قرائت


تكاليف نمازگزار در قراءت نماز، قابل شمارش نيست و هيچ بشري توانايي احاطه به آن وظايف را ندارد. و اگر بخواهيم آن چنان كه شايسته است در آن بحث كنيم، از هدف اين رساله خارج مي شويم. زيرا بحث قراءت، بحث از كلام خداوند بلند مرتبه است كه به روشهايي شگفت و صورتهايي بيگانه از خرد انساني و اسراري ظريف و دقيق و حكمتهايي ژرف مشتمل گشته است.

و روشن است كه مقصود از قراءت در نماز، تنها حركت زبان نيست، بلكه هدف رسيدن به معاني و تدبر در آن و فايده گرفتن از آن كلام مي باشد. از جمله فوايد قرآني دستيابي به حقايق حكمتهاي رازهاي قرآني و امرها و نهي ها و ترساندن هاي آن و



[ صفحه 66]



بشارتهاست و ترغيب نمودنهاي اين كتاب عزيز و وعده ها، وعيدها و همچنين ياد پيامبران و نعمتهاي الهي و ديگر چيزها مي باشد.

پس هنگامي كه مي گويي: «از شيطان رانده شده به خداوند پناه مي برم.» [1] بايد بداني كه شيطان دشمن توست و منتظر فرصتي است تا دل تو را به تصرف خويش درآورد، زيرا كه شيطان به مناجات تو با خداوند و سجده ات بر او حسادت مي ورزد، چون او به سبب ترك تنها يك سجده از درگاه الهي رانده شد.

و به يقين بايد به خدا پناه بردنت، به ترك آنچه شيطان دوست دارد و تبديل آن به آنچه خداوند دوست دارد، باشد؛ نه اين كه تنها به زبان بگويي. «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم». به دليل آن كه چون حيواني وحشي يا دشمني به قصد كشتن به كسي حمله كند و او بگويد: از تو به اين دژ محكم پناه مي برم، و در همان جايي كه هست بماند، اين كلام سودي به حالش ندارد، بلكه بايد از جاي خويش حركت كند و در آن دژ قرار گيرد. و همچنين است حال كسي كه پيروي خواهشهايي را دارد كه جاي شيطان و محل خشم الهي است، در اين حالت تنها گفتن به زبان او را از شر شيطان محافظت نمي كند، پس بايد همزمان با كلام خويش تصميم به پناه گرفتن از شر شيطان به دژ محكم الهي داشته باشد و دژ الهي «لا اله الا الله» است همان گونه كه پيامبر صلي الله عليه و آله از قول خداوند خبر داد: «لا اله الا الله» دژ من است.» [2] و روشن است كه دژنشين «لا اله الا الله» معبودي جز خداوند ندارد، اما آن كس كه هواي خويش را به خدايي گرفته است، در ميدان عمل شيطان واقع گشته و در دژ الهي قرار ندارد.

و از باريكترين حيله هاي شيطاني در نماز آن است كه ترا به انديشه در آخرت و چگونگي انجام كارهاي نيك مشغول مي سازد، تا از فهميدن آنچه مي گويي مانع گردد.

پس بدان تمامي چيزهايي كه ترا از فهميدن معاني قراءت در نماز باز مي دارد، وسواس شيطاني است، زيرا كه تنها حركت زبان هدف نيست و همان گونه كه گذشت، هدف دريافت و فهم معاني قرآني است.

مردم در قراءت قرآن به سه گونه اند:



[ صفحه 67]



دسته اول: تنها به حركت زبان بسنده نموده و دل آنها از تدبر در آيات الهي بيگانه است، اين گروه زيانكاراني هستند كه در سرزنش و تهديد الهي وارد شده اند آن جا كه مي فرمايد: «آيا در قرآن انديشه نمي كنند؟ يا در دلهاي ايشان، قفل آن دلهاست؟» [3] و همچنين دعاي پيامبر صلي الله عليه و آله را شامل مي گردند كه فرمود: «واي بر آن كس كه قرآن را در ميان دو فك و دهان خويش بگرداند و سپس در آن نينديشد.» [4] .

