چرا در اسلام پرخوري مذمت زياد شده است؟


حضرت لقمان مي فرمايند: زماني كه معده پر شده فكر به خواب برود و حكمت از كار بيفتد و بدن از عبادت باز ماند. [1] .

مذموم بودن پرخوري به چند علت است:

1 - پرخوري به قلب و كليه ها فشار وارد مي آورد و وزن بدن افزايش مي يابد و فعاليت قلب و كليه را زياد مي كند و از طرفي غذاهاي



[ صفحه 55]



اضافي كه بدن قادر به سوختن آنها نمي باشد تبديل به چربي مي شود و چربي هم به قلب و كليه ها و ساير اندامهاي مربوطه فشار مي آورد. [2] .

2 - پرخوري حالت معنوي و حال عبادت را از انسان مي گيرد و انسان را شبيه بهائم مي نمايد.

معده زماني مي تواند غذا را خوب هضم كند كه سر آن كمي خالي باشد و به آساني مي تواند روي غذا فعاليت كند و معده ما مانند مشكي مي ماند كه دوغ در آن ريخته و بزنند تا كره اش جدا شود. لذا اگر مشك پر باشد، اين كار از او ساخته نيست. همينطور معده اگر پر باشد، عمل هضم غذا را نمي تواند به خوبي انجام دهد. [3] .

مرگ و مير پرخورها و افراد چاق به واسطه بيماريهاي قلبي بيش از اشخاص طبيعي و لاغر است زيرا افزايش وزن، كار قلب را زيادتر مي كند. [4] .

در حديث آمده است كه: حكيمي نصراني به نزد امام صادق عليه السلام آمد و گفت: آيا در كتاب پروردگارتان (مساوي قرآن مجيد) يا در سنت پيامبرتان چيزي از طب يافت مي شود؟

امام عليه السلام فرمود: آري، در كتاب پروردگار ما اين آيه وجود دارد:

«كلوا و اشربوا و لا تسرفوا» [5] .

بخوريد و بياشاميد ولي زياده روي نكنيد.



[ صفحه 56]



و در سنت پيامبر ما نيز اين حديث وجود دارد:

«الاسراف في الاكل رأس كل داء و الحمية منه اصل كل دواء» [6] .

اسراف در غذا خوردن سرآمد تمامي بيماري هاست و پرهيز نمودن سر آمد تمامي داروهاست.

نصراني پس از شنيدن اين سخنان ايستاد و گفت: «والله ما ترك كتاب ربكم و لا سنة نبيكم شيئاً من الطب لجالينوس!؛ به خدا قسم كتاب پروردگارتان و سنت پيامبرتان ديگر چيزي از طب را براي جالينوس حكيم باقي نگذاشته است.» [7] .

عجب نيز از موانع موفق شدن به انجام نماز شب بيان شده است. البته اين بخش از بحث را با عنوان بعد با هم بخوانيد.

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد: خداي عزوجل فرمود: گاه باشد كه يكي از بندگان مؤمن من در عبادت من مي كوشد و از بستر خود بر مي خيزد و بالين خوش را رها مي كند و شبها به عبادت من مي پردازد و در راه بندگي من خود را به رنج مي افكند، اما من از روي لطف و محبت به او و براي حفظ جانش يكي دو شب چرت را بر وي مسلط مي كنم و او مي خوابد و صبح بر مي خيزد و نمازش را مي خواند در حالي كه از نفس خود در خشم است و آن را سرزنش مي كند. اگر رهايش كنم تا همچنان به عبادت من ادامه دهد دچار خودپسندي مي شود و خودپسندي



[ صفحه 57]



موجب مي شود تا به كارهايش مغرور گردد و از همين جا آنچه مايه ي هلاكت اوست به وي در مي رسد زيرا به اعمال خويش مغرور مي گردد و چندان از خود راضي مي شود كه گمان مي برد از همه عابدان برتر است، و در عبادتش مرز تقصير را پشت سر گذاشته است. در اين هنگام از من دور مي گردد در حالي كه خيال مي كند به من نزديك مي شود.


پاورقي

[1] كشكول منتظري 2: 442.

[2] آموزش دروس سال دوم راهنمايي، سال 79: 83.

[3] طب الرضا: 114.

[4] هنر آشپزي نمونه: 23.

[5] سوره ي مباركه ي اعراف، آيه ي 31.

[6] ر.ك: بحارالانوار 62: 290 (با اندكي اختلاف).

[7] ر.ك: زهر الربيع: 258. درباره ي شبيه اين حكايت ر.ك: بحارالانوار 62: 267. تتفسير نمونه 6: 153 و 154 به نقل از: تفسير مجمع البيان ذيل آيه ي 31 سوره ي مباركه ي اعراف.


بازگشت