ناسازگاران با صحت نماز: ريا و عجب


اما آنچه كه با درستي نماز ناسازگار بوده و موجب بطلان آن مي گردد، از بين رفتن اخلاص، و بندگي خويش را فزون ديدن است؛ كه اولي در برگيرنده ي ريا به تمامي اقسام آن و دومي شامل عجب و خودبيني است. و مطلب اين دو بسيار گسترده است و يادآوري اقسام و احكام آنها از هدف اين رساله خارج است، ولي مهمترين مسائل آن را بيان مي كنيم:

بدان كه تهديد به عذاب به خاطر اين دو آفت بندگي، در قرآن و سنت آن قدر زياد است كه از شمارش خارج شده است. خداوند مي فرمايد: «پس واي بر نمازگزاران، آنان كه از نماز خويش بي خبرند، آنان كساني اند كه ريا مي كنند.» [1] .

و پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «همانا آتش و اهل آن، از رياكاران به فرياد مي آيند؟ پس گفتند: اي رسول خدا، چگونه آتش فرياد مي دارد؟ فرمود: از گرمايي كه بدان رياكاران را عذاب مي كنند.» [2] .

و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: «رياكار روز قيامت به چهار اسم خوانده مي شود: اي كافر، اي گناهكار، اي پيمان شكن، اي زيانكار، تلاشت از بين رفت، و مزدت نابود شد، و ترا بهره اي نيست، مزدت را از آن كسي كه برايش عمل كردي بطلب، اي حيله گر.» [3] .

و پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «همانا خداوند مي فرمايد: من بي نيازترين بي نيازان از شريك مي باشم، آن كس كه عملي را انجام دهد و در آن كسي جز مرا شريك گرداند، من بهره ام از شركت را به آن ديگري واگذار مي نمايم، پس من نمي پذيرم مگر آنچه را كه براي من خالص باشد.» [4] .

و از آن حضرت صلي الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: «همانا بهشت سخن مي گويد، و گفت: من به راستي بر هر تنگ چشم و رياكاري حرام هستم.» [5] .



[ صفحه 93]



و همچنين آن حضرت فرمود: «همانا نخستين كسي كه در روز قيامت براي حسابرسي خوانده شود مردي است كه قرآن آموخته و مردي كه در راه خدا جنگ كرده، و مردي كه مال بسياري جمع نموده است، پس خداوند به قاري قرآن مي فرمايد: آيا من آنچه كه به پيامبرم فروفرستادم به تو نياموختم؟ او گويد: آري آموختي پروردگار من، خداوند فرمايد: به آنچه كه آموختي، چه كردي؟ گويد: اي پروردگار من، آن را در ساعتهاي شب و روز خواندم. پس خداوند فرمايد: دروغ مي گويي و فرشتگان نيز گويند: دروغ مي گويي. خداوند متعال فرمايد: همانا خواستي تا گفته شود فلاني قاري قرآن است، و آن را هم كه مي خواستي برايت گفتند. صاحب ثروت را آورند. پس خداوند فرمايد: آيا به تو در مال وسعت ندادم، تا جايي كه نگذاشتم نيازمند هيچ كسي باشي؟ گويد: آري، اي پروردگار من. پس خداوند فرمايد: پس چه كردي در آنچه (از مال و ثروت) كه به تو رسيد؟ گويد: صله ي رحم نموده و صدقه دادم. خداي بلند مرتبه فرمايد: دروغ مي گويي، فرشتگان نيز گويند: دروغ مي گويي. و خداوند سبحان مي فرمايد: بلكه خواستي تا بگويند فلاني بخشنده است، و برايت اين چنين نيز گفتند. و آن كس كه در راه خدا پيكار نموده است، آورده شود. پس خداوند فرمايد: چه كردي؟ گويد: خداوندا به جهاد در راهت دستور داده شدم، پس كارزار نمودم تا اين كه كشته شدم. پس خداي تعالي فرمايد: دروغ مي گويي و فرشتگان نيز گويند: دروغ مي گويي. پس خداوند فرمايد: بلكه خواستي برايت بگويند كه فلاني جرأت دارد، و شجاع است، و برايت چنين گفتند. سپس رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود اينان را خداوند آفريد تا آتش جهنم بدانان افروخته گردد.» [6] و حضرت صادق عليه السلام فرمود: «بپرهيز از ريا، چرا كه هر كس كاري براي غير خدا بكند، خداوند او را واگذار مي كند به كسي كه برايش عمل



[ صفحه 94]



نموده است.» [7] .

