شواهدي از قرآن و سنت در حضور قلب در عبادتها


در اين قسمت به شواهدي از قرآن و سنت پرداخته ايم كه شايستگي حضور قلب داشتن را در عبادتها مطرح مي كنند، به ويژه حضور قلب در نماز را كه پايه ي استوار دين و برترين اعمال است.

خداوند مي فرمايد: «آنان كه در نمازشان ترسانند» [1] و فرمود: «واي بر نمازگزاران، آناني كه از نماز خويش بي خبرند» [2] .

در اين آيه خداوند آنان را به خاطر غفلتشان از نماز نكوهش نموده، با اين كه نمازگزارند، و اين نكوهش بدان سبب نيست كه نماز را فراموش و ترك كرده اند.

خداوند مي فرمايد: «انجام مي دهند، در حالي كه دلهايشان ترسان است.» [3] متصف به ترس بودن (وجل) حالت عملي است كه مستلزم داشتن حضور قلب به كاملترين صورت مي باشد. و نبي اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «نماز ميزان است؛ آن كس كه درست به جاي آورد، بهره ي كامل برد.» [4] و فرمود: «خداي را چنان عبادت كن كه گويا او را مي بيني، اگر او را نمي بيني، همانا او ترا مي بيند.» [5] .

و همچنين در برتري كمال نماز فرمود: «همانا دو تن از امت من به نماز برمي خيزند و در نماز و ركوع و سجود آن به ظاهر مانند هم هستند، در حالي كه تفاوت نماز آنان مانند تفاوت آسمان و زمين است.» [6] .

آن حضرت فرمود: «آيا كسي كه صورتش را در نماز برمي گرداند نمي ترسد كه خداوند رويش را چون صورت الاغ نمايد.» [7] و فرمود: «هر كس كه دو ركعت نماز بخواند و



[ صفحه 32]



در نمازش چيزي از دنيا او را به خود مشغول نسازد، خداوند گناهانش را مي آمرزد.» [8] و از آن حضرت روايت شده كه فرمود: «هر كس كه در نماز واجب، خويشتن را نگاه دارد پس در ركوع و سجود و خشوع آن را به تمامي به جاي آورد و سپس خداوند را تمجيد و تعظيم و تحميد نمايد تا اين كه هنگام نماز ديگر دررسد، به نحوي كه زمان ميان دو نماز را به بيهوده نگذراند، برايش پاداشي همانند پاداش گزارنده ي حج و عمره نوشته شود، و از اهل عليين [9] باشد.» [10] .

و همچنين حضرت فرمودند: «همانا از نماز نصف، يك سوم، يك چهارم، يك پنجم و تا يك دهم آن پذيرفته مي شود و گاه نماز پيچيده مي شود - چونان لباس كهنه كه آن را درهم پيچند - و به صورت نمازگزار زده مي شود، تنها آن مقدار از نمازت پذيرفته است، كه در آن حضور قلب باشد.» [11] .

و از حضرت امام صادق عليه السلام وارد شده است كه آن حضرت فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «هنگامي كه بنده ي مؤمن به نماز برمي خيزد، خداوند به سوي او مي نگرد - يا اين كه فرمود - خداوند به او توجه مي كند. تا اين كه از نماز فارغ شود و رحمت الهي از بالاي سرش تا كرانه ي آسمان بر او سايه مي اندازد و فرشتگان از اطرافش تا كرانه ي آسمان او را هديه ها دهند. و خداوند بر بالاي سرش فرشته اي گمارد كه گويد: اي نمازگزار، اگر بداني كه چه كسي بر تو نظر عنايت دارد و با كه به مناجات و رازگويي مشغولي هرگز از جايت برنخيزي و به ديگر سوي توجه ننمايي.» [12] .



