وقت نماز


به ياد داشته باش كه چون وقت نماز فرا مي رسد، آن ميقاتي [1] است كه خداي تعالي براي تو قرار داده تا به خدمتش برپاي خيزي و براي شبيه شدن به حضرتش شايستگي يابي، و به مقام فرمانبرداريش رسي.

بايد دلت شاد گرديده و بر چهره ات اين شادماني هويدا باشد، كه اين ميقات نزديك شدنت را به حضرت «الله» در پي دارد و وسيله اي براي رستگاري توست، پس خويشتن را با طهارت و پاكي آماده نما و لباسي مناسب رازگويي با وي در بركن، همان گونه كه در هنگام شرفيابي به حضور يكي از پادشاهان دنيا چنين مي كني، و او را با آرامش و وقار، و بيم و اميد



[ صفحه 53]



ملاقات نما، همانا كه رحمت او همه گير و فضل او هميشگي، و كيفر او در درجه به درجه دور كردن بندگان، متحقق شده است و به هنگام كوتاهي كردن، رانده شدن از درگاه رحمتش روي آورنده است، بنابراين در حالتي باش كه تمامي اين امور را در نظر داري.

بايد كه خشوع و شكستگي و خواري و خضوع را در هنگام نماز بر خود لازم شمري، كه خداوند نزد آناني است كه به اين صفات متصف باشند، و براي خويشتن چنين مثال آور كه پادشاهي از پادشاهان زمين ترا در زماني معين دعوت كرده تا از برگزيدگان و خدمتگزاران خويش قرار دهد و به روشي شادي بخش با تو صحبت دارد، و هر چه لازم داري از او بخواهي، و ترا از نزديكان خويش قرار دهد و خلعتي نيكو در حضور همگان به تو بپوشاند و تمامي اينها را براي مدتي طولاني برايت در نظر بگيرد، با اين تفاوت كه بهره اي كه ازاين راه مي بري با آنچه كه خداوند در نماز عطا مي كند قابل مقايسه نيست، پس آيا قبل از آمدن وقت نماز انتظار آن را مي كشي؟ و آيا كوششي براي آمادگي يافتن قبل از رسيدن هنگام نماز داري؟ و به نزديك شدن زمانش شاد مي گردي؟ و سرور و شاديت به هنگام رسيدن وقت فزوني مي گيرد؟.

پس عنايتهاي الهي را در نماز، چون نزديك شدن به درگاه پاشاهان قرار مده، كه عنايتهاي او بسيار و بي منتهاست. و وعده ي هم صحبتي با خداوند و رازگويي تو با وي و مخاطب واقع گشتنت در هنگام نماز چون وعده هاي پادشاهان نبوده و نيست. و همچنين است درج نامت در دفتر نزديكان به هنگام نماز كه برترين اعمال است و نزديك شدنت به حضرتش در هنگام سجده - همان گونه كه در قرآن كريم و كلام رسول بزرگوار او آمده است - و خلعتي كه خداي تعالي ترا در بهشت بپوشاند دائمي است، بر خلاف پادشاهان كه از نفع رساندن به تو ناتوانند - بدون خواست خداوند - و به وفا و دوام محبت آنان اعتمادي نيست و در صورت وقوع وعده هايي كه مي كنند، زمان برخورداري از آنها بسيار اندك است.

از اين جاست كه پيامبر صلي الله عليه و آله انتظار وقت نماز را مي كشيد و شوق آن حضرت شديد بود. و مراقب بود كه چه هنگام وقت نماز فرامي رسد و چون وقت وارد مي شد به مؤذن خويش مي فرمود: «اي بلال! به اذان گفتن راحتم كن.» [2] آن حضرت به اين كلام اشاره فرمود



[ صفحه 54]



كه شوق بسيار به نماز و انجام تكاليف الهي، آن حضرت را به سختي شديد انداخته به طوري كه راحتي خويش را در فرارسيدن هنگام نماز مي ديده، گرچه ضمير ايشان هيچ گاه و در هيچ حالتي از مناجات با خداوند خالي نبوده است، اما روشني چشم آن حضرت در نماز بوده همان گونه كه خود مي فرمودند. [3] .

بعد از اين سرور بايد لباس خشيت و ترس را در بركني كه در حضور خداوندي ايستاده اي كه قدرتش همه چيز را در تسلط او قرار داده و تو به تيرگيهاي نفس و وابستگيهاي دنيايي آلوده اي و همانا لباس ترس لباس كاملان است، همان طور كه غفلت و بي خبري نشانه ي رانده شدگان مي باشد.