از آن حضرت عليه السلام نقل شده است كه در مورد آيه ي: «پس هر كس ملاقات پروردگارش را اميد دارد، بايد عمل صالح انجام دهد، و در پرستش پروردگار خود هيچ كس را شريك نسازد.» [8] فرمود: «گاه مي شود كه مردي كار نيكي انجام مي دهد كه رضايت خداوند را در انجام آن هدف خويش قرار نداده است، بلكه خوبي خود را مي خواهد به مردم نشان دهد، و خواهان آن است كه آن را به مردم بشنواند، اين شخص همان كسي است كه در عبادت پروردگارش شريك آورده است. پس از آن فرمود: هيچ بنده اي نيست كه عمل نيكي را پنهان نمايد، پس زماني دراز بگذرد، تا اين كه خداوند اثر نيكوي آن عمل را برايش آشكار سازد، و هيچ بنده اي نيست كه عمل بدي را پنهان نمايد، سپس زماني دراز بگذرد، تا اين كه خداوند اثر بد آن عمل را برايش آشكار نمايد.» و روايات و آيات وارد شده در مورد ريا بسيار است سخن به درازا خواهد كشيد.

خداوند متعال در نكوهش عجب مي فرمايد: «و روز حنين هنگامي كه افزون بودنتان شما را به شگفت آورده بود.» [9] كه در اين جا مطلب به قصد انكار ذكر شده است. [10] .

و خداوند فرمود: «و آنان پندارند كه كاري نيكو انجام مي دهند.» [11] و اين نيز به وجهي



[ صفحه 95]



به عجب برمي گردد.

پيامبر صلي الله عليه و آله، فرمود: «سه چيز هلاك كننده اند: يكي بخلي كه پيروي شود، و هوسي كه دنبال گردد، و به شگفت آمدن مرد از خود.» [12] .

و امام صادق عليه السلام فرمود: «آن كس كه عجب بر او وارد شود. هلاك گشته است.» [13] .

و از همان حضرت عليه السلام نقل است كه فرمود: «عجب را مرتبه هايي است، از مراتب عجب آن است كه براي بنده، كار بدش زينت داده شود، پس آن را نيكو ديده و به شگفت آيد و پندارد كه كار نيكي را انجام مي دهد.» [14] .

و همچنين امام صادق عليه السلام فرمود: «دانشمندي به نزد عابدي آمد و به او گفت: نمازت چگونه است؟ او گفت: از مانند مني، از نماز پرسيده مي شود؟ در حالي كه من چنين و چنان گريه مي كنم. عالم پرسيد: گريه ات چگونه است؟ گفت: مي گريم تا اين كه اشكهايم جاري مي گردد. پس آن عالم به عابد گفت: اگر بخندي و بيمناك باشي بهتر از آن است كه بگريي و ناز بفروشي، همانا هيچ عملي از نازكننده پذيرفته نمي شود.» [15] .

و از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام روايت شده كه فرمود: «دو مرد كه يكي عابد و ديگري گناهكار بود وارد مسجد شدند. پس از مسجد خارج گشتند در حالي كه آن گناهكار از صديقان بود و آن عابد از گناهكاران، و آن بدين سبب بود كه عابد به عبادت خويش مي نازيد و انديشه در نيكويي عبادتش داشت و آن گناهكار انديشه ي پشيماني بر گناه و طلب آمرزش از خداوند بلند مرتبه براي آنچه از گناهان كه كرده بود، داشت.» [16] پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود «خداوند متعال به داوود عليه السلام فرمود: اي داوود! گناهكاران را مژده ده و صديقان را



[ صفحه 96]



بترسان! گفت: چگونه گناهكاران را مژده دهم و صديقان را بترسانم؟ خداوند فرمود: اي داوود! گناهكاران را مژده ده كه من توبه را مي پذيرم و از گناه درمي گذرم و صديقان را بترسان كه به كارهايشان به شگفت نيايند چرا كه جز هلاكت براي بنده اي كه به كارهاي نيك به شگفت آمده چيز ديگري نيست.» [17] .

و بدان كه ريا دو گونه است: رياي محض و رياي آميخته.

