيدگي نمائيد و بسيار نماز بخوانيد، و به وسيله آن به خدا تقرب جوئيد» [5] .



[ صفحه 121]



از اين جهت كه نماز (چنانچه در قرآن آمده) بر مؤمنان فرض و واجب گشته است.

«آيا گوش فرا نمي دهيد؟ به پاسخ دوزخيان، هنگامي كه از آنها مي پرسند، چه چيز شما را به دوزخ درآورده؟ مي گويند: چون از نمازگزاران نبوديم. همانا نماز گناهان را مي ريزد همچون ريختن برگ درخت و گناهان را برمي دارد مانند برداشتن بندها از گردن و رسول خدا صلي الله عليه و آله نماز را به چشمه آب گرمي تشبيه فرمودند كه بر در خانه انسان، باشد و انسان شبانه روزي پنج نوبت در آن چشمه خود را بشويد و تميز كند.

پس بر چنين شخصي ديگر هيچ چرك نخواهد ماند».

موقعيت و قدر بزرگ نماز را گروهي از مؤمنان شناختند كه مظاهر جمال دنيا و نيز فرزند و مال، آنان را از آن باز نداشت و مشغول و سرگرم نكرد. چنانچه خداي سبحان مي فرمايد:

«از مؤمنان مرداني هستند كه تجارت و خريد و فروش آنان را از ياد خدا و بپا داشتن نماز و دادن زكات غافل نمي گرداند و بازشان نمي دارد».

و رسول خدا صلي الله عليه و آله با اينكه به بهشت مژده داده شده بود، براي نماز خود را به رنج و زحمت مي انداخت.

به علت فرمان خداي متعال كه فرموده:

«و امر اهلك بالصلوة و اصطبر عليها»

يعني كسان خود را امر به نماز كن، و خويشتن بر انجام آن شكيبا باش. پس آن حضرت هم كسان خود را به نماز فرمان مي داد، و هم خويشتن را به شكيبائي بر رنج و زحمت آن وامي داشت».

(نهج البلاغه - خطبه 190) [6] .



[ صفحه 122]



حضرت باقر عليه السلام فرمود:

«نماز را سهل نگير، و آن را سبك مشمار، زيرا پيغمبر صلي الله عليه و آله، به هنگام رحلتش فرمود: «كسي كه نمازش را سبك بشمارد و درباره آن سهل انگار باشد، از من نيست. و نيز كسي كه شراب بنوشد از من نيست. و به خدا سوگند، نزد حوض كوثر بر من وارد نخواهد شد» [7] .

ابوبصير گويد: به نزد ام حميده (همسر حضرت صادق عليه السلام) رفتم كه او را در فوت امام صادق عليه السلام تعزيت و تسليت بگويم، همين كه او را تسليت گفتم، شروع كرد به گريستن، من نيز به گريه او گريان شدم، پس از چند لحظه گفت:

اي ابوبصير، اگر حضرت صادق عليه السلام را در آن لحظه هاي آخر عمرش مي ديدي، و در حضورش مي بودي، هر آئينه امري عجيب مشاهده مي كردي.

در آن هنگام حضرت چشم هاي خود را گشود و فرمود: تمام اقوام و بستگان مرا بخوانيد، همه را كه جمعشان كرديم، حضرت به آنها نگاهي كرد و فرمود:

«بدانيد و آگاه باشيد، شفاعت ما شامل حال كسي كه نماز را سبك بشمارد نخواهد شد [8] .

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

«روزي پيغمبر صلي الله عليه و آله در مسجد نشسته بود، كه مردي وارد شد و به نماز ايستاد، ركوع و سجود نمازش را نيكو به جا نياورد، حضرت فرمود: «نقر كنقر الغراب» نوك بر زمين زد همچون نوك زدن كلاغ بر زمين. (يعني هنوز در ركوع و سجود آرام نشده و ذكرش را درست نگفته، سر از ركوع و سجود برمي داشته) و فرمود: اگر اين مرد بميرد و نمازش اين طور



[ صفحه 123]



باشد، بر دين من نخواهد مرد» [9] .

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«علي بن ابيطالب عليه السلام مردي را ديد كه سجده نمازش را تمام و درست و با اطميناني كه شرط است به جا نمي آورد.

از او پرسيد، از چه موقع تو اينطور نماز مي خواني؟

گفت: از دير زماني است.

حضرت به او فرمود: مثل تو نزد خدا، مثل كلاغي است كه نوك به زمين مي زند، و اگر به اين حال بميري، خواهي مرد نه بر ملت ابوالقاسم محمد صلي الله عليه و آله.

