در بيان معناي سلام و حقيقت آن


در كتاب مصباح الشريعه آمده است كه: «سلام آخر نماز، به معناي امان است يعني، كسي كه امر خدا را اطاعت نمود و در برابر سنت پيامبر، خاضع و خاشع بود، براي او از بلاي دنيا امان و از عذاب آخرت برائت است. سلام، اسمي از اسماء خداوند متعال است كه در ميان خلق، به وديعت نهاده تا در معاملات، امانات و تصديق مصاحبت ها و مجالست هايي كه بين آن ها است، آن را به كار گرفته و سبب صحت معاشرت آن ها گردد. پس، اگر خواستي سلام را در موضع خودش به كار گيري و معنايش را ادا نمايي، از خدا بترس و تقواي الهي را پيشه كن، تا دين، قلب و عقلت، سالم بماند و آن ها را به ظلمت معاصي آلوده نگردان. و تا اهل و عيالت از ناحيه تو به سلامت باشند و با سوء معامله خود سبب آزار و اذيت آن ها نگردي. هم



[ صفحه 467]



چنين با دوستانت و بلكه نسبت به دشمنانت چنين باش، چرا كه كسي كه نزديك ترين كسان او از او در امان نباشند، - آن كه دورتر است جاي خود دارد، - و آن كس كه سلام را در جاي خود به كار نگيرد، نه سلامي براي او است و نه تسليمي، و اگر هم آن را بر زبان آورد دروغگو خواهد بود.» [1] .

مي گويم: اي عاقل از اين كلمات حكم سلام نمودن بر مردم را درياب. آيا اگر به كسي سلام كردي و در دل سلامتي جميع نعمت ها يا بعضي از آن ها را براي او نخواستي، اين جز نفاق چيز ديگري هست؟ و آيا انسان مي تواند در مقابل چنين سلامي توقع اجر و ثوابي كه خدا براي اين عمل معين نموده داشته باشد؟

هم چنين با زبانت «السلام عليك و رحمة الله و بركاته» مي گويي ولي با رفتارت او را مي آزاري. بر همين اساس سلام خود را به پيامبر و ائمه عليهم السلام در نماز و زيارات آنها درياب. ببين كسي كه نسبت به مردم و شيعيان و ذريه آن ها ستم مي كند، و مال آن ها را به ناحق گرفته و با همين مال آن ها را زيارت كند، خصوصا اگر در همان حال لباس تنش از همين مال باشد، و با قوت و نيرويي كه از اين مال گرفته در محضر آن ها ايستاده باشد، حكم چنين سلامي چه خواهد بود؟ به خصوص اگر علاوه بر ظاهر باطنش هم مخالف با اين سلام بوده، و هيئت ظاهرش برخلاف دستورات شرع باشد؛ مانند اين كه لباس دشمنان آن ها را پوشيده باشد، و در لباس و هيئت ظاهري خود را به دشمنان خدا شبيه گردانيده، و باعث رواج راه و روش دشمنان دين در جامعه مسلمين گردد.

در اين صورت آيا سلام چنين كسي سلام و تحيت است يا خود را به مسخره



[ صفحه 468]



گرفته است؟ بلكه بعضي از اين سلام ها و زيارت ها به مثابه تيرهايي است كه بر قلب پاك آن ها پرتاب مي شود. پناه به خدا از اين امر و از اين رسوايي ها در زيارات كه از افضل اعمال است و سبب تقرب انسان به خداست. قرآن مجيد مي فرمايد: (قل هل ننبئكم بالأخسرين أعمالا - الذين ضل سعيهم في الحياة الدنيا و هم يحسبون أنهم يحسنون صنعا) [2] .

بگو: آيا شما را خبر دهم از رياكارترين مردم از حيث عمل آن كساني هستند كه سعي و كوششان در اين زندگي دنيا گم گشته، و چنين مي پندارند كه نيكوكاران هستند.