[ صفحه 33]



و همچنين حضرت صادق عليه السلام فرمود: «دوستي خدا و ترس از وي در دلي جمع نمي گردد، مگر آن كه بهشت او را واجب مي شود. پس هنگامي كه به نماز برمي خيزي با دل خويش روي به خداي بلند مرتبه آور، همانا هيچ بنده ي مؤمني در نماز و دعا با توجه قلبي روي به خداي نياورد، مگر آن كه خداوند با توجه قلبهاي مؤمنان به او روي نمود، و با محبت آنان وي را به رسيدن به بهشت ياري كرد.» [13] .

از ابي حمزه ثمالي [14] نقل شده است كه گفت: «حضرت علي بن الحسين عليه السلام را ديدم كه نماز مي خواندند، و ردا از دوش حضرت افتاد، و ايشان تا پايان نماز آن را برنداشتند، پس علت را پرسيدم، حضرت فرمود: واي بر تو آيا مي داني در مقابل چه كسي ايستاده بودم؟ همانا از نماز تنها آنچه كه با توجه بوده است، پذيرفته مي گردد. عرض كردم: فدايتان شوم! هلاك شديم. حضرت فرمودند: چنين نيست، همانا خداوند نماز را به نافله ها تمام مي كند.» [15] .

از فضيل بن يسار [16] نقل شده است كه وي از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام روايت نموده كه آنان فرمودند: «همانا بهره ي تو از نماز، همان مقداري است كه توجه داشته اي، پس اگر نمازگزار تمام نمازش را به وهم بگذارند، يا اين كه از آن بي خبر باشد، نماز در هم پيچيده شده و با آن به صورت نمازگزار زده مي شود.» [17] .



[ صفحه 34]



زراره از حضرت امام باقر عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمودند: «هنگامي كه به نماز برمي خيزي، توجه به آن بر تو واجب است؛ پس، از آن بهره اي نداري مگر آن مقداري كه توجه داشته اي و با دست و سر و ريشت بازي مكن، و دل خويش به مطلبي ديگر مشغول مساز، دهان دره مكن، و قد مكش [18] »... [19] .

حلبي [20] از امام صادق عليه السلام روايت نموده است كه آن حضرت فرمود: «هنگامي كه نماز مي خواني، فروتني و توجه به نماز بر تو واجب است، همانا خداوند مي فرمايد: «آنان در نمازشان خاشعند. [21] » [22] .

و از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام هنگامي كه به نماز مي ايستادند، رنگشان تغيير مي كرد، و چون به سجده مي رفتند سر برنمي داشتند تا اين كه عرق از بدن آن حضرت فرومي ريخت [23] و آن حضرت در هنگام نماز، همانند ساقه ي درختي بودند كه هيچ حركتي ندارد مگر آنچه را كه باد از آن حضرت به حركت درمي آورد.» [24] و از حضرت امام باقر عليه السلام نقل گرديده است كه آن حضرت فرمودند: «همانا اولين چيزي كه از بنده حسابرسي مي شود نماز است، پس اگر پذيرفته شود، ديگر عبادتهاي او پذيرفته شده است، بدرستي كه چون نماز در ابتداي وقت بالا رود، به سوي صاحبش برمي گردد در حالي



[ صفحه 35]



كه سفيد و نوراني است. نماز مي گويد: مرا حفظ نمودي، خداوند ترا حفظ كند. و چون در غير وقت آن بدون انجام آرايش بالا رود نيز به سوي صاحبش برمي گردد در حالي كه سياه و تاريك است و مي گويد، تو مرا از بين بردي، خداوند ترا نابود كند.» [25] .

عيص بن قاسم [26] از حضرت امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه ايشان فرمودند: «به خدا قسم، پنجاه سال بر مردي مي گذرد و خداوند حتي يك نماز او را نپذيرفته است، آيا چه چيزي سخت تر از اين است؟ به خدا قسم، همانا شما از همسايگان و همراهانتان كسي را مي شناسيد كه اگر براي بعضي از شما نماز بخواند، از او نمي پذيريد، به دليل آن كه آن نماز را سبك داشته است، بدرستي كه خداوند تنها نيكو و خوب را مي پذيرد، پس چگونه آنچه را كه سبك شمرده شده است بپذيرد؟» [27] .

