فتح كامل نيست
طاهره صفارزاده
صداي ناب اذان مي آيد
صداي ناب اذان
شبيه دستهاي مؤمنِ مردي است
كه حس دور شدن، گم شدن، جزيره شدن را
ز ريشه هاي سالم من بر مي چيند
و من به سوي نمازي عظيم مي آيم
وضويم از هواي خيابان است و
راه هاي تيره دود
و قبله هاي حوادث در امتداد زمان
به استجابت من هستند
و لاك ناخن من
براي گفتن تكبير
قشر فاصله نيست
[ صفحه 90]
و من دعاي معجزه مي خوانم
دعاي تغيير
براي خاك اسيري كه مثل قلعه دين
فصول رابطه اش
به اصلهاي مشكل پيوسته است
و اوست كه مي داند
كه پشت خسته ي ابر
به لحظه هاي ترد شكستن نياز دارد
و دفع توطئه تخدير
به لحظه هاي بعدي باران
و لحظه هاي وحشي رود
و من كه از قساوت نان مي دانم، مي دانم
كه فتح كامل نيست
و هيچ ذهن محاسب هنوز نتوانسته است
هجاي فاصله برگ را
ز كينه پنهان باد بشمارد
و حرص يافتن مرواريد
تمام سطح صدف را
به طرد عاطفه شن مجاز خواهد كرد
[ صفحه 91]