اول رياي محض - آن است كه در انجام دادن آن تنها سود دنيايي را در نظر داشته باشد، و آن اعم است از اين كه منجر به گناه شود يا اين كه به عملي مباح ختم گردد، يا آن كه بخواهد كه مردمان او را ناقص ندانسته و از كاملان به حساب آورند.

دوم رياي آميخته - آن است كه علاوه بر دنيا خواهي، نزديكي به خداوند را نيز قصد نمايد. هر دو نوع ريا عمل را تباه مي سازند، البته رياي محض كه جاي بحث ندارد، و رياي مختلط همان در عبادت شريك گرفتن براي خداوند است كه گفته شد: تمامي آن عبادت را خداوند براي آن شريك قرار داده و براي بنده بهره و نصيبي از پاداشهاي الهي نمي ماند. و اين نوع شرك، همان شرك پنهان امت اسلامي است كه پيامبر صلي الله عليه و آله بدان اشاره فرموده اند. [18] .

اما در اين جا، آن عملي كه از ابتدا ريا باشد، مقصود نيست؛ چرا كه اين نوع در اصل باطل است و به دل عارفان نيز نمي گذرد، بلكه در اين جا سخن از عملي است كه در ابتدا انسان آن را خالص براي خداوند انجام مي دهد به طوري كه هيچ چيز غير خداوند را در نظر نداشته، سپس چيزي كه ناسازگار با اخلاص است، به صورت ظريفي مخلوط مي گردد كه در چنين مرتبه اي نياز به هشدار مي باشد. و آن به صورتهايي ممكن است واقع شوند كه بعضي از آنها آشكار و برخي پنهان باشد.



[ صفحه 97]




پاورقي

[1] سوره ي ماعون (107)، آيات 4 - 6.

[2] بحارالانوار، ج 72، ص 305، «ان النار و اهلها يعجون من اهل الريا. فقيل يا رسول الله و كيف تعج النار؟ قال: من حر النار التي يعذبون بها.».

[3] امالي صدوق، ص 346، «المرائي يوم القيامة ينادي باربعة اسماء: يا كافر، يا فاجر، يا غادر، يا خاسر ضل سعيك و بطل اجرك، و لا خلاق لك التمس الاجر ممن كنت تعمل له، يا مخادع.».

[4] بحارالانوار، ج 72، ص 282، با اندكي اختلاف، «ان الله تعالي يقول: انا اغني الاغنياء عن الشرك، من عمل عملا فاشرك فيه غيري، فنصيبي له، فانا لا اقبل الا ما كان خالصا لي.».

[5] بحارالانوار، ج 72، ص 288، «ان الجنة تكلمت و قالت اني حرام علي كل بخيل و مرا ء.».

[6] بحارالانوار، ج 72، ص 305، «ان اول من يدعي يوم القيامة رجل جمع القرآن، و رجل قاتل في سبيل الله، و رجل كثير المال، فيقول الله عزوجل للقاري ء: الم اعلمك ما انزلت علي رسولي؟ فيقول: بلي يا رب، فيقول: ما عملت فيما علمت؟ فيقول: يا رب، قراته في آناء الليل و اطراف النهار، فيقول الله: كذبت، و تقول الملائكة: كذبت، و يقول الله تعالي: انما اردت ان يقال فلان قاري ء، فقد قيل ذلك. و يوتي بصاحب المال: فيقول الله تعالي: الم اوسع عليك حتي لم ادعك تحتاج الي احد؟ فيقول: بلي يا رب، فيقول: فما عملت فيما آتيتك؟ قال: كنت اصل الرحم و اتصدق، فيقول الله تعالي: كذبت، و تقول الملائكة: كذبت و يقول الله سبحانه: بل اردت ان يقال فلان جواد، و قد قيل ذلك. و يوتي بالذي قتل في سبيل الله، فيقول الله: ما فعلت؟ فيقول: امرت بالجهاد في سبيلك، فقاتلت حتي قتلت، فيقول الله تعالي: كذبت، و تقول الملائكة: كذبت، فيقول الله تعالي: بل اردت ان يقال فلان جري ء، شجاع، فقد قيل ذلك، ثم قال رسول الله صلي الله عليه و آله: اولئك خلق الله، تسعربهم نار جهنم.».