از حضرت رضا عليه السلام نقل است كه فرمود: «همانا حضرت اميرمؤمنان علي عليه السلام فرموده اند خوشا به حال كسي كه عبادت و دعا را براي خداوند خالص كند و به آنچه چشمش مي بيند، دلش مشغول نگردد، و بدانچه گوشش مي شنود، ذكر خدا را فراموش نكند، و به آنچه كه به ديگري داده شده است سينه اش را اندوه نگيرد.» [28] .

سفيان بن عيينه [29] از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه ايشان در مورد آيه ي «تا شما را بيازمايد كه كدامتان به عمل نيكوتر است» [30] فرمودند: «مقصود زيادي عمل نيست، بلكه مقصود درست ترين عمل شماست، همانا درستي عمل، ترس از خداوند و نيت درست و



[ صفحه 36]



نيكوست، سپس حضرت فرمودند: باقيماندن بر عمل تا اين كه براي خداوند خالص شود، سخت تر از خود عمل است، و عمل خالص آن است كه ستايش هيچ كسي را جز خداوند نخواهي و نيت برتر از عمل است، آگاه باش كه نيت همان عمل است. سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: «بگو هركس برطبيعت خويش عمل مي كند. [31] » يعني بر نيت خويش عمل مي نمايد.» [32] .

همين سفيان مي گويد از حضرت درباره ي اين آيه پرسيدم كه مي فرمايد: «مگر آن كس كه با دلي پاك سوي خدا آمده باشد. [33] حضرت فرمودند: «سليم، آن قلبي است كه پروردگار خويش را ملاقات نمايد در حالي كه در آن هيچ چيزي غير خدا نباشد. و فرمودند: هر قلبي كه در آن شك و شرك باشد آن قلب از مرتبه ي سليم بودن فرو افتاده است، همانا خواست خداوند از زهد و بي رغبتي به دنيا، فراغت يافتن دلها براي جهان ديگر است.» [34] و از ابان بن تغلب [35] نقل شده كه گفت:

«در مزدلفه، پشت سر امام صادق عليه السلام نماز مي خواندم چون حضرت از نماز فارغ شدند به من توجه نموده و فرمودند: «اي ابان، نمازهاي پنجگانه واجب هستند، هركس كه حدود و آداب آنها را به پاي دارد و رعايت اوقات آنها را بنمايد، در روز قيامت بر خداوند وارد مي شود در حالي كه نزدش پيماني است كه باعث رفتن وي به بهشت مي شود، و آن كس كه آن چنان كه بايد، آداب و حدود نماز را به پاي ندارد و رعايت اوقات نمازها را نكند، خداوند را ملاقات مي كند در حالي كه زينهاري برايش نيست، اگر خداوند بخواهد او



[ صفحه 37]



را عذاب مي كند و اگر بخواهد او را مي آمرزد.» [36] .

روايتهاي ديگر در اين خصوص بسيار است و ما به همين مقدار بسنده مي كنيم.

بدان كه از احاديث و آيات چنين برمي آيد كه، پذيرش نماز وابسته به حضور قلب و بي توجهي به غير خداوند است، و همچنين پذيرش نماز موجب پذيرش ديگر اعمال مي شود. بنابراين سعي و تلاش در اين امر از اهميت بسياري برخوردار است و غفلت از آن موجب ضرر و زيان بسيار و فروافتادني سخت است و اين غفلت، غفلتي مردود مي باشد، بدين جهت كه شخص خويش را به عبادت عادت مي دهد و در ساعتهايي از شب و روز آن را انجام مي دهد ولي از اين گونه عبادتش هيچ بهره اي نمي برد: «بگو: آيا شما را به زيانكارترين مردم از جهت عمل خبر دهيم؟ آنان كه كوشش ايشان در راه زندگي اين دنيا باطل گشت، و پندارند كه كاري نيكو انجام مي دهند.» [37] به ويژه هنگامي كه اين روايت به آيه ضميمه گردد كه: «هنگامي كه نماز پذيرفته نگردد، ديگر اعمال بنده نيز پذيرفته نمي شود؛ همان گونه كه چون نماز پذيرفته شود ساير عبادتهاي بنده نيز پذيرفته است.» [38] بنابراين از خداوند بلندمرتبه مي خواهيم كه با فضل همه گير خويش بر ما به دوام توجه و پذيرش اعمال منت نهد.



