موانع توفيق به نماز شب


به سخن كسي كه به بهانه غلبه خواب و بيدار نشدن براي انجام نماز شب نماز خود را ترك كرده و عذر مي آورد، توجه ننما؛ چرا كه اين عذر از چند وجه مردود است: از جمله اين فرمايش حضرت علي عليه السلام در جواب كسي كه گفت: من ديشب خواب ماندم، و توفيق تهجد و شب زنده داري نصيبم نشد، فرمود: «أنت رجل قيدتك ذنوبك» «تو مردي هستي كه گناهانت قيد و بند تو شده است.» [1] از طرفي خواب ماندن از امر عظيمي مثل نماز شب غالبا غيرممكن است. آيا طالبان دنيا را نمي بيني كه اگر يكي از آن ها را سلطان وقت به خلوت خواند، حتي اگر وقت ملاقات را در دل شب قرار دهد، او به خواب نخواهد رفت، بلكه آن شب را از ترس كه مبادا به خواب رود كاملا بيدار و پيوسته به فكر مجلس سلطان و صحبتش با او خواهد بود.

تو اگر به احوال خويش تأمل كني به يقين خواهي ديد كه اگر احتمال دهي كه كسي نيمه شب مبلغي پول برايت آورد از شوق و ترس اين كه مبادا به واسطه خواب از دست تو برود قدرت بر خوابيدن نخواهي داشت، از همه اين ها گذشته اگر واقعا از اين خوف كه به خواب بماني مي تواني نزد كسي كه تو را به وقت نماز بيدار كند بخوابي، تا اين كه خودت عادت كني.

و خلاصه مطلب آن كه خوابي كه مانع دست يابي به اين فضيلت بزرگ شود



[ صفحه 492]



خواري و ذلتي است كه مانند آن در دنيا نيست.

كساني كه خواب را بر نماز شب برتري مي دهند چند گروهند: گروهي از آن ها شب را به شب نشيني و بيهودگي به نيمه مي رسانند، و غيبت مؤمنين مي كنند و به آنچه از آن نهي شده فرومي روند و قوت خود را تلف مي كنند و شكم خود را تا حلقوم از خوردني ها پر مي كنند، سپس در رختخواب نرم و راحت به خواب مي روند. چنين خوابيده اي هيچ وقت براي نماز شب بيدار نخواهد شد، چون او از ابتداي شب اسباب خواب را فراهم نكرد بلكه مي توان گفت او به قصد بيدار شدن به خواب نرفته تا بيدار شود؛ زيرا زياده خوري سبب بخار معده و سستي شده، و موجب خواب زياد مي گردد، و علاوه بر آن كه بيداري در اول شب از اسباب خواب ماندن در آخر شب مي باشد. همچنين معصيت و گناه در اول شب از اسباب خواب در آخر شب است. بستر نرم و راحت موجب زيادي خواب و سنگيني آن مي شود، حال چنين كسي اگر بيدار نشدن را بهانه قرار داد عذرش پذيرفته نيست. و مثل چنين كسي مثل كسي است كه دوايي كه موجب زايل شدن عقل است در وقت نماز بياشامد و سپس عذر بياورد كه در وقت نماز به هوش نبوده است.

البته گاهي مي شود كه انسان خود را براي بيدار شدن آماده و از آنچه باعث غلبه خواب مي شود (كه در بالا به آن اشاره شد) پرهيز مي كند، و به آنچه در اخبار براي بيدار شدن رسيده متوسل مي شود، ولي باز خواب مي ماند، كه اين لطفي از جانب خداي متعال نسبت به بنده در سياست امر او مي باشد، براي حفظ از عجب، و يا به خاطر تأسف شديد او براي از دست دادن تهجد و نماز شب اجر بيشتري به او عنايت فرمايد، ولي آنچه از اخبار استفاده مي شود اين امر خيلي اندك و يكي دو شب بيشتر



[ صفحه 493]



نيست. [2] اما كسي كه به علت بيماري و يا عذري غيرقابل اجتناب خواب مي ماند، اين هم دو حالت دارد: يكي از جهت لطف خداوند نسبت به بنده مي باشد؛ مثلا او را به گرفتاري و مرض مبتلا سازد كه از نماز شب باز ماند كه همين خوابيدن در حال بيماري براي او فضيلتش از نماز شب و شب زنده داري بيشتر خواهد بود. در اخبار آمده كه براي مثل چنين بنده اي ثواب همان اعمالي كه در وقت صحت و سلامت انجام مي داده نوشته مي شود. [3] در بعضي از روايات هست كه محراب و مصلا و درهاي آسمان كه اعمالش از آن بالا مي رفته بر او مي گريند. [4] .

