زندگاني شهيد ثاني


به بركت زندگينامه اي كه خود شهيد نوشته و همچنين كتابي كه - ابن عودي - شاگرد خاص وي در احوال و زندگي استادش نگاشته، مي توان زندگي وي را به خوبي ترسيم كرد. گر چه از ده فصل كتاب ابن عودي بيش از سه فصل باقي نمانده است، ولي همين مقدار نيز به راحتي خطوط اصلي زندگي اين عالم بزرگوار شيعه را روشن مي سازد.

ابن عودي آغاز شيفتگي و ارادتش را به استاد، چنين مي نگارد: «... من در سالي كه خدمت شهيد رسيدم، شب هنگام، او را ديدم در حالي كه بار هيزمي را بر پشت الاغي نهاده و به خانه مي برد و صبحگاهان نماز را در مسجد مي خواند و بقيه ي اوقات روز را سرگرم تحقيق و تدريس و كارهاي علمي بود، من چون او را بدين گونه يافتم، جذب و شيفته ي او شدم و بي اختيار قدم به قدم با او همراه شده، و از فضايل و كمالات و دانش سرشارش بهره مي گرفتم. قيافه ي جذاب، سيماي نوراني و ملكوتي و اخلاق نيكو و پسنديده ي او آن چنان مرا به خود جذب نموده بود، كه دوست مي داشتم هميشه و همه جا در خدمت آن جناب باشم و هرگز از او جدا نشوم... او شب پس از آن كه نماز خود را به جماعت مي خواند، براي سركشي و نگهباني از باغ انگوري كه در آن حوالي داشت، به آن جا مي رفت. فردا صبح نيز برنامه ي او به همين ترتيب آغاز مي شد و مانند درياي ژرف و بي پاياني بود كه علوم مختلف در آن موج مي زد، شهيد موضوعاتي را مطرح مي ساخت و در بحثهاي علمي، مباحثي را مي گشود كه پيشينيان وي، و همچنين، عالماني كه پس از وي مي آمدند، از طرح و گفتگوي درباره ي آن ناتوان بودند.» [1] .


پاورقي

[1] روضات الجنات، ج 3، ص 361.


بازگشت