سپس فرمود: دزدترين مردم كسي است كه از نمازش بدزدد» [10] .

اين روايات و دهها روايات ديگر به اين مفاد و مضمون فوق العاده مهم، خيلي بايد مورد توجه قرار گيرد.

و انصافا مفاد و معناي آن بسيار تكان دهنده و سخت حساس است نه بر ملت پيغمبر صلي الله عليه و آله، و نه بر دين آن حضرت مردن، موضوع كوچكي نيست، مطلب ساده اي نيست، شوخي نيست كه بشود نسبت به آن شل گوشي كرد، و به آن اهميت نداد، و درباره اش بي تفاوت بود، بيش از هر چيز بايد به آن عنايت و توجه نمود.

قطع رابطه از پيغمبر صلي الله عليه و آله و خاندان پاك و معصومش عليهم السلام و محروم ماندن از عنايت و عطف توجهشان، و حتي در قيامت از شفاعتشان بي نصيب بودن آسان نيست، و نبايد آن را سبك گرفت و سهل شمرد.

زيرا كه قطع رابطه از اين خاندان، و محروم شدن از عنايت و لطفشان، و نيز دور ماندن و بي بهره بودن از شفاعتشان، مساوي با قطع



[ صفحه 124]



رابطه از خدا، و به طور كلي از نظر خدا افتادن است.

اين چنين آدم، ديگر مورد لطف و عنايت خدا و مشمول رحمت او واقع نمي شود.

شگفتا. مگر نماز چيست؟ نماز چه عمل و چه عبادتي است؟ تا چه اندازه قدر و منزلت دارد؟ تا چه پايه بزرگ و عظيم است؟

و تا چه حد شارع مقدس اسلام و پيشوايان بزرگ دين به آن اهميت داده اند؟

مگر نماز چه اثري در انسان و در زندگي و سعادت او دارد؟

عجبا اگر نماز اين است كه تا اين پايه مهم، و تا اين مرتبه مورد اعتنا و توجه شارع اسلام و پيشوايان بزرگ دين است. پس چرا ما به آن اهميت نمي دهيم؟ و عجيب به آن بي اعتنا هستيم.

و آن را مراعات نكرده، و بر آداب و شروط و حدودش محافظت و مواظبت نداريم. و هيچ به آن رسيدگي نمي كنيم.

در صورتي كه با توجه به مطالب فوق بايد در مورد نماز حساسيت خاصي داشته، و از سهل انگاري و سبك شمردن آن كاملا بايد برحذر باشيم اما با همه اين حرفها، متأسفانه مي بينيم نوعا مردم مسلمان، به اندازه اي به نماز بي اعتنايند، و تا حدي نماز در نظرشان بي قدر و بي منزلت و بي ارزش است، كه گوئي يك امر طفيلي و يك كار زائدي در زندگي است، و يك تكليف و تحميل غير لازم و بدون ضرورتي است. جزو تجملات و تشريفات زندگي هم به حساب نمي آيد.

نهايت اينكه از كودكي عادت كرده و در ميانشان مرسوم و معمول گرديده كه در خلال كارهايشان كاري نيز به نام نماز، به عنوان نماز انجام دهند، بدون اينكه فلسفه آن و معناي آن، و مقصود و هدف از آن را



[ صفحه 125]



بدانند و بدون هيچ آگاهي به اثر آن در زندگي فردي اجتماعي.

بنابراين هرگاه فرصتي دست داد، دير يا زود، و با كارشان مزاحمتي نداشت، نمازي مي خوانند، آن هم چه نمازي؟ با چه توجه و با چه حضور قلبي؟ با چه شوق و نشاط و شادابي؟

همين دولا و راستي شده، آيات و اذكاري را در دهان گردانده و بر زبان جاري مي كنند.

خيلي درباره نماز مسامحه دارند. و در مورد آن لاقيد و بي بند و بارند. تا آنجا كه به اندك عذر و ناچيز بهانه و كوچك كاري، چه بسا آن را ترك مي كنند. و هيچ باك هم ندارند. و متوجه نيستند چه گناه بزرگي مرتكب مي شوند؟ و استخفاف به چه فرماني بزرگ از خداي بزرگ مي نمايند.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:

«ميان اسلام و كفر بيش از اين فاصله نيست كه انسان نماز واجبش را از روي عمد ترك كند، و يا مسامحه و سهل انگاري نموده و نماز نخواند».