دسته دوم: افرادي هستند كه زبانشان به حركت مي آيد و دل آنان از زبان پيروي مي نمايد، پس قرآن را از زبان شنيده و درمي يابند، گويا كلام الهي را از ديگري مي شنوند و اين مقام، همان مقام اصحاب يمين است.

دسته سوم: آن گروهي هستند كه ابتدا، دل آنها معاني را مي فهمد و سپس زبان را به خدمت مي گيرند و ترجمان قلب خويش قرار مي دهند، و اين درجه ي مقربين درگاه الهي است.

فرق روشني بين اين كه زبان ترجمان قلب باشد و يا زبان تعليم دهنده ي دل باشد، وجود دارد، بنابراين مقربان درگاه الهي زبانشان ترجمان و پيرو دل بوده و آن دل هرگز از زبان پيروي نمي كند.

اكنون به كوتاهي، معاني سوره ي حمد را ترجمه مي نماييم:

بدان كه چون گويي بسم الله الرحمن الرحيم بايد در ذهن خويش، شروع به كلام الهي نمودن را مبارك گرفته و معنايش را بفهمي و آن چنين است كه تمامي كارها به دست خداوند است و اين كه در اين جا منظور از اسم همان مسمي يعني خداوند است، و چون تمامي امور به دست خداوند متعال مي باشد، به ناچار الحمد لله [ستايش مخصوص خداوند است].

و چون گويي الرحمن الرحيم بايد در دل خويش انواع لطفهاي الهي را در نظر گيري، تا رحمت الهي برايت روشن شده و اين انگيزه اي شود براي اميدواري بيشتر توبه خداوند متعال. سپس لباس هيبت و ترس الهي را آن زمان كه گويي مالك يوم الدين بر دلت بپوشان. اما دليل هيبت آن است كه هيچ چيز نيست مگر اين كه در دست نيرومند الهي واقع شده، و دليل بر ترس، وحشت روز جزا و حسابرسي است كه تنها خداوند مالك آن روز مي باشد.

سپس با گفتن اياك نعبد و اياك نستعين اخلاص خويش را تازه كن و بدان كه تنها با



[ صفحه 68]



كمك و ياري الهي مي تواني به عبادت او قيام كني و آن هنگام كه موفق به بندگي شوي، منتي است كه خداوند بر تو نهاده و به تو توفيق آن را عنايت فرموده و ترا شايسته رازگويي با خودش قرار داده است، كه اگر اين توفيق را عنايت نفرموده بود، به همراه شيطان از رحمتش محروم و رانده شده ي درگاه الهي بودي.

پس چون از واگذاري اختيارت به خداوند با گفتن بسم الله و حمد او نمودن و اظهار نياز به ياري او در تمامي احوال، فارغ گشتي، خواسته ي خويش را معين نما و تنها از او بخواه، البته بايد خواهشت از پروردگار مهمترين نيازت باشد، بنابراين مي گويي اهدنا الصراط المستقيم خدايا ما را به همان راهي هدايت كن كه ما را به جوارت برده و بدان راه به خشنوديت مي رسيم.

و خداوند متعال شرح، تفصيل و تأكيد بر اين راه را زياد فرموده است و آنهايي كه فيض نعمت هدايت الهي را بمانند: پيامبران، صديقان و صالحان دريافت نموده اند،گواه آورده است، به جز كساني كه خشم الهي آنان را فراگرفته است، كه از جمله ي آنان: كفار و منحرفان يهود و مسيحي و ستاره پرست [5] مي باشند.

پس چون سوره ي حمد را تلاوت كردي، به آن كساني شبيه گشته اي كه پيامبر صلي الله عليه و آله خبر داد كه خداوند در حقشان فرموده است: «سوره فاتحه را بين خودم و بنده ام به دو نيمه تقسيم كرده ام، پس نيمي از آن مراست و نيمي براي بنده ام است. بنده مي گويد: (ستايش تنها خداوندي را كه پروردگار جهانيان است سزاست) پس خداوند مي فرمايد: بنده ي من مرا حمد نموده و ثنا گفت.» [6] و اين همان معناي سمع الله لمن حمده است.

