مرحله ي سوم كودكي (7 تا 9 سالگي)


كودك در اين مرحله در شرايطي است كه به اعتقاد روان شناسان، چهار مرحله از رشد شخصيت را پشت سر نهاده و به درجه ي قابل قبولي از استقلال، شناخت خود و وظيفه اش رسيده است. خصايص اين مرحله از حيات از ديد روان شناسان به قرار زير است:

الف) تلقين پذيري: القاء و تلقين والدين و حتي خود كودك در او مؤثر است و بخشي از رنگ شخصيتي وي نشأت گرفته از همين القاآت (مثل ترس كودك) است.

ب) تقليد: كودك سعي دارد رفتار خود را بر اساس يك الگويي سازمان دهد، از قهرمانان و بزرگان مورد تأييد خود پيروي كند و مانند آن ها عمل نمايد.

ج) همانندي: و در آن امر چنان است كه گويي كودك سعي دارد خود را در مدلي حل و هضم كند و چون او باشد. مي خواهد عين رفتار پدر را داشته باشد، درست چون معلم خود گردد و يا مانند فرد مورد احترام خود باشد و در لباس و قالب او درآمده، در وجود او حل و هضم گردد.

د) تشكيل خود: بدين معني كه از مجموعه ي ديده ها، شنيده ها، تجربه ها و يافته ها ديد و بينشي به دست آورده، رأي و نظري را براي خود حاصل كرده، شخصيت خويش را بر آن اساس قوام و تشكل بخشيده است. او اينك به صورت يك سازمان مستقل، مركب، استوار و متحرك درآمده و عمل مي كند. شخصيتي شناخته شده دارد، دريافته و مي فهمد چگونه عمل كند و با والدين و مربيان خود چگونه كنار آيد. او هم چنين به اين مرحله از دريافت رسيده است كه دريابد رفتارش با ديگران چگونه باشد،



[ صفحه 20]



خالصانه و صميمانه؟ يا حيله گرانه و منافقانه؟ از راه اعمال زور و قدرت، لجبازي و طغيان به پيش رود، يا از راه خنده و شوخي، نازكشي و نازخواهي؟ و...

ه) قيدپذيري: امكان تربيت پذيري و قبول امر و نهي با دامنه ي وسيع تري در كودك وجود دارد و مي تواند تكليف و مسئوليتي را در حد توان بپذيرد و آن را نيكو انجام دهد و بر اساس همين نظر، اسلام او را در اين مرحله مقيد و تحت ضابطه (عبد) مي خواهد.

و) كودك در اين مرحله شديداً تشويق و تهديدپذير است. تبشيرها و انذارها در او اثر دارند و اين هر دو مي توانند عامل واداشتن كودك به يك كار و عمل و يا بازداشتن او از كار و برنامه اي باشند. البته اثر تشويق در سازندگي كودك بيشتر است و در حركت انگيزي نيز بيشتر به صلاح او مي باشد.

ز) امر و نهي ها، زندگي كنوني كودك را رنگ مي دهند. او فعلاً در مرحله اي است كه بايد در حال عبوديت، اطاعت و تبعيت باشد. والدين و مربيان بايد براي او وظايف و مسئوليت هايي را معين كنند و اجراي آن را از او بخواهند: «الولد سيد سبع سنين، و عبد سبع سنين...» و او فعلاً در مرحله عبوديت است.

- با جمع و جامعه نسبتاً آشناست؛ در مدرسه است و با گروه همشاگرديها مأنوس و در تبادل فرهنگي است. كسان و خويشان را مي شناسد و تا حدودي درمي يابد چه كسي دوست و خيرخواه اوست و چه كسي دشمن او و با هر كدام چگونه بايد برخورد كند.

ط) رفتار مدرسه اي در او مؤثر است و به همين جهت مدرسه مي تواند عامل سازندگي و يا ويراني او باشد. انتخاب نوع مدرسه در اين سن به نظر عده اي از روان شناسان از انتخاب نوع حكومت هم مؤثرتر



[ صفحه 21]



است. تيپ افراد مدرسه از نظر خلق و خوي و رفتار در او اثر مي گذارند و او بيش و كم رنگ مدرسه را پذيرا مي گردد.

ي) او مقايسه گر است؛ مي تواند وضع ديني خود را با ديگران بسنجد و به همين گونه وضع خانوادگي، شرايط رفاهي، ميزان پذيرش يا طرد خانوادگي خود را. پدر و مادر خود را از نظر ميزان محبت، درجه ي مهر يا خشونت با ديگران مقايسه مي كند و بر آن اساس خود را حقير يا سرفراز مي يابد.

ك) دنياي او وسيع تر شده، با جمع بيشتري از معلمان، مدير و مسؤولان مدرسه آشناست. عملكرد آنها را مي بيند، مي سنجد، مورد داوري قرار مي دهد و بر آن اساس بينش و رأي پيدا مي كند؛ مثلاً او از پاي بندي مسؤولان مدرسه نسبت به نماز سر در مي آورد. در جامعه نيز از طبقات مختلف مردم و از عبادت و ريايشان آگاه است.

ل) او در مرحله ي تفكر منطقي است و مي تواند از برخي روابط علت و معلولي، حركتها و رمز و رازها سر درآورد و مسأله اي را با مسأله اي ديگر پيوند دهد. او حتي مي تواند دريابد فلان عمل پدر، مادر، يا معلم چه معني داشته؟ حقيقي بوده يا ظاهر سازانه و رياكارانه؟ فلان كنايه و اشاره چه معني داشته؟ و فلان سخن با چه قصدي ادا شده است؟...


بازگشت