[ صفحه 38]




پاورقي

[1] سوره ي مؤمنون (23)، آيه ي 2.

[2] سوره ي ماعون (107)، آيه ي 5.

[3] سوره ي مؤمنون (23)، آيه ي 60.

[4] احياء علوم الدين، ج 1، ص 246، كافي: ج 3، ص 267، حديث 13، فقيه: ج 1، ص 33 حديث 622، وسائل الشيعه، باب 8 از (ابواب اعداد فرائض و نوافلها) حديث 8 «الصلوة ميزان، من و في استوفي».

[5] عوالي اللثالي، ج 1، ص 45، حديث 65، محاسن، ج 1، ص 3 «اعبد الله كانك تراه، فان لم تكن تراه فانه يراك».

[6] احياء علوم الدين، ج 1، ص 264، عوالي اللثالي: ج 1، ص 322، حديث 57، محجة البيضاء، ج 1، ص 341 «ان الرجلين من امتي يقومان في الصلاة و ركوعهما و سجودهما واحد، و ان ما بين صلاتهما ما بين السماء و الارض.».

[7] عوالي اللثالي، ج 1، ص 322، حديث 58، احياء علوم الدين، ج 1، ص 246. «اما يخاف الذي يحول وجهه في الصلاة، ان يحول الله وجهه وجه حمار.».

[8] فقيه، ج 1، ص 136، حديث 642، محجة البيضاء، ج 1، ص 340 «من صلي ركعتني لم يحدث فيهما نفسه بشي من الدنيا غفر الله له ذنوبه».

[9] بالاترين درجات بهشت.

[10] فقيه، ج 1، ص 136، حديث 642، محجة البيضاء، ج 1، ص 340 «من حبس نفسه في صلاة فريضه ما تم ركوعها و سجودها و خشوعها، ثم مجد الله عزوجل و عظمه و حمده حتي يدخل وقت صلاة اخري لم يلغ بينهما كتب الله له كاجرالحاج المعتمر و كان من اهل عليين.».

[11] عوالي اللثالي، ج 1، ص 411، حديث 78، با اندكي تفاوت حديث در متن چنين آورده شده است: «ان من الصلاة لما يقبل نصفها و ثلثها و ربعها و خمسها الي العشر، و ان منها لما تلف كما يلف الثوب الخلق فيضرب بها وجه صاحبها، و ان مالك من صلاتك الا ما اقبلت عليه بقلبك.».

[12] كافي، ج 3، ص 265، حديث 5، وسائل الشيعه، باب 8 از «ابواب اعداد الفرائض»، حديث 5 «قال رسول الله صلي الله عليه و آله اذا قام العبد المومن في صلاتة، نظر الله اليه - او قال - اقبل الله عليه حتي ينصرف، واظلته الرحمة من فوق راسه الي افق السماء، والملائكة تحفه من حوله الي افق السماء و كل الله به ملكا قائما علي راسه يقول: ايها المصلي لو تعلم من ينظر اليك و من تناججي مالتفت و لازلت من موضعك ابدا.».

[13] فقيه، ج 1، ص 135، حديث 632، وسائل الشيعه، باب 3 از ابواب افعال الصلاة، حديث 3 «لاتجتمع الرغبة والرهبة في قلب الا وجبت له الجنة، فاذا صليت فاقبل بقلبك علي الله عزوجل، فانه ليس من عبد مؤمن بقلبه علي الله عزوجل في صلاته و دعائه، الا اقبل الله عليه بقلوب المومنين اليه و ايده مع مودتهم اياه بالجنة.».