پس اگر نمازت بهره اي جز اين كه خداي را به جلال و عظمت ياد كني نداشت، همين



[ صفحه 69]



دستاورد براي تو كافي بود، چه رسد به اين كه اميد به ثواب و فضل او نيز ترا هست. و همچنين سزاوار است كه معاني سوره اي را كه بعد از فاتحه مي خواني بفهمي و غفلت از امر و نهي، وعده و وعيد، پندها و اخبار پيامبران الهي و ياد نعمتها و نيكوييهاي خداوندي ننمايي، پس براي هر يك از اين امور حقي است كه بايد ادا كني:

حق وعده هاي حق تعالي اميدواري است.

حق وعيد و تهديدهاي قرآني ترس مي باشد.

حق امر و نهي قرآن، تصميم به انجام دستورها و ترك منهيات آن است.

حق پندهاي قرآن، پند پذيري بنده است.

حق يادآوري نعمتهاي الهي، شكرگزاري است.

حق اخبار پيامبران، عبرت گرفتن از آن است.

اكنون جاي تفصيل وظايف قاري قرآن نيست، ولي بخشي از آن را در آخر همين فصل يادآوري خواهيم نمود.

در مجموع فهم معاني قرآني، بنابر درجات فهم انسانها مختلف مي گردد، و فهم انسانها نيز به حسب مقدار علم و صفاي قلب آنان متغير است، و البته اين درجات قابل شمارش نيست.

و نماز كليد دلهاست و در آن اسرار كلمات الهي كشف مي گردد، پس كشف اسرار، حق قراءت قرآن و همچنين حق ذكرها و تسبيحات، نماز مي باشد.

بنابراين علاوه بر تدبر در معاني قرآني، بايد رعايت الفاظ را بنمايي و آن را با ترتيل بخوان و تند مخوان كه به آهستگي خواندن، موجب تأمل بيشتر و بهتر مي گردد. و در آيات رحمت و عذاب و وعد وعيد و تمجيد و تعظيم قرآن فرق بگذار و با لحني مناسب آن، آيات را بخوان.

روايت شده است كه به قاري قرآن گفته مي شود. «بخوان و بالا رو و به ترتيل بخوان، همان گونه كه در دنيا مي خواندي.» [7] .

و ديگر از وظايف خواننده قرآن آن اموري است كه حضرت صادق عليه السلام فرمودند:



[ صفحه 70]



«آن كس كه قرآن مي خواند و خاضع نمي گردد و قلبش رقت نمي يابد، و آن قراءت انگيزه ي حزن و ترس در باطنش نمي شود به تحقيق كه شأن بزرگ الهي را سبك و خوار شمرده و به زياني روشن، زيانكار گشته است.

پس خواننده قرآن به سه چيز نيازمند است: قلبي خاشع، بدني آسوده و مكاني خلوت، پس هنگامي كه دلش براي خدا خاشع گردد، شيطان رانده شده از وي مي گريزد. خداوند فرموده است: «پس آن هنگام كه خواستي قرآن بخواني، از شيطان رانده شده به خداوند پناه ببر.» [8] .

و چون بدنش از سببهاي مختلف آسوده گردد، دلش براي خواندن قرآن آماده مي گردد، پس چيزي با دل معارضه نمي كند تا از نور قرآن و فايده هاي آن محرومش نمايد. و هنگامي كه مكاني خلوت را برگزيند و از مردمان دوري جويد بعد از اين كه دو خصلت اوليه را داشته باشد (يعني خشوع دل و آسودگي بدن)، روح و باطن شخص به خداوند تعالي انس گرفته و شيريني خطابهايي را كه در قرآن به بندگان صالح خويش دارد، چشيده و بزرگي لطف خداوند را نسبت به آنان و بزرگي مقام مخصوص گشتن اين بندگان صالح به دريافت كرامتهاي الهي و اشاراتي تازه را درمي يابد، پس چون جامي از اين شراب بنوشد، هيچ حالي را بر اين حال اختيار ننموده و هيچ زماني را بر اين هنگام برنمي گزيند، بلكه اين تلاوت قرآن را بر هر اطاعت و عبادتي ترجيح خواهد داد، زيرا كه در قراءت قرآن، بدون هيچ واسطه اي مناجات با پروردگار متعال انجام مي گيرد. پس بنگر كه چگونه كتاب پروردگارت و منشور ولايتت را مي خواني؟ و چگونه اوامر و نواهي او را پاسخ مي دهي؟ و به چه صورت حدود آن را اجرا مي كني؟ پس قرآن «كتابي است گرامي، كه دروغ نه از قبل و نه از بعد به آن راه نيابد، و از جانب خداوند حكيم و حميد فروفرستاده شده است.» [9] .

