صورتهاي مختلف رياي آميخته


نخست آن كه كسي به نماز مي ايستد در حالي كه كاملا خويش را خالص نموده و قصدش فرمانبرداري از پروردگار و روي دل به خداي داشتن است و بي توجه است كه كسي او را مي بيند يا اين كه نمي بيند؛ در اين حال كسي بر او وارد مي شود يا كسي او را نگاه مي كند، پس شيطان به او مي گويد: نيكويي نمازت را فزون كن تا اين نگاه كننده ترا با وقار و صالح ببيند و ترا پست نشمارد و غيبتت نكند. پس آن شخص فروتن گرديده و نمازش نيكو مي شود. اين ريايي آشكار است كه بر هيچ كس پوشيده نيست، ولي اين نماز مخلوطي از فرمانبرداري و ريا مي باشد.

دوم آن كه شخص اين آفت را مي شناسد و از آن پرهيز مي نمايد، پس شيطان را پيروي نكرده و به او توجهي نمي نمايد، و همچنان به نمازش ادامه مي دهد و در معرض خير قرار مي گيرد. اما شيطان بي كار ننشسته و به او مي گويد: تو قابل پيروي هستي، بايد به تو اقتدا كنند، همه به تو نظر دارند، كارهايت نتيجه بخش است، و ديگران از تو پيروي مي كنند، پس اگر اعمالت نيكو باشد در ثواب ديگران شريك هستي، و اگر بد كني، سنگيني گناهش به گردن توست، پس اميد بسياري است كه تو در فروتني و افتادگي و نيكويي عبادت، پيشواي ديگران گردي، و بدون هيچ شكي در ثواب نماز كساني كه به تو اقتدا مي كنند شريكي و... همچنين ادامه خواهد داد تا اين حديث مشهور را مطرح مي كند كه: «همانا، آن كس كه عادتي نيكو را ايجاد نمايد، مزد آن و مزد هر كس كه تا روز قيامت به آن عمل نمايد، براي اوست.» [1] .

و اين حيله اي بسيار بزرگتر و دقيق تر از اولي است، و گاه شيطان، كسي را كه به مكر اولي فريب نخورده است، به وسيله ي اين حيله فريب مي دهد. و البته اين نيز به يقين ريا بوده و نابود سازنده ي اخلاص مي باشد. چرا كه اگر فروتني و نيكي عبادت را خوب مي داند و خشنود نيست كه ديگران آن را ترك نمايند، پس به چه جهت به ترك آن در خلوت، براي خودش راضي مي شود؟ و مسلم است كه امكان ندارد نفس ديگران از نفس خودش عزيزتر باشد و اين همان حيله گري است، اما آن كس كه به او اقتدا مي كند، در خلوص خود پايدار است و دلش روشن مي گردد، و نورش به ديگران نيز مي تابد و پاداش به او تعلق مي گيرد. اما كار آن



[ صفحه 98]



پيش نماز، تمامي نفاق و حيله گري است كه در قيامت او را به حيله اش به محاكمه مي كشند و به آن صفتي كه خويشتن را نشان داده و در باطن خالي از آن بوده است، كيفر مي نمايند، اگر چه آن كس كه در پشت سر او نماز خوانده است به پاداش نمازگزاران مي رسد.

سوم آن كه باريكتر از دوتاي قبلي است، آن است كه بنده اين مكرهاي شيطان را مي شناسد و مي داند كه اگر بين نمازي كه در خلوت مي خواند با نمازي كه در حضور ديگري مي خواند فرقي باشد، رياي محض مي باشد، و مي داند كه اخلاص در آن است كه نماز در خلوتش چون نماز در حضور ديگران بايد باشد، و از خداوند و خودش شرم مي كند كه خشوعي بيشتر از آنچه عادت دارد، در نمازي كه در حضور ديگران مي گزارد، داشته باشد. پس به خودش مي قبولاند كه در خلوت بايد آن چنان نماز نيكويي بخواند كه دوست دارد در حضور ديگران بخواند، بنابراين در ميان مردم نيز همان گونه نماز مي خواند.

اين نيز از جمله رياهاي پيچيده است، زيرا براي آن كه نمازش در ميان مردم نيكو باشد، در خلوت نيز به خوبي نماز مي خواند، پس فرقي بين دو نمازش كه در خلوت و در حضور ديگران مي خواند نيست و هر دو براي خاطر مردم است. در حالي كه اخلاص آن است كه انجام نماز يكسان باشد؛ در هر حالتي خواه گروهي حيوان شاهد نماز خواندن او باشند يا اين كه مردم نماز را بنگرند. بنابراين نفس اين چنين شخصي راضي نمي شود كه نمازش در حضور مردم سبك باشد و از طرفي نيز از خود شرم مي كند كه در خلوت نمازش سبك باشد و از رياكاران به حساب آيد، و گمان مي كند كه با مساوي شدن نماز خلوت و حضور، ديگر رياكار نيست.

