نماز عمود دين و فريضه ي نخستين


«الصلوة عمود الدين و هي اول ما ينظر فيه من عمل ابن آدم» [1] .

(رسول اكرم صلي الله عليه و آله)

در همان لحظه هاي آغاز بعثت پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله نماز فرض و واجب شد.

جبرئيل امين - فرشته وحي - از جانب پروردگار جهان، و به امر او آن را تعليم آن حضرت كرد، هنگامي كه هنوز هيچ يك از فرايض ديني به عنوان فريضه و وظيفه واجب نشده بود.

و نخستين نمازي كه حضرت خواند، نماز ظهر بود موقعي كه در دامنه كوهي از كوههاي مكه با پسر عموي خود علي ابن ابيطالب عليه السلام مي رفت، و سير در آفاق مي كرد [2] .

و براي اولين بار همين نماز را به جماعت خواند، رسول اكرم صلي الله عليه وآله امام، و علي ابن ابيطالب عليه السلام مأموم بود چون به خانه آمدند، نماز عصر را نيز به جماعت خواندند و حضرت خديجه سلام الله عليها در اين نماز با ايشان شركت كرد.

به همين طريق روزهائي اين سه نفر نمازشان را به جماعت



[ صفحه 56]



مي خواندند.

پس از مدتي روزي حضرت ابوطالب با پسرش جعفر به خانه پيغمبر صلي الله عليه و آله آمدند، ديدند آن حضرت با علي بن ابيطالب عليه السلام و خديجه نماز مي خوانند.

ابوطالب به پسرش جعفر گفت: بايست و با پسر عمويت پيغمبر صلي الله عليه و آله نماز بخوان.

جعفر هم در كنار برادر خويش علي بن ابيطالب عليه السلام ايستاد و به جماعت نماز خواند.

نماز خواندن اينان در آن محيط، و در ميان آن مردم، كار فوق العاده مهم، و از طرفي در نظر مردم خيلي عجيب مي نمود. و مورد توجه و تماشاي همگان بود.

و آن را امري از هر جهت غريب و غير مأنوس مي ديدند و چه بسا در اثر انجام اين عمل به آن حضرت نسبتهاي ناروا مي دادند، و سخنان نابجا درباره اش مي گفتند.

اما چون امر، امر مهمي بود، و كار، كار بزرگ، آن حضرت هيچ گونه ترتيب اثر به سخنان آنان نمي داد، و در برابر سوء ادب و بي تربيتي شان عكس العملي نشان نمي داد.

جز اينكه در كار خويش و نماز خواندن استوار و پايدار و جدي بود.

مردي تاجر به نام عفيف مي گويد: در ايام حج (البته به رسم و عادت آن روز) به مني رفتم و با خود كالا و متاعي داشتم، پيش عباس بن عبدالمطلب (عموي پيغمبر صلي الله عليه و آله) شدم، كه كالا و متاع خويش را بر وي عرضه كنم، و به وي نشان بدهم، نزد او بودم كه به ناگاه ديدم مردي از خيمه اي بيرون آمد در حالي كه به آسمان نگاه مي كرد،



[ صفحه 57]



ديد خورشيد از ميان آسمان (از دايره نصف النهار) گذشته و به طرف غرب گشته و ميل كرده، ديدمش بايستاد، و پس از لحظه اي پسري از آن خيمه بيرون آمد، و كنارش ايستاد، چيزي نگذشت كه زني از همان خيمه بيرون آمد، و پشت سر ايشان ايستاد. و نماز خواندند.

گويد: به عباس گفتم:

اين چه كاري است؟ چه ديني است؟ كه ما هرگز نديده ايم.

عباس گفت:

اين مرد محمد بن عبدالله است (صلي الله عليه و آله) كه ادعا مي كند خدا او را به رسالت و پيامبري فرستاده، و آن زن خديجه همسر اوست و آن پسر علي بن ابيطالب (عليه السلام) پسر عموي اوست كه به او ايمان آورده، و هنوز كسي ديگر به او ايمان نياورده است [3] .

