مرحله ي دوم كودكي (4 تا 7 سالگي)


الف) اين مرحله، دوران كنجكاوي شديد و سر درآوردن از حركات، فعاليت ها و تلاشهاي ديگران است. شرايط ذهني و رواني كودك به گونه اي است كه نسبت به هر رفتاري حساس است، هر حركت و جنبشي توجه او را به سوي خود جلب مي كند و حتي در مواردي بسيار كنجكاوي او غيرارادي است و اين هشداري براي والدين در مراقبت از روابط خويش است.

ب) دوران صيد اطلاعات و عشق به اين صيد است. كودك دوست دارد با حرصي شديد بياموزد و به همين منظور به هر كجا سر مي كشد و به هر سخني گوش فرا مي دهد.

ج) قدرت دريافت و گيرندگي در كودك قوي است، بويژه كه حافظه اي توانمند دارد. زود مي تواند حفظ كند و زود مي فهمد، و به همين



[ صفحه 16]



دليل با همه تصوري كه والدين از ناداني او دارند، بسياري از چيزها را مي داند و مي فهمد.

د) حيات در كودك صورتي فعال دارد و با تمام قوا، پيوسته در حركت است. مي دود، بي آنكه دليلي روشن براي دويدن داشته باشد، مي جهد، بدون اينكه توجيهي براي آن داشته باشد و سراسر وجود او انرژي و حركت است.

ه) دوران عشق و محبت به والدين، مخصوصاً به مادر است. ممكن است او گاهي نسبت به مادرش موضع پرخاشگرانه بگيرد، ولي اگر بواقع دريابد كه مادرش از مرضي درد مي كشد و يا مي خواهد بميرد، منقلب مي شود و حتي ممكن است اشكش سرازير گردد. او مادر را دنيا و همه چيز خود مي شناسد.

و) شديداً مقلد است و دامنه ي تقليدش دائماً وسيع مي شود. از همه كس تقليد مي كند، از: پدر، مادر، روحاني، پزشك، تزريق كننده ي آمپول، لباس فروش، فقير و...

ز) به دنبال يافتن الگوهاست و نقش مدلها در او بسيار نيرومندانه اثر مي گذارد. اگر فردي به عنوان قهرمان، يا انساني برتر در دل او جا كند، مي كوشد رفتار خود را با او تطابق دهد.

ح) مرحله ي اعتماد و اطمينان است، اطمينان به پدر، مادر، و هر كس كه به او محبت كند. در آن صورت هر سخني كه از آنها بشنود براي او به منزله ي وحي منزل است و آن را صواب و درستش مي پندارد.

ط) مرحله ي سلوك متعادل است و كودك تدريجاً زندگي را عقلاني كرده و در سنين 6 و 7 سالگي، والدين، كودك خود را نسبتا معقول و در خور امر و نهي مي يابند.

ي) در اواخر اين مرحله كودك به سن تميز مي رسد، دنياي متفاوت



[ صفحه 17]



زن و مرد را مي شناسد و سعي دارد حيات خود را رنگي مردانه يا زنانه بخشد و نيز از بسياري مصداق هاي خوبي و بدي سر در مي آورد و اين امكان در او وجود دارد كه تحت كنترل رسمي درآيد.

ك) وجدانش به تدريج بيدار مي شود، تا حدي كه گاهي ممكن است از عمل نارواي خود شرمنده گردد و اين عامل مهمي براي خود كنترلي است، البته به شرطي كه تحت هدايت و مراقبت قرار گيرد.

ل) ميل به همانندسازي در او قوي است. دوست دارد مثل پدر يا مادر باشد. اگر والدين را اهل عبادت و نماز ببيند دوست خواهد داشت چون آنها عمل كند و اگر تارك الصلوة و يا به نماز بي اعتنا باشند، او هم آنچنان خواهد شد.

م) اين مرحله، تشكيل خود و تكميل و استقلال شخصيت است. كودك براي خود كسي است. به گفته ي عالمي او يك فيلسوف كوچولوست، براي خود رأي و نظري دارد و مي خواهد رأي خود را به كرسي بنشاند و در حد خود داراي يك بينش و جهان بيني است.

ن) كودك در اين مرحله مصداق عنوان سريع الرضاي خداوند است. زود راضي مي شود، زود از قهر به آشتي روي مي آورد، در ميان گريه مي توان او را خنداند و در وسط خنده مي توان به گريه اش انداخت و اين خود زمينه اي براي اثرگذاري در كودك است.


بازگشت