چقدر ار حقيقت دور گشته است. آن زماني از رياكاران به شمار نمي آيد كه توجه به مردم نداشته باشد، همان گونه كه در خلوت و حضور به سنگ و چوب و حيوانات توجه ندارد.

چنين شخصي همواره، چه در خلوت و چه در حضور، گرفتار توجه به مردم است. و اين از حيله هاي بسيار پنهان است، و در حديث نبوي به همين مطلب اشاره شده است كه فرمودند: «ايمان بنده كامل نمي گردد تا زماني كه مردم نزد او به منزله ي شتران باشند.» [2] .

چهارم از ريا - آن كه بسيار دقيق تر و پنهانتر است - آن است كه شخص در نماز ايستاده



[ صفحه 99]



و مردم او را مي نگرند، و شيطان از آن كه به او بگويد، براي اين مردم خاشع شو، ناتوان است. زيرا مي داند كه اين نمازگزار به حرف او گوش نخواهد داد، بنابراين شيطان به او مي گويد كه: به عظمت و جلال الهي، كه در حضورش ايستاده اي بينديش و شرم كن از آن كه به دلت نظر كند و غافل باشي. در اين هنگام، نمازگزار حضور قلب پيدا مي كند و اندامهايش به فروتني جمع مي گردد، و چنين مي پندارد كه اين عين اخلاص است، در حالي كه اين حضور قلب، عين مكر و فريب مي باشد، چرا كه اگر خشوعش براي توجه به جلال و عظمت الهي بود، بايد اين حالت در خلوت نيز برايش دست دهد، و اين خشوع ويژه ي نماز در حضور ديگران نباشد.

نشانه ي ايمن بودن از اين نوع ريا، آن است كه به اين حضور قلب در خلوت نيز عادت داشته باشد؛ همان گونه كه در حضور مردمان، حضور قلب برايش به وجود مي آيد. و چنين نباشد كه حضور ديگري علت حضور قلب گردد، همان گونه كه حضور حيواني سبب حضور قلب در نماز نمي شود. پس تا هنگامي كه بين حالتي كه به نمازگزار در حضور يك انسان دست مي دهد و حالتي كه در حضور حيواني دارد، فرق باشد، آن نمازگزار از صفاي اخلاص دور بوده و باطن وي به شركي پنهان كه از ريا به وجود آمده مكدر است.

و همين شرك است كه در قلب فرزندان آدم پنهانتر از حركت مورچه اي سياه در شبي تاريك بر سنگي سخت مي باشد. چنانچه در روايت آمده. [3] .

هيچ انساني از شر شيطان و حيله هاي او به سلامت نمي ماند مگر آن كه نظري دقيق داشته و به توفيق و هدايت خداوندي، سعادت يافته باشد؛ كه در غير اين صورت شيطان همراه تمامي آنهايي است كه به عبادت كوشش دارند، به طوري كه لحظه اي از آنان غافل نمي شود تا اين كه آنان را به هلاكت بكشاند، در هر حركتي كه انجام مي دهند او مكر خويش را به كار مي برد، حتي در سرمه به چشم كشيدن، كوتاه كردن سبيل، عطري كه روز جمعه استعمال كنند، لباس نيكويي كه بپوشند، گرچه تمامي اين سنتها در زمانهاي خاصي به كار مي رود، اما براي نفس در اين اعمال بهره اي پنهاني، جهت جلب نظر مردم به سوي خود، وجود دارد. بنابراين اگر انسان بيدار نباشد، شيطان راه هايي براي انجام قصد خود مي يابد. به



[ صفحه 100]



همين جهت گفته شده؛ دو ركعت نماز عالم، برتر از يكسال عبادت جاهل است. [4] البته منظور از عالم، عالمي است كه به ظرافتهاي آنچه كه عبادت را نابود مي كند بينا باشد. نه اين كه منظور مطلق عالم باشد، چرا كه راه هاي ورودي شيطان بر دل بسياري از علما، بيشتر از راه هايي است كه بر جاهلان دارد.