اين مرد - عفيف - مدتها پس از مشاهده اين ماجرا و اين صحنه اسلام آورده، و اظهار تأسف مي كرده كه چرا موفق نشدم در همان روزهاي آغاز بعثت مسلمان شوم؟

زماني پيغمبر صلي الله عليه و آله، و علي بن ابيطالب عليه السلام، و برادرش جعفر طيار و حضرت خديجه نماز مي خواندند، تا آنكه زيد بن حارثه پسر خوانده پيغمبر صلي الله عليه و آله اسلام آورد حضرت فريضه نماز را به او پيشنهاد فرمود و او پذيرفت و از آن پس با آنها در اوقات نماز، نماز مي خواند [4] .

آري هر كه اسلام مي آورد نخستين فريضه، و اول وظيفه اي كه بر او عرضه مي شود، و او را به آن تكليف مي كردند همانا نماز بوده.

و هميشه اين طور بوده چنانچه فعلا هم اينطور است، هر كه مسلمان مي شود پس از اداء كلمه شهادت و پس از اقرار و اعتراف به رسالت و



[ صفحه 58]



نبوت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله نماز را به او ياد مي دهند، و او را وادار به نماز خواندن مي كنند.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:

«روز قيامت كه بپا مي شود، و بندگان را براي محاسبه مي خوانند، ابتدا از نمازش پرسش مي كند و بازجويي مي نمايند اگر درست بود كه خوب (رستگار و روسفيد است) و اگر درست نبود، او را به دوزخ مي برند».

روايات به اين معني و مفاد زياد است، و خلاصه همه اين است كه نخستين فريضه، و اول وظيفه براي هر مسلمان نماز است.

و در قيامت نيز نخستين فريضه و اول عملي را كه از آن پرسش مي كنند، و مردم را درباره ي عمل به آن و اينكه درست انجام داده اند يا نه بازجوئي مي كنند، نماز است.

محدثان شيعه و سني در مقام بيان وظائف عمده و بزرگ ديني در اسلام روايات بسياري نقل كرده اند، و در تمام اين روايات نخستين فريضه و اول واجب نماز ذكر شده.

تنها در كتاب وسائل الشيعه، و مستدرك الوسائل 54 حديث در اين باره نقل شده، و متن جامع در اين احاديث به نقل محدثان شيعه چنين است.

«بني الاسلام علي خمسة أشياء علي الصلوة و الزكاة و الصوم و الحج و الولاية». [5] .

روي اين اصل، دانشمندان اسلام، و متكلمان كه اصول و فروع دين را از هم جدا نموده، در مقام شمارش فروع دين همه نماز را نخستين فرع ذكر كرده اند.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:



[ صفحه 59]



«ان عمود الدين الصلوة و هي اول ما ينظر من عمل ابن آدم فان صحت نظر في عمله، و ان لم تصح لم ينظر في بقية عمله».

همانا ستون دين نماز است، نخستين عمل انسان كه در آن نظر مي شود نماز است، پس اگر درست بود به اعمال ديگرش توجه مي شود، و اگر درست نبود، به ديگر اعمالش نگاه نمي كنند [6] .

باز آن حضرت فرمود:

«عليكم بالصلوة، عليكم بالصلوة، فانها عمود دينكم».

«ملازم نماز باشيد، ملازم نماز باشيد، زيرا نماز ستون دين شما است [7] .

أميرالمؤمنين سلام الله عليه فرمود:

«اوصيكم بالصلوة التي هي عمود الدين، و قوام الاسلام فلا تغفلوا عنها» [8] .

و نيز آن حضرت در ضمن وصيتش به حسن و حسين عليهماالسلام مي فرمايد:

«الله الله في الصلوة فانها عمود دينكم».

سفارشتان مي كنم به نماز كه آن ستون دين و ركن اسلام است از آن غفلت نكنيد، و از خدا بترسيد، و برحذر باشيد درباره نماز، چون نماز ستون دين شما است.

پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود:

«نماز همانند ستون و عمود خيمه است، پس اگر عمود خيمه استوار و پابرجا بود، طنابها و ميخها، و چادر خيمه مفيد خواهد بود، و اگر عمود خيمه شكست و افتاد، ديگر طنابها و ميخها و چادر آن فائده نخواهد داشت» [9] .

يعني همينطور است نماز، اگر درست و صحيح بود، ديگر اعمال



[ صفحه 60]



به حال انسان مفيد و مؤثر خواهد بود. وگرنه، نه.

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

«نماز ستون دين است، و مثل آن مثل عمود خيمه است، كه اگر استوار بود، طنابها و ميخها استوار خواهد بود، و اگر عمود افتاد، ديگر طنابها و ميخها استوار نخواهد ماند» [10] .