[7] كافي، ج 2، ص 293، بحارالانوار، ج 72، ص 266 «اياك و الرياء، فانه من عمل لغير الله و كله الله الي من عمل له.».

[8] كافي، ج 2، ص 293، بحارالانوار، ج 72، ص 282، «الرجل يعمل شيئا من الثواب لا يطلب به وجه الله، انما يطلب تزكيه الناس، يشتهي ان يسمع به الناس، فهذا الذي اشرك بعباده ربه، ثم قال: ما من عبدا سر خيرا فذهبت الايام ابدا حتي يظهر الله له خيرا، ما من عبد يسر شرا فذهبت الايام ابدا حتي يظهر الله له شرا.).

[9] سوره ي توبه (9)، آيه ي 25.

[10] آيه مذكور كه مؤلف (ره) بخشي از آن را نقل نموده است در مورد جنگ حنين است كه ترجمه ي كامل اين آيه و آيه ي بعد به صورت زير است: «خداوندا در بسياري از جاها شما را نصرت و پيروزي داد - و روز حنين - هنگامي كه افزون بودنتان شما را به شگفت آورده بود، پس به [افزون بودنتان] از شما چيزي را دفع نكرد، و زمين با همه ي فراخي بر شما تنگ آمد. بعد پشت كرديد و گريختيد (25) سپس خداوند آرامش خويش را بر رسول خود و بر مؤمنان نازل كرد و لشكرهايي فروفرستاد كه آنها را نمي ديديد و كساني را كه كفر مي ورزيدند (به قتل و اسيري) شكنجه كرد، كه كيفر كافران همين است (26).» حضرت علامه طباطبائي (ره) در تفسير الميزان ذيل اين آيه مي فرمايند: «اذا عجبتكم كثرتكم» يعني وقتي كه آن كثرتي كه در خود ديديد، شما را به مسرت درآورد، و در نتيجه اعتمادتان به خدا قطع شده به حول و قوه ي او تكيه نكرديد، بلكه به حول و قوه ي خود اعتماد نموديد، خاطر جمع شديد كه با اين همه كثرت كه ما راست در همان ساعت اول دشمن را هزيمت مي دهيم و حال آن كه كثرت نفرات بيش از يك سبب ظاهري نيست و تازه سببيت آن هم به اذن خداست، آري مسبب الاسباب اوست.

[11] سوره ي كهف (18)، آيه ي 103.

[12] محاسن، ج 1، ص 3، حديث 3، خصال، ج 1، ص 41، «ثلاث مهلكات: شح مطاع، و هوي متبع، و اعجاب المرء بنفسه.».

[13] بحارالانوار، ج 72، ص 309 و 314، «من دخله العجب، هلك.».

[14] بحارالانوار، ج 72، ص 310 و 317 «العجب درجات، منها ان يزين للعبد سوء عمله، فيراه حسنا فيعجبه و يحسب انه يحسن صنعا.».

[15] كافي، ج 2، ص 313، بحارالانوار، ج 72، ص 307 و 317 «اتي عالم عابدا، فقال له: كيف صلاتك؟ فقال: مثلي يسال عن صلاته، و انا منذ كذا و كذا ابكي؟ قال: كيف بكاؤك؟ قال: ابكي حتي تجري دموعي، فقال له العالم: فان ضحكك و انت خائف خير من بكائك و انت مدل، ان المدل لا يصعد من عمله شي ء.».

[16] كافي، ج 2، ص 314، «دخل المسجد رجلان، احدهما عابد و الآخر فاسق، فخرجا من المسجد و الفاسق صديق، و العابد فاسق، و ذلك انه يدخل المسجد العابد مدلا بعبادته يدل بها، فتكون فكرته في ذلك و تكون فكرة الفاسق في الندم علي فسقه و يستغفر الله عزوجل مما صنع من الذنوب.».

[17] كافي، ج 2، ص 314، عدة الداعي، ص 222، بحارالانوار، ج 72، ص 313. «قال الله تعالي لداود عليه السلام: يا داود بشر انذر الصديقين، قال كيف ابشر المذنبين و انذر الصديقين؟ قال: يا داود، بشر المذنبين اني اقبل التوبه، اعفو عن الذنب، و انذر الصديقين الا يعجبوا باعمالهم، فانه ليس عبد يعجب بالحسنات الا هلك.».

[18] رجوع شود به بحارالانوار، ج 72، ص 265 تا 305.


بازگشت