پس آن را به آرامي بخوان و به هنگام وعده ها و وعيدهاي آن توقف كن، و در مثالها و پندهاي آن بينديش، و بپرهيز از آن كه خواندن قرآن را با آداب آن به جا نياورده و حدودش را ضايع كني. [10] .



[ صفحه 71]




پاورقي

[1] اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.

[2] عيون اخبار الرضا، ج 2. ص 136، «لا اله الا الله حصني.».

[3] سوره ي محمد (47)، آيه ي 24.

[4] مجمع البحرين، ماده (لوك). «ويل لمن لاكها بين لحييه ثم لم يتدبرها.».

[5] صابئين كه در فارسي به ستاره پرست ها ترجمه شده است، مذهبي بوده است كه بنا به تحقيق ابوريحان بيروني در كتاب آثار الباقيه از صفحه 293 الي 299، ترجمه آقاي اكبر داناسرشت، ديني مخلوط از احكام يهودي، مسيحي و زردشتي مي باشد كه ستارگان را واسطه بين خود و خدا مي دانسته اند و براي دريافت حاجتهايشان به اين ستارگان متوسل شده و براي آنها قرباني مي نمودند گرچه اين دين ريشه اي توحيدي دارد ولي چون دين هاي يهودي و مسيحي از مسير اصلي خويش منحرف گشته است، به همين دليل شهيد ثاني (ره) ايشان را جزو گمراهان ذكر شده در آيه به حساب آورده است. براي اطلاع بيشتر راجع به اين مذهب به كتابهاي تفسيري رجوع شود.

[6] محجة البيضاء، ج 1، ص 388، «قسمت الفاتحه بيني و بين عبدي نصفين، فنصفها لي و نصفها لعبدي، يقول العبد: (الحمد لله رب العالمين). فيقول الله: حمدني عبدي و اثني علي.».

[7] محجة البيضاء، ج 1، ص 389، «اقرأ و ارق ورتل، كما كنت ترتل في الدنيا.».

[8] سوره ي نحل (16)، آيه ي 98.

[9] سوره ي فصلت (41)، آيات 41 و 42.

[10] مصباح الشريعه، باب چهاردهم، «من قرأ القران و لم يخضع له، و لم يرق قلبه و لم ينشي ء حزنا و جلا في سره، فقد استهان بعظم شان الله و خسر خسرانا مبينا، فقاري ء القرآن يحتاج الي ثلاثة اشياء: قلب خاشع، و بدن فارغ، و موضع خال، فاذا خشع لله قلبه فر منه الشيطان الرجيم، قال تعالي: «فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم) و اذا تفرغ نفسه من الاسباب تجرد قلبه للقراءة، فلا يعترضه عارص فيحرمه نور القرآن و فوائده، و اذا اتخذ مجلسا خاليا و اعتزل من الخلق بعد ان ياتي بالخصلتين الاوليين، استانس روحه و سره بالله، و وجد حلاوة مخاطبات الله عباده الصالحين، عظم لطفه بهم، و مقام اختصاصه لهم بقبول كراماته و بدائع اشاراته، فاذا شرب كاسا من هذا المشرب حينئذ لا يختار علي ذلك الحال حالا، و لا علي ذلك الوقت وقتا، بل يؤثره علي كل طاعة و عبادة، لان فيه المناجاة مع الرب بلا واسطة، وانظر كيف تقرأ كتاب ربك و منشور ولايتك، و كيف تجيب اوامره و نواهيه، و كيف تمثل حدوده، ف (انه كتاب عزيز لا يايته الباطل من بين يديه و لا من خلفه، تنزيل من حكيم حميد)، فرتله ترتيلا، وقف عند وعده و وعيد و تفكر في امثاله و مواعظه، و احذران تقع من اقامتك حروفه في اضاعة حدوده.».


بازگشت