در تشهدت به همان قدر واجب كه متعارف است قناعت مكن و لااقل بعضي از فقرات تشهد كبير را بخوان. [3] در سلام نماز سلام بر ائمه و انبياء و ملائكه از خواندن دعاهايي كه در اين زمينه رسيده غافل مشو، اگر چه تبعيت از گذشتگان مشكلي شده كه به جز افراد نادري از آن خلاصي ندارند، حتي در عبادات و اعمال مستحب اين امر مشهود است. مثلا شيعيان را مي بيني كه در اذان از گفتن: «أشهد أن عليا ولي الله» غفلت نمي كنند با اين كه معتقدند كه در اين باره روايتي نرسيده - هر چند كه اين اعتقاد هم درست نيست - ولي سلام بر ائمه در نمازها را با اين كه معتقد به استحباب آن هستند ترك مي كنند و اين جز همان پيروي از گذشتگان چيز ديگر نيست.



[ صفحه 469]



مي گويم: در اين جا لازم است رواياتي را كه در اين زمينه در تفسير امام عليه السلام [4] رسيده بيان دارم. امام مي فرمايد: «هنگامي كه مؤمن در سجاده خويش آماده نماز مي گردد، خداوند خطاب به فرشتگان مي فرمايد: آيا اين بنده مرا نمي بينيد كه چگونه از جميع خلايق بريده، و روي به سوي من نموده، و چشم اميد به رحمت وجود و رأفت من دوخته است؟ شما را گواه مي گيرم كه من او را به رحمت و كرامات خود مختص گردانم، و هنگامي كه دست هايش را براي گفتن تكبير بلند كند، و بر خدا ثنا بگويد خداوند خطاب به فرشتگان مي فرمايد: آيا او را نمي بينيد كه چگونه مرا بزرگ مي دارد و تكبير مي گويد، و مرا منزه مي دارد از اين كه شبيه و شريكي داشته باشم، و با بلند نمودن دست هاي خود از آنچه دشمنانم مي گويند تبري مي جويد، گواه مي گيرم شما را كه زود باشد كه او را بزرگ گردانم و در دار جلال خود به او عظمت بخشم، و در دار كرامتم او را پاك گردانم. و از جميع گناهان او را پاك ساخته و از عذاب جهنم و آتش آن او را در امان بدارم.

هنگامي كه بگويد: «بسم الله الرحمن الرحيم» و قرائت كند فاتحه الكتاب و سوره را، خداوند خطاب به فرشتگان مي گويد: آيا نمي بينيد بنده من چگونه از قرائت كلام من لذت مي برد؟ شما را گواه مي گيرم روز قيامت به او گويم بخوان. و به درجات بهشت بالا برو، او پيوسته كلام مرا تلاوت كند و به عدد هر حرفي درجه اي از طلا و درجه اي از نقره، و درجه اي از لؤلؤ، و درجه اي از گوهر، و درجه اي از زبرجد سبز، و درجه اي از زمرد سبز، و درجه اي از نور پروردگار را پشت سر گذارد.



[ صفحه 470]



هنگامي كه به ركوع رود خداوند خطاب به فرشتگان خود مي فرمايد: ببينيد چگونه در مقابل عظمت من تواضع و فروتني مي كند گواه مي گيرم شما را كه او را در كبريا و جلال خود عظمت دهم، و هنگامي كه سر از ركوع بردارد خداوند به فرشتگان مي گويد آيا مشاهده نمي كنيد كه بنده ام با اين عمل نشان مي دهد كه همان گونه كه براي اولياي تو فروتني مي كنم و به خدمت تو ايستادم، در برابر دشمنان تو گردن مي كشم. گواه مي گيرم شما را كه عاقبت امر او را نيكو و بهشت را نصيب او گردانم.

هنگامي كه به سجده رود خداوند به فرشتگان مي گويد: آيا مشاهده نمي كنيد كه چگونه پس از آن برتري باز تواضع نمود و گفت: من اگر چه در اين دنيا جليل و بزرگوارم ولي در مقابل حقي كه برايم آشكار شود متواضع و فروتنم، و به واسطه ي آن باطل را از بين خواهم برد. و هنگامي كه سر از سجده اولي بردارد خداوند مي فرمايد: آيا مشاهده نمي كنيد كه با اين عملش مي گويد: من اگر چه براي تو تواضع نمودم ولي زود است كه به خدمت تو برخيزم.