پنجم آن است كه شخص عبادت را به اخلاص محض و نيت درست كامل مي كند، اما بعد از انجام عبادت، ميل به آشكار كردن آن عمل برايش به وجود مي آيد، تا اين كه پاره اي از غرضهايي دنيايي كه حتما ريا است، به دست آورد. كه اين نيز فريبي شيطاني است زيرا مي انديشد كه عبادتي خالص و كامل به جاي آورده و خداوند نام او را در دفتر مخلصان نوشته است، و پس از آن ديگر چيزي به عبادت او ضرر نمي رساند، و اكنون مي تواند علاوه بر خير اخروي، خير دنيا را نيز با اظهار آن به دست آورد، بنابراين اقدام به آشكار نمودن عملش براي كسب وجهه در ميان مردم مي نمايد.

اين گونه عمل نيز ريا بوده و عمل را تباه مي سازد، اگر چه عمل قبلا با خلوص انجام يافته است. به همين گونه، عجبي كه پس از عمل به انسان دست مي دهد، عبادت را تباه مي سازد، و چنين شخصي از آن كساني است كه خداوند در موردشان فرموده است: «بگو آيا شما را به زيانكارترين مردم از روي عمل خبر دهيم؟ آنان كه كوشش ايشان در راه زندگي اين دنيا باطل گشت و پندارند كه كاري نيكو انجام مي دهند.» [5] .

روايت است كه مردي نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اي رسول خدا! من تمامي عمرم را روزه گرفته ام. رسول خدا صلي الله عليه و آله به او فرمودند: «روزه نگرفتي و افطار نكردي» كه منظور آن است كه نه به ثواب روزه رسيده اي و نه لذت افطار كردن و غذا خوردن را درك كرده اي.

از ابن مسعود نقل شده است كه شنيد مردي مي گويد: من ديشب سوره بقره را خوانده ام! ابن مسعود گفت: تنها همين بهره ي تو از خواندن سوره ي بقره است، البته اگر بر اخلاصت باقي باشي و آن را براي ريا بيان نكرده باشي، شصت و نه قسمت از هفتاد قسمت ثوابت را از بين برده اي چرا كه روايت شده: «همانا فضيلت عمل پنهاني بر عمل آشكار،



[ صفحه 101]



هفتاد برابر است.» [6] .

و از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود: «كسي كه كاري نيك را در پنهاني انجام دهد، برايش ثواب عمل پنهان نوشته شود، پس چون آن را بيان كند، ثواب عمل پنهاني پاك شده و ثواب عمل آشكارا برايش نوشته مي شود، و چون براي بار دوم آن را اظهار كند، ثواب عمل آشكار نيز پاك شده و ريا برايش نوشته مي شود.» [7] .

اين ريا چه كلمه شوم و چه گناه سنگيني است كه ثوابت را نابود كرده و تلاشت را تباه مي سازد و با اين همه از گناه آن در امان نمي ماني چرا كه همان طور كه دانستي رياكار از عذاب الهي در امان نيست.

البته تمامي اين نتايج در زماني است كه غرض صحيح آخرتي در بيان عمل شخص وجود نداشته باشد، اما اگر به خويشتن اطمينان دارد كه به ريا دچار نمي گردد، و عمل را براي ترغيب و به نشاط آوردن شنونده، بگويد اشكالي ندارد، ولي اگر خود شخص نيز از بيان عمل به نشاط آيد بهتر است كه عمل را پنهان نگاه داشته و آن را بيان نكند.

محمد بن مسلم [8] از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: «عملي را كه انجام داده اي اشكالي ندارد كه براي برادرت بيان كني، آن هنگام كه اميد داشته باشي كه برايش نفعي دارد و او را به عمل وامي دارد. و هنگامي كه از تو سؤال شود آيا شب را به نماز گذراندي يا روزه گرفتي؟، اگر انجام داده اي آن را اظهار كن و بگو: خداوند آن را روزيم نمود و نگويي نه، كه دروغ است.» [9] .

از اين جاست كه برتري صدقه ي آشكار براي آن كه ديگران نيز بدان عمل كنند، روشن مي شود. و اين كه نماز شب را بلند بخوانند تا خانواده و همسايگان بيدار شوند و به نماز



[ صفحه 102]



برخيزند؛ اما همه ي اينها جاي خطر است. بنابراين هشياري و توجه به حالات قلب، واجب است و همان گونه كه در آشكار كردن عبادت، ممكن است كه انسان به ريا افتد، در پنهان نمودن عمل نيز خطرهايي است، چرا كه شيطان براي عمل نكردن نيز راه هايي دارد.