صورت دوم: آن است كه اين امر به سبب گناهان بسيار او باشد و گناهانش سبب سلب توفيق او شده باشد.

بعضي از مردم هستند كه شيطان از سمت راست بر آن ها وارد مي شود و آن ها را به خيال اين كه مطالعه از تهجد افضل است، از اين فضيلت عظيم بازمي دارد، چه بسا كه شب را تا نيمه هاي شب به مطالعه بپردازد، و بعد نماز صبحش هم قضا شود، و او خوشحال از اين كه مطالعه از نماز شب بالاتر است، در حالي كه اين چيزي جز غرور و فريب نيست؛ زيرا تحصيل علوم گرچه به مراتب از عبادت بدني بالاتر است ولي با شرايط آن، از جمله اين كه علم، علم نافع باشد، ديگر اين كه تحصيل آن طبق برنامه شرع باشد، و اين گونه نباشد كه كسي در پي فراگرفتن علمي كه تحصيل آن واجب كفائي است برود و علمي را كه تحصيلش واجب عيني است مهمل گذارد؛



[ صفحه 494]



مثلا اگر براي انسان امكان داشت كه در امور شرعي از طريق تقليد به مسائل و احكام آن پي ببرد، و در مورد تزكيه نفس و خودسازي هم به طريق تقليد و يا اجتهاد به كسب علم بپردازد، اگر به يك باره علم تزكيه نفس را ترك گفت، و در پي اين برآمد كه از طريق اجتهاد به مسايل و احكام دست يابد، اين جايز نيست.

هم چنين اگر كسي از تحصيل علومي كه عينا بر او واجب بوده فارغ شد، و در پي تحصيل علومي برآمد كه آموختن آن واجب كفايي است، بايد رشته اي را انتخاب كند كه مهم تر باشد، اگر غير اين را اختيار نمود و اهم را مهمل گذاشت، بخصوص اگر هواهاي نفس در اين امر دخالت داشته باشد. اين چنين تحصيل علمي عبادت خدا نخواهد بود.

و چه بسا كه انسان همه جوانب را در نظر مي گيرد و به تحصيل علمي كه مهم تر است مشغول شود، اما اكثر اوقات خود را صرف مقدماتي كند كه خيلي لازم نباشد، و تنها عامه مردم آن را فضيلت و مايه برتري مي دانند.

شرط ديگر تحصيل علم اين است كه قربة الي الله باشد، و اين از مشكل ترين و پيچيده ترين شرايط آن است، در اين جا است كه بسياري بر خاك افتادند و هلاك گشتند.

خلاصه كلام اين كه تحصيل علم بر آن صورتي كه مورد رضايت خداوند بوده و از جمله عباداتي باشد كه فقط براي خداوند انجام گيرد، در خارج خيلي كم است، و به نظرم در هر صد هزار يك نفر بيش نيست كه تحصيلش بر اين روال باشد. يكي از دوستان متقي من كه به تحصيل علم اشتغال داشت، مي گفت: من پس از مجاهدت هاي فراوان توانستم در تحصيل علم خدا را هم شريك گردانم تا چه رسد به اين كه خالصا لله باشد، و به جان خودم سوگند كه حال بيشتر محصلين متقي چنين است، گرچه



[ صفحه 495]



متوجه اين امر نباشند.