از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند، چرا زناكار را كافر نمي خوانيد؟ و تارك الصلوة را كافر مي خوانيد، دليلش چيست؟

حضرت فرمودند:

«آدمي كه زنا مي كند و يا شراب مي نوشد، براي شهوت و براي لذتي است كه از آن مي برد، شهوت بر او غالب شده او را وادار به آن كار مي كند، و اما تارك نماز، نماز را ترك نمي كند مگر از روي استخفاف و سهل انگاري درباره آن.

زناكاري را نمي بيني مگر اينكه از روي شهوت و التذاذ مرتكب زنا



[ صفحه 126]



مي شود، و لكن هر كه نماز نمي خواند، در ترك نماز شهوت و لذتي ندارد بنابراين ترك نماز علتي جز استخفاف به آن ندارد.

و استخفاف به نماز كفر است».

از جمله امور مربوط به نماز كه خيلي بايد مراقب آن بود، و بر آن محافظت كرد، وقت نماز است، كه اهميت زياد به آن داده شده و مخصوصا امر به مواظبت آن كرده اند.

مراقبت و محافظت بر اول وقت نماز دليل بر اين است كه نمازگزار در برابر وظيفه بزرگ نماز سخت حساس است و آن را موضوعي مهم و قابل ملاحظه و مطلبي جدي تلقي كرده.

با شوق و شعف فراواني مراقب وقت آن و در انتظار فرارسيدن آن است، و براي امتثال فرمان خداي بزرگ و اداي فريضه نماز آماده و مهيا، و در انجام دادن آن با نشاط و شادابي، بدون هيچ ملالت و خستگي حاضر است.

و امور زندگي و مشاغل آن، و كسب و كار او را از نماز غافل و مشغول نگردانيده.

«رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة».

اما آدمي كه مراقب اوقات نماز نيست، و چنان سرگرم امور زندگي و مشاغل كسب و كار است، كه نمي فهمد وقت نماز فرارسيده، و يا اگر مي فهمد به آن توجه نمي كند و اهميت نمي دهد.

خوب روشن است كه نسبت به نماز تا چه حد سهل انگار و بي تفاوت است؟ و قهرا اين آدم، در اثناء وقت و يا در آخر وقت كه قدري كارش سبك گرديد و يا از كار خسته شد، براي نماز كه مي خواهد برود، به زور و كسالت و با خستگي و ملالت مي رود.



[ صفحه 127]



و در اين صورت به آداب و شرائط نماز درست توجه نمي كند، و با عجله و شتاب نماز مي خواند، كه هر چه زودتر به كارش برسد.

و در نمازش تمام حواس و فكرش متوجه كار و شغلش مي باشد، و ابدا توجه به خدا ندارد، اقبال به سوي او و حضور قلب و خضوع و خشوع برايش نيست.

و اگر احيانا در ظرف اين چند دقيقه كه براي اين شكل نماز خواندن رفته، كاري از كارهايش ناتمام بماند، و يا اتفاقا مشتري از دستش برود، ناراحت شده و چه بسا، خداي ناكرده، از نماز و تكليف به آن نگران شود و دلتنگ، كه كارم ناتمام ماند، مشتري ام از دست رفت، و شايد در اين مورد، پيش خود فكرهاي ديگري هم بكند، و حرفهاي ديگري هم بزند.

بنابر اين مراقبت اوقات نمازها و محافظت و مواظبت آن موضوع مهم و جدي و داراي آثار بزرگي است.

و به اين جهت پيشوايان بزرگ ما در اين مورد سخت اصرار داشته و درباره آن توصيه و سفارش فراوان مي فرموده اند. و خودشان عملا در مورد آن خيلي جدي و عجيب كوشا بوده اند، كه گاهي در جاهائي حساس و پرخطر با مشاغل فوق العاده سنگين چنان حساسيت به وقت نماز داشته اند، و به طوري مراقب و مواظب آن بوده اند كه مورد اعتراض بعضي ها واقع مي شدند.

در يكي از روزهاي سخت صفين كه جنگ و زد و خورد از طرفين عجيب درگير بود، در آن ميان علي بن ابيطالب عليه السلام كه خود نيز مشغول جنگ، و در نبرد و زد و خورد بود، در اثناي همان كارزار سخت يك وقت حضرت به آسمان توجه فرموده و به خورشيد مي نگريست، و آن را مراقبت مي كرد.



[ صفحه 128]



ابن عباس كه متوجه آن حضرت بود، اين حال را مشاهده كرد.