هنگامي كه به سجده دوم رود خداوند مي گويد: آيا نمي بينيد اي فرشتگان كه چگونه تواضع و فروتني را اعاده و تكرار نمود؟ من هم رحمتم را به او اعاده كنم. و هنگامي كه سر از سجده بردارد خداوند خطاب به فرشتگان مي فرمايد: اي فرشتگان من به خاطر اين تواضعش او را بلند گردانم همان گونه كه نمازش به سوي من بالا مي آيد. پيوسته در هر ركعت و هر عملي كه انجام مي دهد خطاب به فرشتگان مي فرمايد: بنگريد بنده مرا، تا برسد به تشهد اول و دوم در اين هنگام حق تعالي خطاب به فرشتگان مي فرمايد: بنده من خدمت و عبادت مرا به جا آورد و ثناي من را گفت، و بر فرستاده من محمد صلي الله عليه و آله و سلم درود فرستاد آگاه باشيد به تحقيق كه در ملكوت آسمان ها و زمين بر او ثنا گويم، و در ميان ارواح بر روح او درود بفرستم. و



[ صفحه 471]



هنگامي كه بر اميرالمؤمنين عليه السلام درود بفرستد خداوند مي فرمايد: اي بنده من همان گونه كه بر او درود فرستادي بر تو درود فرستم و او را شفيع تو گردانم، هم چنان كه از او طلب شفاعت نمودم و هنگامي كه سلام نماز را تمام كند خداوند و فرشتگان بر او سلام دهند.» [5] .

مي گويم: منزه است خداوند مهربان عطوف و بخشنده رئوف و منزه است، آن بزرگواري كه اين همه لطف دارد و صاحب لطفي كه اين اندازه كريم و بزرگوار است.

هم چنين در كتاب اللئالي الاخبار روايت شده كه «از معصوم سئوال شد حكمت اين كه براي نماز اذان معين شده چيست؟ در حالي كه ساير عبادات اذان و اقامه ندارند؟ حضرت فرمود: «به جهت اين كه نماز شبيه به احوال روز قيامت است و اذان



[ صفحه 472]



شبيه نفخه ي اولي كه براي مردن جميع خلايق دميده مي شود، و اقامه شبيه به نفخه دوم است، چنان كه خداوند مي فرمايد: (و استمع يوم يناد المناد من مكان قريب) [6] «بشنو روزي كه ندا مي دهد منادي از مكان نزديك» و قيام در نماز شبيه به قيام خلايق در روز قيامت است چنان كه قرآن مي گويد: (يوم يقوم الناس لرب العالمين) [7] «روزي كه به پا شوند مردگان براي حضور در پيشگاه خداوند عالميان» و تكبيره الاحرام و بلند نمودن دست ها شبيه به بلند نمودن دست ها در قيامت براي اخذ نامه عمل و قرائت آن در پيشگاه پروردگار است. چنان كه قرآن مي گويد: (اقرأ كتابك كفي بنفسك اليوم عليك حسبيا) [8] «بخوان كتابت را همين بس كه تو امروز خود حسابگر خود باشي» و ركوع شبيه به خضوع خلايق در برابر پروردگار است چنان كه مي فرمايد: (و عنت الوجوه للحي القيوم) [9] «و خوار و درمانده شدند همه ي چهره ها در برابر آن زنده ي پايدار».

سجده مردم در قيامت براي خداوند است، چنان كه قرآن فرموده: (يوم يكشف عن ساق و يدعون الي السجود) [10] «روزي كه پرده از ساق برگيرند و مردم به سجده دعوت شوند» و تشهد شبيه به زانو درآمدن مردم در پيشگاه حق تعالي است چنان كه قرآن فرموده: (فريق في الجنة و فريق في السعير) [11] «گروهي در بهشت و گروهي روانه دوزخ گردند». [12] .