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«نخستين عملي كه بنده به آن محاسبه مي شود نماز است، اگر درست باشد و پذيرفته شود، باقي اعمال پذيرفته خواهد شد، و اگر مردود شود عملهاي ديگر نيز مردود خواهد شد» [11] .

لقمان حكيم به پسرش گفت:

«پسرم، نماز را بپا دار، زيرا نماز در دين خدا مثل عمود خيمه است، كه اگر درست و مستقيم بود، طنابها و ميخها و چادر آن استفاده خواهد داشت، و اگر عمود نادرست و غير مستقيم بود، طنابها و ميخها و چادر نفعي نخواهد داشت» [12] .

چنانچه ملاحظه مي شود، در اين روايات، و ده ها روايات ديگر به اين معنا، نماز نخستين فريضه، و ركن اسلام، و عمود دين معرفي شده، و اينكه ارزش هر عمل و عبادت ديگر وابسته به آن، و پذيرفته شدنش فرع پذيرفته شدن آن است.

و اين خود موضوعي قابل توجه، و مطلبي مهم است.

راستي اگر نماز درست انجام نگيرد، سر و دست شكسته باشد، بي حقيقت، و بدون معنا، و بي روح و جان باشد، و در نتيجه قبول نگشته و پذيرفته نشود، كار خيلي سخت است. خيلي مشكل است رسوائي دارد، ديگر هيچ كار و هيچ عمل و عبادتي از انسان قبول نمي شود، پناه



[ صفحه 61]



به خدا، و جدا پناه به خدا. اگر مطلب اين طور باشد كه اين طور هست، به مدلول و مقتضاي اين همه روايات، پس چه بايد كرد؟ چرا ما اينقدر نسبت به اين مطلب مهم بي اعتنائيم؟

خوانندگان عزيز، بيائيد فكري كنيم، در اين باره قدري بيانديشيم و الله موضوع ساده نيست، مطلب كوچك نيست، بله، اگر خدائي نباشد، رسالت و نبوتي نباشد، ما انسانها تكليف و وظيفه اي نداشته باشيم مسئوليتي برايمان نباشد، همچون حيوانات و جانوران يله و رها و آزاد باشيم قيامت و حساب و كتاب و بهشت و دوزخي در كار نباشد، بله در اين صورت طوري نيست مطلب خيلي مهم نيست، بلكه هيچ مهم نيست غصه اي ندارد، ديگر فكر چي؟ و غم چي؟

اما ما كه ايمان به خدا داريم، و به مقام رسالت و نبوت معترفيم و ما كه اقرار داريم تكاليف و وظائفي برايمان هست، و خود را به يقين مسئول مي دانيم و قيامت و حساب و سئوال و جواب و نيز بهشت و دوزخ را باور داشته و همه را تصديق كرده ايم چه كنيم؟ مطلب براي ما خيلي مهم است. ما كه مسلمانيم پاي بند به دين و مقيد به مراسم و شعائر مذهبي هستيم. و چه وقتها براي انجام تكاليف، و اداء وظائفمان صرف مي كنيم و چه نيروها و چه هزينه هاي سنگين را براي برگزاري و اقامه مراسم و شعائر مذهبي مان خرج كرده و از دست مي دهيم. بله ما اگر در ايمانمان، و در اين عقايدمان، و در اين كارهايمان، و در اين فعاليت هاي ديني مان صادقيم، و راست مي گوئيم، بايد فكر كنيم، و قدري بيانديشيم، و اين مطلب را كه - نماز نخستين فريضه، و اول عملي است كه در قيامت در پيشگاه حضرت حق در آن مي نگرند، و آن را به حساب مي آورند، اگر درست بود و پذيرفته شد، «كارها و عبادتهاي ديگر، و اعمال و فعاليتهاي



[ صفحه 62]



ديني ديگر پذيرفته خواهد شد» و اگر نماز مورد قبول واقع نشد ديگر اعمال و عبادات قبول نخواهد شد - بيشتر بايد مورد توجه قرار دهيم و به نماز بيشتر اهميت بدهيم، و حساسيت خاصي نسبت به آن پيدا كنيم، و از سبك شمردن آن، و بي اعتنائي به آن برحذر باشيم، و با جديت و صميميت در درست بجا آوردن آن بكوشيم، آداب و سنن ظاهري و شرايط و مقررات باطني آن را مراعات كرده، و حق آن را چنانچه سزاوار است ادا كنيم.

