برطرف كردن نجاست


آن چنان كه در طهارت گفتيم، در برطرف كردن نجاسات نيز بايد لزوم پاك نمودن قلب از اخلاق زشت و ناپسند را در نظر گرفت.

پس همان گونه كه بر تو، پاك نمودن ظاهر بدن كه پوست است و تطهير نمودن لباس كه دورتر از ذات توست واجب گرديده، نبايد در تطهير باطن خويش غفلت ورزي، همان باطني كه ذات و قلب تو است، پس به پاك نمودن آن، به توبه و پشيماني از آنچه كه در ان از حد گذرانده اي، كوشش نما و تصميم قاطع بگير كه در آينده به اعمال ناپسند خويش برنگردي، و بدين وسيله باطن خويش را كه مورد نظر معبود توست پاك نمايي.

و در قضاي حاجت، نقص و نياز خود را به ياد آور، البته آن پليديها از ذات تو نيست و تو ظاهر خويشتن را براي مردمان مي آرايي، در حالي كه خداوند بر پليديهاي باطن تو و فرومايگيت آگاه است بنابراين بايد به دور كردن پليديهاي باطني و اخلاق زشتي كه ژرفاي وجودت را به تباهي كشانده است كوشش كني، تا وجود خويش را به هنگام خارج نمودنشان آسوده سازي، و تشويش دل را به بيرون نمودن پليديها ساكن، و سنگيني زشتيها را كه بر جانت نشسته سبك گردان، براي قرار گرفتن در بساط خدمت حق تعالي مهيا شو، و براي مناجات و رازگويي آماده باش.

در پوشاندن عيبهاي خويش سعي مكن، چرا كه بناچار آنچه را كه از مردم پنهان



[ صفحه 48]



نموده اي، طبيعت آشكار مي نمايد و در اين هنگام است كه رسوا مي گردي و خداوند با هر فريبكاري اين چنين كند.

حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: «مستراح را براي آن مستراح ناميده اند كه روان افراد از سنگيني پليديها استراحت مي يابند و بدن از آلودگيها و كثافتها تهي مي گردد و بنده با ايمان عبرت مي گيرد كه سرانجام خوراكهاي ناب و خالص دنيا چگونه است. پس با گذشتن از متاع دنيا و ترك آن آسودگي خواهد طلبيد و قلب و جان خويش را از گرفتار شدن به آن فارغ و آسوده مي گرداند. و از گرفتن و جمع نمودن اين كالاها خودداري مي نمايد همانند امتناع كردن وي از نجاسات و پليديها؛ و مي انديشد به حال نفس عزيزش در آن حال كه چگونه براي قضاي حاجت خوار و ذليل گشته است، و مي فهمد كه به كمك قناعت و پرهيزگاري به آسودگي دنيا و آخرت مي رسد و اين كه آسايش و راحتي، در خوار شمردن دنيا و دست شستن از خوشيهاي آن و در دور كردن پليديهاي حرام و مانند آن است. پس بعد از شناختن آن باب خودپسندي و كبر بر جانش بسته گرديده و از گناهان مي گريزد، و باب تواضع و شرمساري و پشيماني بر روي او گشوده مي شود و براي يافتن سرانجام نيك و نزديكي به خداوند، در انجام دستورهاي الهي و دوري از كارهاي نهي شده، مي كوشد و جانش در زندان ترس و شكيبايي، و پارسايي از خواهشهاي نفساني، در بند است تا اين كه در جهان ديگر به امان خدا پيوسته و مزه ي خشنودي او را بچشد، بنابراين تنها چيزي كه سزاوار اعتماد است، همين خشنودي الهي است و بس.» [1] .



[ صفحه 49]




پاورقي

[1] مصباح الشريعه، باب نهم، «سمي المستراح مستراحا، لاستراحة النفوس من اثقال النجاسات و استفراغ الكثيفات و القذر فيها، والمومن يعتبر عندها، ان الخالص من حطام الدنيا كذلك يعتبر عاقبة، فيستريح بالعدول عنها و تركها، يفرع نفسه و قلبه عن شغلها، و يستنكف عن جمعها و اخذها استنكافه عن النجاسة و الغائط والقذر، و يتفكر في نفسه المكرمة في حال، كيف يعتبر ذليلة في حال، و يعلم ان التمسك بالقناعة والتقوي يورث له راحة الدارين و ان الراحة في هوان الدنيا و الفراغ من التمتع بها، و في ازالة النجاسة من الحرام و الشبهه فيغلق عن نفسه باب الكبر بعد معرفة اياها، و يفر من الذنوب، و يفتح باب التواضع و الندم و الحياء، و يجتهد في اداء اوامره، و اجتناب نواهيه، طلبا لحسن المآب، و طيب الزلف، و يسجن نفسه في سجن الخوف و الصبر و الكف عن الشهوات الي ان يتصل بامان الله في دارالقرار و يذوق طعم رضاه، فان المعول ذلك، و ما عداه لاشيء».


بازگشت