ياري گرفتن از نماز در مصائب و مشكلات


ياري از نماز، تكيه گاهي مطمئن براي مقابله با مشكلات و مصائب بوده، با توجه به مبدأ هستي، بهترين راه براي مقابله با رويدادهاي وخيم مي باشد.

«وَاسْتَعينوُا بِالصَّبرِ وَ الصَّلوةِ وَ اِنَّها لَكَبيرَةٌ اِلّا عَلَي الْخاشِعينَ الَّذينَ يَظُنّونَ اَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِم وَ اَنّهُم اِلَيْهِ راجِعُونَ» [1] .

«و استعانت بجوييد از صبر (روزه) و نماز كه اين جز بر آنان كه خاشع اند، گران است؛ هماناني كه اميدوار ملاقات خداوند هستند و به سوي او باز مي گردند.»

در تربيت ديني ما چنين توصيه شده است كه هرگاه مشكلي به شما روي آورد، نماز بخوانيد و از خداوند ياري بجوييد. ابوعلي سينا مي گويد: به هنگام مطالعه ي شبانه، هر زمان مشكلي علمي برايم پيش مي آمد و نمي توانستم آن را حل كنم، به مسجد جامع شهر مي رفتم و دو ركعت نماز مي خواندم. سپس از خدا مي خواستم مرا به وسيله نور آن نماز مدد كند تا گره از آن مشكل باز شود. آري! پس از بيرون آمدن از مسجد، مشكلم حل مي شد و به اندك زماني به آنچه مي خواستم، مي رسيدم.» [2] .

من عاشقانه و با حرص و ولعِ بسيار مشغول آموختن دروس بودم و ساعاتي كه در «واحد رايانه» دانشگاه از محضر درس آقامهدي استفاده مي كردم، براي من يكي از بهترين و مفرح ترين ساعات زندگي در آن زمان به حساب مي آمد. از آن به بعد، حجابم را به طور كامل رعايت كردم و ترسي از سرزنش و تمسخر ديگران نداشتم. انسان ديگري شده بودم. احساس بسيار



[ صفحه 79]



لطيف و پاكي به من دست داده بود و هر لحظه خود را در محضر وجود لايزال هستي و يگانه ي جاويد مي ديدم. در خود چنان قوت مبارزه و استقامتي يافته بودم كه قادر به تحمل تمام مشكلات و ناهمواري هاي زندگي شده بودم. ديگر آن دختر زبون و درمانده نبودم. خود را وصل به درياي بيكران محبت الهي مي ديدم و هر چه بيشتر در اين دريا غوطه ور مي شدم، از خلق و نيازمندي به همنوع از لحاظ اعتقادي و زيربنايي، بيشتر مي بُريدم.

كلام آتشين آقامهدي در سر كلاس درس و تأثير گفتارش كه از اعتقاد و عملش نشأت مي گرفت، مرا دو چندان شيفته ي خود مي ساخت و در درونم كششي غير ارادي به سويش حس مي كردم. در گفتار و رفتارم بسيار مراقب بودم تا مبادا باعث رنجشش شوم و در نتيجه، او را از دست بدهم. با طيف وسيع و روشن و زيبايي كه جلو چشمانم باز شده بود، ديگر معني خستگي روحي نمي فهميدم و پوچي و بي هدفي را درك نمي كردم. زبان عربي را با سختي تمام با ديسكت هاي مختلف كم كم ياد مي گرفتم و سعي مي كردم خيلي سريع در اين راه موفق شوم. شب و روز برايم معني ديگري پيدا كرده بودند. هرگز نمي خواستم حتي لحظه اي را بدون ياد خدا سپري كنم و سعي داشتم از ابتدا نيتم را چنان خالص كنم كه تنها از او كمك بگيرم. از داشتن و رسيدن به اعتقاداتي اين چنين ناب بر خود مي باليدم و زبانم از شكرگزاري به درگاهش قاصر بود. در منزل سعي مي كردم به ندرت با پدرم رو به رو شوم. دوست نداشتم كه براثر كشمكش هاي احتمالي من و او، وقفه اي در كلاس هاي درسم پيش آيد. با مادر مشكلي نداشتم. او از همه چيز اطلاع داشت و حتي من شاهد تغييرات اندكي در رفتارش بودم. يك روز از آقامهدي خواستم تا فلسفه ي واجب بودن نماز را برايم توضيح دهد و او مثل



[ صفحه 80]



هميشه آرام و با حوصله جواب مرا از زبان حضرت امام رضا (عليه السلام) داد. او گفت: «حضرت مي فرمايد: نماز، اقرار به ربوبيت پروردگار و مبارزه با شرك و بت پرستي و ايستادن در پيشگاه خداوند است؛ آن هم در نهايت خضوع و تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاي عفو از گناهان گذشته و هر روز پيشاني بر زمين ساييدن براي تعظيم پروردگار.

و ديگر آن كه آدمي بايد هميشه هشيار باشد تا گرد و غبار فراموشي حق بر دل او سايه نيفكند و مغرور نشود. خاضع و خاشع باشد و خواستار افزوني دين و دنيا. علاوه بر اين ها، نماز، موجب مداومت بر ياد خداوند در روز و شب مي شود تا بنده، مولا و خالق خويش را فراموش نكند و به سركشي و طغيان نيفتد و همين توجه به خداوند و ايستادن در حضور او است كه انسان را از گناهان دور مي سازد و از انواع و اقسام فساد جلوگيري مي كند.» [3] .

و دوباره ادامه داد: «پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نيز در بيان فلسفه ي نماز بياني زيبا دارند. ايشان مي فرمايند: نماز از شرايع دين است و خشنودي خداوند در آن مي باشد و روش پيامبران بر آن. برخي ويژگي ها رابراي نمازگزار برشمرده اند؛ از جمله دوستي با ملائكه، هدايت پروردگار، ايمان و معرفت پروردگار، روشنايي در شناخت، بركت در روزي، راحتي براي بدن، ناپسندي براي شيطان، اسلحه اي عليه كفر، اجابتي بر دعا و قبولي اعمال. نماز، ره توشه اي است براي آخرت و شفيعي است براي نمازگزار و انيسي است در قبرش و جوابي است براي منكر و نكير و تاجي است بر فرق او در محشر و نوري است بر صورت او و پرده اي است ما بين او و آتش و پوششي



[ صفحه 81]



است بر بدن او و برهاني است ميان او و خداوند و نجاتي است از آتش و عبوري است بر صراط و كليدي است بر بهشت و كابيني است براي حوريان بهشتي و بهايي است براي بهشت. به وسيله ي نماز، بنده به درجات عالي مي رسد؛ زيرا نماز تسبيح و تهليل و تحميد و تمجيد و تكبير است و همچنين گفتاري است حق و دعوتي است به سوي حق» [4] .


پاورقي

[1] بقره / 45 و 46.

[2] روضات الجنات، ج 3 / 171.

[3] وسايل الشيعه ج 3 / 4، من لايحضره الفقيه ج 1 / 70، علل الشرايع / 114.

[4] خصال ج 2 / 103، بحارالانوار ج 79 / 232.


بازگشت