پرسيد: اين چه كاري است؟

چرا به آسمان مي نگري؟ چرا به خورشيد نگاه مي كني؟

فرمود: مي خواهم ببينم ظهر شده، كه نماز بخوانيم.

ابن عباس گفت: حالا چه وقت نماز است؟

در اين گير و دار جنگ، و در حين اين كارزار سخت نماز را بگزار.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: ما براي چه با اين گروه جنگ مي كنيم؟ مگر نه براي نماز است؟

حسين بن علي عليه السلام در صحنه خونين كربلا و در اثناء آن مبارزه سخت، و در آن معركه دلخراش، همين كه ظهر فرارسيد، وقت نماز شد، بلادرنگ با جمعي از ياران باوفايش نماز خواند.

تا اين اندازه مراقب اوقات نماز بودند و محافظت بر آن داشتند، و نيز اين چنين به ما درس دادند.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:

«نمازت را با وضوي شاداب و كامل در اول وقت بخوان و تأخير مينداز، زيرا اگر بدون علت تأخير بيافتد موجب خشم خدا مي شود».

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

«نخستين عملي كه بنده را در قيامت به آن محاسبه مي كنند و از آن بازجوئي مي نمايند، نماز است، كه اگر پذيرفته شد، اعمال ديگر نيز پذيرفته مي شود. و فرمود: اگر نماز در اول وقت بالا رفت، با درخشندگي و روشني به صاحبش برمي گردد، (و با زبان حال) به او خطاب كرده، مي گويد: مرا حفظ كردي و رعايت نمودي، خدا تو را حفظ كند و رعايت فرمايد، و اگر در غير وقت و بدون آداب و شروط بالا رفت، با تاريكي و ظلمت به



[ صفحه 129]



صاحبش برمي گردد، و به او مي گويد: مرا ضايع كردي، خدا تو را ضايع كند و مورد عنايت و لطف خود قرار ندهد» [11] .

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:

«محبوبترين و بافضيلت ترين اعمال نزد خداوند، نماز در اول وقت است» [12] .

با اين همه تأكيد، و اين همه ترغيب و تشويق، و با اين همه تهديد و تحذير، در مورد محافظت كردن به نماز و مواظبت بر آداب و شروط ظاهري و باطني آن و مراقبت وقت آن، باز مي بينيم بيشتر مسلمانان مواظب نمازشان نيستند، و محافظت و مراقبت آن نمي كنند؟

و بسيار جاي تأسف است كه گروهي هم خيال مي كنند، محافظت بر نمازشان دارند و كاملا آن را مراقبت مي نمايند.

وليكن چگونه محافظت؟ و چه مراقبتي؟

نماز را به يك شكل و به يك صورت مضحكي درآورده اند.

و با يك هيولاي مستهجن و نازيبائي آن را نشان مي دهند.

در بعضي از افعال نماز آنقدر خودشان را كج و كوله مي كنند، از وضع طبيعي بيرون مي روند، براي گفتن پاره اي اذكار، سرشان را به طرز خاصي تكان مي دهند. لبهايشان را خيلي بيش از اندازه معمولي پائين و بالا مي برند فك اسفلشان را به طرف راست و چپ مي گردانند. يك حركات مسخره مي كنند كه به طور كلي شكوه و زيبائي نماز را از بين مي برند.

و گاهي اشخاصي از دور و نزديك ناظر حركات ديوانه وار آنها هستند و به آنها مي خندند، و آنها خود هيچ متوجه نيستند كه چه مي كنند؟

و چه بسا اين حركات و افعال و اين اطوار خارج از نزاكتشان به مرض وسواس خانمان سوز كشيده مي شود.

و عمري خود و گروهي ديگر را به چه زحمتها و رنجها مبتلا مي كنند.



[ صفحه 133]




پاورقي

[1] بحار - ج 82 - ص 282.

[2] بحار - ج 84 - ص 231.

[3] وسائل الشيعه - ج 3 - ص 15.

[4] وسائل الشيعه - ج 3 - ص 18.

[5] وسائل الشيعه - ج 3 - ص 19.

[6] نهج البلاغه - خطبه ي 190 و وسائل الشيعه - ج 3 - ص 19.

[7] وسائل الشيعه - ج 3 - ص 15.

[8] وسائل الشيعه - ج 3 - ص 17.

[9] وسائل الشيعه - ج 3 - ص 25 و بحار - ج 84 - ص 234.

[10] وسائل الشيعه - ج 3 - ص 24.

[11] بحار - ج 80 - ص 25.

[12] بحار - ج 82 - ص 233 از قول پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم).


بازگشت