[14] نام اصلي ابوحمزه ثمالي ثابت ابن ابي صفيه است كه از اصحاب مورد اعتماد امامان: علي بن الحسين، محمد بن علي، جعفر بن محمد عليهم السلام مي باشد، بعضي گفته اند حضرت امام كاظم عليه السلام را نيز درك كرده است، وفات وي را در سال 150 هـ. ق. يا 115 هـ. ق. گفته اند.

[15] وسائل الشيعه، باب 3 از ابواب افعال الصلاة، حديث 6. «رأيت علي بن الحسين عليه السلام يصلي، فسقط رداؤه عن منكبه، قلم يسوه حتي فرغ من صلاته، قال: فسالته عن ذلك، فقال: ويحك، اتدري بين يدي من كنت؟ ان العبد لايقبل منه صلاة الا مااقبل منها. فقلت: جعلت فداك، هلكنا؟ فقال: كلا، ان الله يتم ذلك بالنوافل.».

[16] ابوالقاسم فضيل بن يسار هندي، اصليت وي از كوفه است و در بصره ساكن بوده، از اصحاب امامان حضرت باقر حضرت صادق عليهماالسلام بوده و مورد وثوق واطمينان است، و در زمان حضرت صادق عليه السلام فوت نموده است.

[17] كافي، ج 3، ص 363، حديث 4، تهذيب، ج 2، ص 342، حديث 1417. «انما لك من صلاتك، الا مااقبلت عليه فيها، فان اوهمها كلها او غفل عن ادائها لفت فضرب بها وجه صاحبها.».

[18] گاه انسان براي رفع خستگي و كسالت سينه را جلو داده و سر را بالا برده و گردن را مي كشد اين حالت را اصطلاحا (قد كشيدن) گويند.

[19] كافي، ج 3، ص 299، حديث 1، «اذا قمت في الصلاة، فعليك بالاقبال علي صلاتك، فانما لك منها الا ما اقبلت عليه، و لا تعبث فيها بيديك و لا براسك و لا بلحيتك و لا تحدث نفسك و لا تتثأب فيها و لا تتمط...».

[20] عبيدالله بن علي بن ابي شعبه حلبي، اهل كوفه بود و به دليل آن كه خانواده ي او با رفتن به حلب تجارت مي نموده اند به حلبي مشهور گشته اند، و اين خاندان همه از اصحاب امامان عليهم السلام بوده اند و جد آنان، ابوشعبه، از امام حسن و امام حسين عليهماالسلام روايت نموده است. ابن عبيدالله بزرگترين و مشهورترين آن خاندان است و او اولين كتاب شيعه را تأليف نمود. كه چون آن را بر حضرت صادق عليهماالسلام خواند، حضرت ضمن درست و نيكو دانستن آن فرمودند: «مثل اين كتاب در فقه نيست». شيخ طوسي او را از اصحاب امام صادق عليه السلام برشمرده است.».

[21] سوره ي مؤمنون (23)، آيه ي 2.

[22] كافي، ج 3، ص 300، حديث 3، «اذا كنت في صلاتك فعليك بالخشوع والاقبال علي صلاتك، فان الله تعالي يقول «الذين هم في صلاتهم خاشعون.».

[23] كافي، ج 3، ص 300، حديث 5،تهذيب: ج2، ص286، حديث 1145، «كان علي بن الحسين عليهماالسلام اذا قام الي اصلاة تغير لونه فاذا سجدلم يرفع راسه حتي برفض عرقا.».

[24] كافي، ج 3، ص 300، حديث 4، «كان عليه السلام اذا قام في الصلاة كانه ساق شجرة، لايتحرك من الاما حركت الريح منه.».

[25] كافي، ج 3، ص 268، حديث 4، تهذيب، ج 2، ص 239، حديث 946. «ان اول ما يحاسب به العبد، الصلاة، فأن قبلت، قبل ماسواها، ان الصلاة اذا ارتفعت في اول وقتها رجعت الي صاحبها و هي بيضاء مشرقه، تقول: حفظتني، حفضك الله، و اذا ارتفعت في غير وقتها بغير حدودها، رجعت الي صاحبها و هي سوداء مظلمة، تقول: ضيعتني، ضيعك الله.».