يكي از كارهاي شيطاني آن است كه دستور به ترك عمل مي دهد، از ترس اين كه ممكن است با انجام دادن آن عمل به ريا افتي؛ كه اين خود از مكرهاي شيطاني است و در ترك عمل نيز مقصود او برآورده است، زيرا خواست نهايي شيطان، ترك عبادت بندگان است؛ و هنگامي كه نتواند ترا از عبادت باز دارد و نسبت به آن بي ميل نمايد، ريايي شدن عمل را به خاطر مي اندازد و ترا نسبت به اين عمل شرك آلود بي رغبت مي كند. بنابراين اگر عبادت را ترك نمايي به خواسته ي او عمل نموده اي، مانند كسي كه به او گندمي خاك آلوده بدهند و بگويند آن را پاك كن و او آن گندم را پاك نكند و بگويد ترسيدم نتوانم خوب پاك كنم. و بدين ترتيب عمل را از اصل ترك نمايد. و اين هدف نهائي ابليس محروم از رحمت حق است، زيرا آنچه خواسته است به وقوع پيوسته و از اين كه براي فاسد كردن عمل به سختي افتد، راحت گشته است. و تنها راه، آن است كه در خالص كردن عمل با داروهاي سودبخش كوشش نموده و خواسته ي خداوند را به دست آوري.

و ديگر از راه هاي ضربه زدن شيطان، آن است كه شخص را از عمل باز مي دارد، اما نه به دليل قبلي، بلكه از ترس آن كه مردم بگويند او رياكار است و بدين ترتيب مردمان به گناه افتند، اين نيز مانند حالت قبل ريايي پنهان، و از مكرهاي شيطان است؛ زيرا ترك عمل از ترس اين كه بگويند اين شخص رياكار است، عين رياست، براي اين كه اگر ستايش مردمان را دوست و از نكوهش آنان بيم نداشت، برايش فرقي نمي كرد كه بگويند: او رياكار است يا اين كه مخلص.

ممكن است پرسيده شود كه چه فرقي است بين آن كه عمل را از ترس اين كه بگويند رياكار است ترك كند يا آن كه عبادت را به نيكويي به جاي آورد كه نگويند اين بنده اي غافل و تقصيركار است؟ در جواب بايد گفت كه ترك عمل بدتر است، زيرا علاوه بر آن كه عمل را ترك نموده، سوءظن نيز به مسلمانان دارد، و البته هيچ كس حق ندارد كه به مسلمانان بدگمان باشد.

بنابراين چگونه مي توان آرزو داشت كه در ترك عمل از شر شيطان رها شد، در حالي كه ترك عبادت خود پيروي از شيطان است. به علاوه باز هم شيطان انسان را رها نمي كند و



[ صفحه 103]



مي گويد: حال كه عمل را ترك كردي مردم مي گويند كه براي اين عمل را ترك كرده است كه آدم مخلصي است و مشهور شدن را دوست ندارد. و همين طور شيطان يكسره با انسان بازي مي كند.


پاورقي

[1] كافي، ج 5، ص 9، حديث 1، بحارالانوار، ج 71، ص 285، «ان من سن سنة حسنة فله اجرها و اجر من يعمل بها الي يوم القيامة.».

[2] عدة الداعي، ص 204، «لا يكمل ايمان العبد حتي يكون الناس عنده بمنزلة الاباعر.».

[3] نگاه كنيد به خصال، ج 1، ص 67، بحارالانوار، ج 72، ص 93 و 96.

[4] نگاه كنيد به نهج الفصاحه، ص 350.

[5] سوره ي كهف (18)، آيات 103 و 104.

[6] عدة الداعي، ص 220، «ان فضل عمل السر، علي عمل الجهر سبعون ضعفا.».

[7] عدة الداعي، ص 221، بحارالانوار، ج 72، ص 324، «من عمل حسنة سرا كتبت له سرا فاذا اقربها محيت و كتبت جهرا، فاذا اقربها ثانية محيت و كتبت رياءا.».

[8] محمد بن مسلم بن رياح الاوقص الطحان، فقيهي پارساست كه از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهماالسلام بوده و از آنان روايت كرده است و مورد اطمينان ترين مردم بوده است چنان كه امام صادق عليه السلام در موردش فرمود: «بين زندگان و مردگان چهار نفر را بيش از همه دوست دارم، محمد بن مسلم از آنان است.» وي در سال 150 ه.ق. وفات يافت.

[9] بحارالانوار، ج 72، ص 322، «لا باس اتحدث اخاك اذا رجوت ان تنفعه و تحثه، و اذا سالك قمت الليلة او صمت فحدثه بذلك ان كنت فعلته، فقل: قد رزق الله ذلك، و لا تقل له، فان ذلك كذب.».


بازگشت