روايت ديگر حديث معراج است كه در آن كيفيت معراج به بياني با كيفيت نماز



[ صفحه 473]



منطبق است. آن گونه كه در كتاب كافي روايت شده در باب معراج پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پس از بيان تشريح اذان و اقامه به تمام اجزاي آن در آسمان چهارم چنين مي فرمايد: «سپس به من گفته شد: اي محمد سرت را بلند نما. من سرم را بلند كردم و ديدم كه آسمان ها از هم شكافته شده و پرده ها بالا رفته است. سپس خطاب رسيد سرت را فروافكن، و نگاه كن چه مي بيني پس سرم را خم نمودم خانه اي مثل همين خانه خدا كه در ميان شما است و حرمي مثل همين حرم ديدم كه اگر كه چيزي از دستم مي افتاد جز بر روي همان خانه فرود نمي آمد. پس گفته شد: اي محمد اين حرم است و تو هم حرام. و براي هر مثلي مثالي است سپس به من وحي شد اي محمد؛ نزديك اين چشمه برو و وضو بگير، و براي خدا نماز بخوان. و آن آبي است كه از ساق راست عرش جاري است. پس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آب را به دست راست برگرفت، و به اين خاطر است كه وضو با دست راست شروع مي شود، سپس وحي شد كه صورتت را بشوي چرا كه تو مي خواهي به عظمت من بنگري. پس دست راست و چپ را بشوي چرا كه با اين دست ها كلام مرا مي گيري، و بعد با همان رطوبتي كه در دست ها است سر و پايت را مسح نما، تا من بر تو مبارك گردانم و تو را به جايي برسانم كه احدي غير از تو گام بر آن جا ننهاده است.

اين است علت اذان و وضو. سپس خداوند به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم وحي فرمود: اي محمد رو سوي حجرالاسود نما، و به اندازه حجاب هاي من، من را تكبير گوي و به همين جهت است كه تكبيرات اول نماز هفت تا است؛ زيرا حجاب ها هفت تا است و حجاب ها مطابق يكديگرند كه بين آنها را درياهايي از نور است كه آن نور نوري است كه خداوند بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نازل نموده، و به همين جهت افتتاح و گشايش سه بار شد براي اين كه گشايش حجاب ها سه بار است؛ و در نتيجه تكبير هفت تا شد.



[ صفحه 474]



چون از تكبيرات نماز فارغ شد، خداوند به پيامبرش فرمود: نام مرا بر زبان آور، و به همين جهت (بسم الله الرحمن الرحيم) در اول سوره است. سپس وحي شد كه مرا حمد و ثناگوي پيامبر گفت: (الحمد لله رب العالمين) و پس از آن فرمود: شكرا خطاب رسيد: ذكر مرا قطع نمودي دوباره نام مرا بر زبان آور پيامبر دوباره فرمود: (الرحمن الرحيم) پس چون به (و لا الضالين) رسيد پيامبر فرمود: الحمد لله رب العالمين شكرا خطاب رسيد: ذكر مرا قطع نمودي دوباره نام مرا بر زبان آور پيامبر فرمود: (بسم الله الرحمن الرحيم) سپس وحي شد: (قل هو الله أحد - الله الصمد - لم يلد و لم يولد - و لم يكن له كفوا أحد). در اين هنگام رسول خدا فرمود: «كذالك الله ربي كذالك الله ربنا» «چنين است پروردگار من چنين است پروردگار ما.» سپس خطاب رسيد كه: به ركوع برو. رسول خدا به ركوع رفت. در آن حال خطاب رسيد كه بگو: «سبحان ربي العظيم و بحمده» «ستايش مخصوص خدايي است كه بزرگوار و منزه است.» اين ذكر را سه مرتبه بيان نمود. سپس وحي شد كه سرت را بلند نما. رسول خدا راست ايستاد. خطاب رسيد كه: براي پروردگارت سجده نما. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به سجده رفت وحي شد كه بگو: «سبحان ربي الأعلي و بحمده» «ستايش مخصوص خدايي است كه بلندمرتبه است.»