نماز ستون دين، و نخستين فريضه و واجب است.

نماز به اين جهت ستون دين، و نخستين فريضه است كه معرف مسلمان و شناساننده اوست.

مسلمان به وسيله نماز شناخته مي شود، زيرا هيچ يك از واجبات و فرايض ديني چون نماز در هر شبانه روز در اوقات معين تكرار نمي شود. نماز است كه در هر صبح و ظهر و عصر، و در مغرب و عشاء بايد خوانده شود.

روزه در سال يك مرتبه در ماه رمضان گرفته مي شود، تازه عملي هم نيست كه بتوان آن را ديد.

حج در عمر يك مرتبه واجب مي شود آن هم با شرايط و مقدماتي خاص كه در مورد خيلي اشخاص محقق نمي گردد، و قهرا واجب الحج نمي شود و همين طور ساير واجبات.

اما نماز اين طور نيست، عبادتي است كه گذشته از تكرارش در شب و روز ديدني است.

از اين رو اگر انسان شخصي را نشناسد، و نداند چه دين و چه مذهبي دارد خيلي زود مي شود او را شناخت، و مذهبش را دانست، بدون اين كه از او سئوالي بكند، و از او معرفي بخواهد، و گاهي دچار اشكال و محذور شود.



[ صفحه 63]



در زماني كم و مدتي كوتاه، در ظرف چند ساعت حداكثر او را مي شناسد.

مثلا ظهر فرا مي رسد مي بيند فورا آماده براي نماز مي شود، نماز مي خواند، مي فهمد كه او مسلمان است.

بسيار اتفاق افتاده، و نيز اتفاق مي افتد كه انسان در مورد شخص مشكوكي كه آيا مسلمان است يا نه؟ از كساني كه با او تماس دارند و از حال او آگاهند، مي پرسد فلان شخص چه جور آدمي است؟ چه مذهبي دارد؟ در جواب مي گويند: مسلمان است شخص متديني هم هست، زيرا بارها ديده ايمش نماز مي خواند و در نمازش خيلي جدي است، و عجيب مقيد است اول وقت نماز بخواند همين نشان اسلام، و دليل مسلماني او مي باشد، و انسان را از شك بيرون مي آورد.

و يا اينكه در جواب مي گويند:

آدم لامذهبي است، بي دين است.

- چرا؟

مي گويند: زيرا هرگز او را نديده ايم نماز بخواند.

و هنگامي كه مسلمان بودن شخصي بواسطه نماز خواندنش دانسته شد از مزاياي اسلام و مزاياي اجتماعي اسلام برخوردار مي شود اسلام او برايش نافع، و در سايه خيمه عظيم، و كاخ مجلل و با شكوه اسلام بهره مند مي گردد، اينك او يك فرد مسلمان است، هرچه براي مسلمانان هست براي او نيز هست. و اگر نمازخوان نبود، مسلمان بودنش محرز نخواهد بود و از مزاياي اسلام و اجتماع اسلام محروم خواهد بود.

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«لا حظ في الاسلام لمن ترك الصلوة».



[ صفحه 64]



«كسي كه نماز نخواند بهره اي در اسلام ندارد [13] .

گو اينكه فعلا در اجتماع اسلامي ما، و در ميان مسلمانان ما اين حرفها مطرح نيست.

ايمان، فضيلت و تقوي، تدين و پاي بند بودن به دين و مذهب مورد نظر نيست، و روي آن حساب نمي شود. امروز پول و ثروت، و عناوين صوري و ظاهري، و قدرتها و نيروهاي مادي مورد توجه است.

دنيا و مظاهر جمال آن نظر مردم را جلب كرده و عجيب به خود مشغول كرده و سرگرم نموده است.

امروز ديگر اسلام و ايمان و علم و معنويت ارزش ندارد و به طور كلي ارزش هاي واقعي از ميان رفته است.

زيرا كه درك و شعور ارزيابي، و نيروي سنجش عوض شده. در صورتي كه قرآن مجيد كه اظهار مي كنيم كتاب آسماني ما است و مي گوئيم به حقايق آن اعتراف داريم، مي گويد:

«ان اكرمكم عند الله اتقيكم».

و اميرالمؤمنين سلام الله عليه مي فرمايد:

«قيمة كل امرء ما يحسنه». [14] .