[26] عيص بن قاسم بن ثابت عبيد بن مهران البجلي كوفي، از راويان مورد اطمينان است، و از حضرت امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام روايت كرده است.

[27] كافي، ج 3، ص 269، حديث 9، تهذيب، ج 2، ص 240، حديث 949، «والله، انه لياتي علي الرجل خمسون سنة و ماقبل الله منه صلاة واحدة، فاي شييء اشد من هذا؟ والله انكم لتعرفون من جيرانكم و اصحابكم من لو كان يصلي لبعضكم ما قبلها منه؛ لاستخفافه بها، ان الله عزوجل لايقبل الا الحسن فكيف ما يستخف به.».

[28] كافي، ج 2، ص 16، حديث 3، «ان اميرالمؤمنين عليه السلام كان يقول: طوبي لمن اخلص لله العبادة والدعاء، و لم شغل قبله بما تري عيناه، و لم ينس ذكرالله بما تسمع اذناه، و لم يحزن صدره بما اعطي غيره.».

[29] سفيان بن عيينة بن ابي عمران هلالي، شيخ طوسي وي را از اصحاب امام صادق عليه السلام دانسته است.

[30] سوره ي هود (11)، آيه ي 7. سوره ي ملك (67)، آيه ي 2.

[31] سوره ي اسراء (17)، آيه ي 84.

[32] كافي، ج 2، ص 16، حديث 4، «ليس يعني اكثر عملا، ولكن اصوبكم عملا، و انما الاصابة خشية الله تعالي والنية القصادقة و الحسنة. ثم قال: الابقاء علي العمل حتي يخلص اشد من العمل، والعمل الخالص: الذي لاتريدان يحمدك عليه، الا الله عزوجل، والنية افضل من العمل، الا و ان النية هي العمل. ثم تلا قوله عزوجل: «قل كل يعمل علي شاكلته» يعني علي نيته.».

[33] سوره ي شعراء (28)، آيه ي 88.

[34] كافي، ج 2، ص 16، حديث 5، «السليم الذي يلقي ربه و ليس فيه احد سواه. و قال: و كل قلب فيه شك او شرك فهو ساقط و انما اراد بالزهد في الدنيا، لتفرغ قلوبهم للآخرة.».

[35] ابان بن تغلب بن رياح، يكي از اصحاب بسيار بلند مرتبه نزد شيعه است، حضرت امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهماالسلام را ملاقات و از آنان نقل حديث نموده و نزد آنان منزلتي بسيار داشته است، بطوري كه امام باقر عليه السلام به او فرمودند: در مسجد مدينه بنشين و به مردم فتوا بده، زيرا من دوست دارم مانند ترا در ميان شيعيانم ببينم. و چون وفات يافت، امام صادق عليه السلام فرمودند: به خدا قسم مرگ ابان قلب مرا به درد آورد.

[36] كافي، ج 3، ص 267، حديث 1، تهذيب، ج 2، ص 239، حديث 945 «كنت صليت خلف ابي عبدالله عليه السلام بمزدلفه، فلما انصرف التفت الي، فقال: با ابان، الصلوات الخمس مفروضات من اقام حدودهن و حافظ علي مواقيتهن، اتي الله يوم القيامة و له عنده عهد يدخله به الجنة، و من لم يقم حدودهن و لم يحافظ علي مواقيتهن لقي الله و لا عهد له، ان شاء عذبه و ان شاء غفرله.».

[37] سوره ي كهف (18)، آيه ي 102 و 103.

[38] فقيه، ج 1، ص 208، حديث 626، وسائل الشيعه، باب 18 حديث ده از (ابواب اعداد الفرائض)، «ان الصلاة اذاردت، رد سائر عمله، كما انه اذا قبلت قبل سائر عمله.».


بازگشت