در عين حال بزرگي و كمال خداوند، و كوچكي مرتبه و مقام خويش را به خاطر داشته باش، از بعضي همسران رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل گرديده است كه: «پيامبر خدا با ما گفتگو مي كرد، چون وقت نماز فرامي رسيد مثل اين بود كه نه او ما را مي شناسد و نه ما او را، مشغول گرديدن به انجام تكاليف الهي آن حضرت را از همه چيز باز مي داشت» [4] .

و حضرت علي عليه السلام چنان بودند كه چون هنگام نماز فرامي رسيد مضطرب گشته و بدنشان به لرزه مي افتاد، چون از حضرت مي پرسيدند: چه شده است؟ آن حضرت مي فرمودند: «هنگام اداء امانتي رسيده است كه خداوند بر آسمانها و زمين و كوه ها عرضه نمود و آنان از قبول آن سر باز زدند و ترسيدند كه نتوانند آن را ادا كنند.» [5] .

و حضرت سجاد عليه السلام چنان بودند كه چون براي وضو آماده مي شدند رنگ رخسارشان به زردي مي گراييد و چون به ايشان عرض مي شد: چه چيز شما را به اين حالت درمي آورد؟ آن حضرت مي فرمودند: «چه مي دانيد كه من نزد چه كسي مي خواهم بايستم؟» [6] .

تمامي اينها اشاره به در نظر داشتن بزرگي خداوند، و در حالت عبادت كاملا بي توجه



[ صفحه 55]



شدن به غير حق تعالي، و تمامي توجه را به ساحت قدس الهي معطوف داشتن مي باشد.

چون نداي مؤذن را شنيدي، در دل وحشت نداي روز قيامت را به يادآور، و به ظاهر و باطن خويش در سرعت گرفتن و جواب دادن به اين ندا بكوش. زيرا آنهايي كه به اجابت اذان قيام كنند، آن كساني هستند كه در روز بزرگ عرضه ي اعمال، به الطاف الهي مخاطب مي گردند. بنابراين دل خويش را به اين ندا عرضه كن، اگر آن را لبريز از شادي و بشارت، و آماده سبقت گرفتن به نماز يافتي، بدان كه اين اذان برايت بشارت دهنده به رستگاري و پيروزي در روز قضاوت بزرگ است.

به جمله ها و كلمه هاي اذان عبرت بگير كه چگونه شروع آن با كلمه ي الله و پايانش نيز با كلمه ي الله است.

و از آن جا بدين مطلب واقف شو كه خداوند، اول، آخر، ظاهر و باطن است.و قلبت را به عظمت و بزرگي خداوند متعال در هنگام شنيدن تكبير ساكن نما و دنيا و آنچه را در اوست پست و كوچك شمار، كه در غير اين صورت تكبيرت دروغي بيش نيست؛ و به هنگام شنيدن لا اله الا الله هر معبودي جز خداوند را از خاطرت محو كن، و پيامبر بلند مرتبه صلي الله عليه و آله را به ياد آور، و در حالي كه ادب را مراعات مي نمايي خويش را در حضورش ببين، و برايش خالصانه به رسالت الهي گواهي ده، و بر او و اهل بيتش درود فرست، و چون دعوت به نماز را كه باعث رستگاري است شنيدي، با تمامي وجودت، آشكار و پنهانت، حركت كن، كه نماز بهترين و برترين اعمال است؛ و پس از آن به بزرگ دانستن خداوند و تكبير، ميثاق خويش تازه نما، و به ياد خداوند اذان را به پايان بر همچنان كه با ياد او شروع كردي. ابتدايت را از او كه ابتداي همه چيز است و بازگشتت را به او كه ابدي است و هستيت را به خاطر او كه هستي مطللق است، بدان. و فقط به حول و قوه ي او اعتماد داشته باش كه هيچ حول و قوه اي در جهان نيست مگر به وسيله ي خداوند بلند مرتبه و با عظمت.


پاورقي

[1] ميقات به معناي هنگام، و محل حضور در وقتي معين.

[2] محجة البيضا، ج 1، ص 377، (ارحنا بها، يا بلال).

[3] در كتاب خصال شيخ صدوق نقل شده كه پيامبر فرمود: «حبب التي من الدنيا النساء، و الطيب، و قره عيني في الصلاة» [از دنيا سه چيز را دوست دارم؛ زنان، بوي خوش، و روشني چشمم در نماز است] خصال، ص 183، حديث 217.

[4] عدة الداعي، ص 139، «كان رسول الله صلي الله عليه و آله يحدثنا و يحدثه، فاذا حضرت الصلاة، فكانه لم يعرفنا و لم نعرفه، شغلا بالله عن كل شي ء.».

[5] عوالي اللئالي، ج 1، ص 324، حديث 62، «جاء وقت امانة عرضها الله علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملتها و اشفقن منها».

[6] بحارالانوار، ج 46، ص 73، «ما تدرون بين يدي من اقوم.».


بازگشت