آري مطلبي كه در پيش ياد شد، در صورت وجود اجتماع اسلامي و در حال وجود حكومت اسلامي، و مسلمان بودن مردم است.

كه در اين زمينه اگر كسي از روي انكار نماز نخواند، نه تنها از مزاياي اسلامي بي بهره مي ماند، بلكه او را حد مي زنند، او را مي كشند، چنانچه از روي سهل انگاري و مسامحه ترك نماز كرد او را تنبيه مي كنند، شلاقش مي زنند.

بنابراين فلسفه اينكه نماز ستون دين و نخستين فريضه است تا



[ صفحه 65]



اندازه اي روشن شد.

از اين جهت كه نماز خواندن گواه بهتر و شاهد زنده تر و دليل روشن تر بر اسلام و ايمان شخص نمازگزار است.

مضافا به اينكه نماز مظهر اتم عبوديت و بندگي، و نشان بزرگ بر كمال خضوع و خشوع، و كامل ترين و جامع ترين نمونه اظهار مسكنت و تذلل و تضرع بنده است در برابر عظمت و كبرياء خدا، و در مقابل جلال و جبروت حضرت حق.

هيچ عبادتي اين گونه بندگي و عبوديت را مظهر نيست و اين گونه خضوع و خشوع بنده را نمي رساند و كمال مسكنت و تذلل او را علامت نيست بعلاوه نماز عالي ترين مراتب سپاسگزاري را مي رساند، و ضمنا نمازگزاران را از فحشاء و منكرات باز مي دارد، و آنان را مردمي از هر جهت كامل و شايسته و انسان هائي نمونه و ممتاز تربيت مي كند و مي سازد، و البته نماز درست. و باز به اين جهت نماز نخستين فريضه، و اول عملي است كه در قيامت به آن توجه مي شود، و در مورد آن از انسان بازجوئي مي كنند كه عامل نيرومند، و فوق العاده مؤثر است براي مهيا ساختن و آماده كردن و صميمي و جدي شدن نسبت به انجام عبادتها و اقدام به كارهاي خير و اعمال شايسته ديگر.

نماز رابطه انسان را با خدا تجديد كرده، و به او نيرو و استقامت مي دهد و انسان را به ياد خدا مي دارد، و عهد او را با خدا تازه مي كند نمي گذارد انسان خدا را فراموش كند، و از او غفلت بورزد و طبعا نيروي بندگي و عبادت در او تقويت مي شود، همتي بلند و عزمي راسخ، و اراده اي محكم و قوي پيدا مي كند، نمازش او را آدمي شايسته، و از هر حيث وارسته مي سازد، و براي انجام عبادتهاي ديگر، و اقدام در هر كار



[ صفحه 66]



خير آمادگي خاصي به او مي بخشد بنابراين نماز اين جور نمازگزار با اين اوصاف كه ذكر شد، خواه و ناخواه ايجاب مي كند كه اعمال و عبادات ديگرش همه درست و جابجا با خلوص و از روي حقيقت انجام گيرد.

از اين رو نمازش كه درست واقع شد به طوري كه در پيشگاه حضرت حق پذيرفته و مقبول گرديد، ديگر اعمال و عباداتش درست و پذيرفته مي شود زيرا كه نماز درست بقيه كارها را درست مي كند.

و اما اگر نماز درست انجام نيافت، در نمازگزار اثري نخواهد كرد، و برعكس آنچه در بالا گفتيم از نمازش نتيجه اي نخواهد گرفت آمادگي در او بوجود نخواهد آمد، و نسبت به اعمال و عبادتهاي ديگر بند و باري نخواهد داشت، و به آنها اهميتي نخواهد داد، چنانچه نسبت به نماز بند و بار نداشت و به آن اهميت نمي داد بدين جهت در قيامت به نمازش كه رسيدگي شد و آن را قابل قبول نيافتند، و درست نبود و پذيرفته نشد، معلوم است كه لزومي ندارد به ديگر اعمالش توجه كرده و بررسي نمايند.

زيرا كسي كه به فريضه بزرگ نماز اين ركن اسلام، و عمود دين اهميت نداده، و آن را مراعات نكرده، روشن است كه به اعمال و عبادات ديگر بيشتر بي تفاوت بوده، و به آنها اهميت نمي داده و آنها را مراعات نمي كرده.