اما آنان كه از تقوا بهره اي ندارند و در تحصيل علوم اغراض فاسدي دارند، و به اين اميد كه با تحصيل علوم بر حكومت در اموال و اغراض و نفوس مردمان دست يابند، و به هواي نفساني خود برسند حالشان چگونه خواهد بود؟ پناه بر خدا مي برم و از اين مهالك به او پناهنده مي شوم، چگونه مي شود كه انسان تحصيل علم را از تهجد و شب زنده داري و نماز شب افضل بداند، در حالي كه مردان باتقوي براي تصحيح نيت خود در تحصيل علم به نماز شب پناه برده، و درد خود را با داروي شب زنده داري و تضرع در دل شب درمان مي نمودند. به جان خود قسم كه براي تصحيح نيات واجبه عينيه اين بهترين راه ها است، و دستاويز محكمي است كه نبايد از آن دست كشيد! شيخ و پيشواي من برايم حكايت نمود در علوم حقه كه از طالبان آخرت احدي به مقامي از مقامات ديني نرسيده مگر آنان كه در وادي تهجد و شب زنده داري بودند. احتمال مي دهم پس از شنيدن اين كلام از او در روايتي ديدم [5] كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «ليس من شيعتنا من لم يصل صلوة الليل» [6] «آن كسي كه نماز شب نخواند از شيعيان ما نيست.» و در روايت ديگري آمده «كسي كه ترك نماز شب كند از ما نيست.» [7] اگر نبود جز همين روايت براي دفع اين وسوسه كافي بود.

شيخ ما مرحوم علامه انصاري در جواب كسي كه از او پرسيد: آيا نماز شب افضل است يا مطالعه و تحصيل علم؟ جواب داد: آيا تو قليان مي كشي گفته بلي شيخ گفت به جاي دو بار قليان كشيدن، نماز شب را بخوان، اين جواب متين و



[ صفحه 496]



محكمي است كه در آن به فساد اين خيال هم اشاره شده، گويا شيخ گفته است كه اگر تو اين همه مراقب احوال و اخلاص در اعمالت هستي، به گونه اي كه برايت تشخيص اين مطلب كه نماز شب افضل است يا مطالعه و تحصيل علم، چگونه اوقات را به كشيدن قليان كه اقوال در باب آن مختلف است كه آيا حرام و يا مكروه و يا مباح است، مي گذراني؟ و چگونه بين دو عمل كه هر دو مستحب است به بهانه كمي وقت يكي را مي خواهي انتخاب كني، و حال اين كه در جاي ديگر وقت خود را به كاري كه حرام يا مكروه و يا لااقل مباح است صرف مي كني.

بايد از اين مصيبت عظيم به خدا پناه برد كه شيطان پليد اين گونه علما را فريب مي دهد كه اشتغال به مطالعه اين علوم رسمي را كه براي اغلب آن نمي توان قصد شرعي كه به وجهي از وجوه صحيح باشد يافت، از استغفار در سحرگاهان و خلوت با خداوند عزيز غفار افضل بدانند.

اين چگونه است در حالي كه آن علمي كه انسان را بر تهجد و شب زنده داري ترغيب نكند، اين علم نوري ندارد، ثمري و خيري ندارد. علم آن است كه به فرموده امام صادق عليه السلام ملازم با خشيت باشد، [8] و صاحب خشيت نمي تواند ترك شب زنده داري كند، و همين خشيت و ترس او را به شب زنده داري وامي دارد. مؤمن در راه تحصيل علم نماز شب را از مطالعه كارسازتر مي بيند. شيخ ما رحمة الله عليه به ما سفارش مي نمود كه هرگاه در مسائل علمي به مشكلي برخورديم به خدا پناه بريم و به تضرع و زاري نزد پروردگار متوسل شويم، و اين امر به تجربه هم براي ما ثابت شده است.



[ صفحه 497]




پاورقي

[1] توحيد: ص 96 و كافي: ج 3، ص 45 و بحارالانوار: ج 8، ص 27. (با اختلاف اندكي در عبارت).

[2] تمحيص: ص 57 و فقه الرضا عليه السلام: ص 387 و بحارالانوار: ج 69، ص 321.

[3] رياض السالكين: ج 3، ص 92 و كافي: ج 3، ص 113، باب ثواب المرض.

[4] ر. ك كنز الفوائد: ج 2، ص 200 و بحارالانوار: ج 79، ص 181 (البته اين روايت در مورد مرگ مؤمن است).

[5] روايتي به اين عبارت پيدا شد.

[6] روايتي به اين عبارت پيدا شد.

[7] وسايل الشيعه: ج 8، ص 162.

[8] مصباح الشريعه: ص 20 و عدة الداعي: ص 78 و بحارالانوار: ج 67، ص 344.


بازگشت