«الصلوة عمود الدين، ان قبلت قبل ماسواها، و ان ردت ردما سواها» [15] .

ممكن است كسي بگويد: اين معنا كه روايت را بر آن تطبيق كردي معناي درستي نيست و روايت بر آن تطبيق نمي شود.

بلكه معناي درستش اين است كه: اگر نماز صحيح ادا شد آداب و سنن، و شرايط و قيودش كاملا رعايت گرديد به طوري كه مقبول درگاه خدا واقع شد، به اعمال و عبادات ديگر نگاه نمي كنند، و آنها را بررسي



[ صفحه 67]



نمي نمايند، و اگرچه از هر جهت ناقص و ناتمام و ذاتا قابل قبول نباشد.

بلكه آنها را به تبع نماز قبول شده، قبول مي كنند و مي پذيرند چنانچه اگر نماز طوري واقع نشد كه مورد پذيرش قرار گيرد باقي اعمال و عبادات گرچه جامع همه شرايط و آداب قبولي باشد قبول نمي شود و پذيرفته نيست پس ملاك قبول اعمال و عبادات، و عدم قبول آنها همان قبول شدن نماز، و عدم قبول آن است.

خود اعمال و عبادات ذاتا قابل پذيرفته شدن باشد يا نه نگارنده گويد: اين معنا در عالم خيال و تصور، و در مقام فرض خوب است، تصور و فرضش مانعي ندارد.

اما خارجا تحقق ندارد، و مصداق پيدا نمي كند، تا روايت مذكور بر آن تطبيق شود.

چگونه تصور مي رود؟ شخصي كاملا نمازش را مراعات كند، و به آداب و سنن آن مقيد باشد، با اخلاص تام و حضور قلب، و اقبال و توجه به خدا نماز بخواند به طوري كه عند الله مقبول و پذيرفته باشد، با اين حال نسبت به ساير اعمال و عباداتش بي بند و بار، و بي اعتناء و لاقيد باشد، و به هيچ وجه شرايط قبول در آنها نباشد، تا بگوئيم خدا نمازش را كه قبول كرد بقيه اعمال و عباداتش را نيز قبول مي كند.

و بالعكس شخصي همه اعمال و عباداتش به جز نمازش درست انجام شود، و واجد شرائط قبول باشد، و پيش خدا هم در واقع قابل قبول باشد، اما چون نمازش درست نبوده، و كامل انجام نشده كه مورد قبول واقع شود، و قهرا رد شده، پس اعمال و عبادتهاي ديگر هم رد مي شود و با اين كه ذاتا قابل قبول بوده قبول نمي گردد.

چطور مي شود كسي نسبت به نماز بي اعتناء باشد و آن را درست



[ صفحه 68]



انجام ندهد ولي اعمال و عبادات ديگرش را تمام عيار و تكميل انجام دهد.

بنابراين معناي درست روايت همان معنا است كه قبلا ياد شد به هر حال، مناسب است در اينجا براي توضيح مطالب فوق، و اينكه نماز مظهر اتم عبوديت و بندگي است، و نشان بزرگ كمال خضوع و خشوع، و جامع ترين نمونه اظهار مسكنت و تضرع بنده است، و نيز روشنگر عالي ترين مراتب سپاسگزاري، و سازنده ترين عامل انسانيت است، شرحي درباره صورت نماز از لحاظ وضع و شكل خاص، و از نظر حركات و سكنات و افعال آن بيان كنيم و سپس سخني در مورد اذكار و اورادش بنگاريم.


پاورقي

[1] وسايل الشيعه - ج 3 - ص 23.

[2] بحار - ج 18 - ص 196.

[3] بحار - ج 18 - ص 207.

[4] بحار - ج 18 - ص 179.

[5] وسايل الشيعه - ج 1 - ص 7 و ص 9 و بحار - ج 82 - ص 234.

[6] وسايل الشيعه - ج 3 - ص 23.

[7] بحار - ج 82 - ص 222.

[8] بحار - ج 82 - ص 232.

[9] بحار - ج 82 - ص 218.

[10] بحار - ج 82 - ص 218.

[11] بحار - ج 82 - ص 236.

[12] بحار - ج 13 - ص 432 و ج 78 - ص 458.

[13] بحار - ج 82 - ص 232.

[14] بحار - ج 1 - ص 165 و ج 77 - ص 386.

[15] بحار - ج 10 - ص 394.


بازگشت