رسول خدا اين ذكر را سه مرتبه فرمود، خطاب رسيد: بنشين. چون نشست عظمت پروردگار را مشاهده نمود بي اختيار بر زمين افتاد و دوباره سه بار آن ذكر را گفت، خطاب رسيد: سرت را بلند نما و بايست. ديگر تا پس از انجام سجده دوم آن عظمت را نيافت در ركعت دوم چون سر از سجده دوم برداشت خطاب رسيد: اي محمد! خدايت تو را ثابت گردانيد. پس چون خواست بايستد، گفته شد: بنشين. سپس خطاب رسيد: حال كه به تو انعام نمودم، پس نام مرا بر زبان آور، و الهام شد كه



[ صفحه 475]



بگو: «بسم الله و بالله و لا اله الا الله و الأسماء الحسني كلها لله تعالي». «به نام خدا و به ياري خدا و نيست خدايي مگر خداوند متعال و اسماء حسني همه براي خداوند متعال است.» سپس وحي شد كه اي محمد بر خود و اهل بيت خود درود فرست. رسول خدا فرمود: «صل الله علي و علي أهل بيتي» سپس به دو طرف خود نگريست. صفوفي از ملائكه و مرسلين را ديد گفته شد: اي محمد بر آن ها سلام نما. پيامبر فرمود: «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته» پس وحي شد كه سلامت و تحيت و رحمت و بركات از آن تو و ذريه تو است.» [13] .

مي گويم: براي اطمينان عاقل همين كفايت است كه حقيقت تشريع نماز براي امري بزرگ است كه همان حقيقت معراج مؤمن و مطابقت نماز با احوالات قيامت و بلكه مطابق با احوال مبدأ است. چنان كه قرآن مي گويد: (كما بدأكم تعودون) [14] «همان گونه كه آغازتان كرديم شما را بازگردانيم.»

هرگاه بنده اين حقيقت را فهميد بايد نهايت جديت را در بزرگداشت نماز به كار گيرد، و در تكميل آن آستين ها را بالا زند و دست به هر راهي بزند، و در اين راه به خدا پناه ببرد. و به عجز و قصور و تقصير و اضطرارش به حق تعالي متوسل شود؛ چرا كه خداوند بر همه چيز قادر است، از در فضل و عدل به بنده خود رفتار كند. پس اگر صدق و اخلاص از بنده طلب كند محجوب و نمازش به او برگردانده مي شود، و اگر به او مهرباني كند و با فضل و رحمتش با او رفتار كند، عملش را اگر چه ناقص باشد مي پذيرد، و ثوابي عظيم نصيب او خواهد شد. اگر خداوند دل بنده را خالص و صادق ببيند به او توفيق و اكرام نموده، و در انجام آنچه از او خواسته كمكش مي كند،



[ صفحه 476]



به درستي كه او كريم، و بزرگوار و دوستدار كرامت نسبت به بندگاني است كه به باب او روي مي نمايند، و اميد خود را از همه جا بريده و به او دل بسته اند؛ چرا كه خداوند در كتابش فرموده: (أمن يجيب المضطر اذا دعاه) [15] «آيا كسي هست مضطر و درمانده هنگامي كه او را بخواند، او جواب گويد.»



[ صفحه 477]




پاورقي

[1] مصباح الشريعه: ص 96 - 95.

[2] سوره ي كهف: آيه ي 103 - 104.

[3] از امام صادق عليه السلام: تهذيب نفس: ج 2، ص 100 - 99، ح 141 و وسايل الشيعه: ج 6، ص 393، ح 8265 و از امام رضا عليه السلام در بحارالانوار: ج 81، ص 208 - 209.

[4] تفسير امام حسن عسكري عليه السلام، ص 524 - 523؛ بحارالانوار: ج 79، ص 222 - 221 (با اختلاف اندكي در عبارت).

[5] در اين جا نيكو است به كلامي از عارف بزرگ آية الله شيخ حسينعلي نخودكي در سر سلام، اشاره كنيم: درباره ي سلام آخر نماز، كه سلام بر انبياء و اوصياء و صلحاء است، ميان علماء اختلاف است. كه اين سلام اول است يا سلام توديع مي باشد؟ اگر كسي سر سلام نماز را بفهمد نتيجه ي نماز را فهميده است. دليل كساني كه مي گويند: اين سلام همان سلام اول است آن است كه چون انسان داخل نماز مي شود به مضمون حديث: «الصلاة معراج المؤمن» «يعني نماز معراج مؤمن است» معراجش آغاز شده و چون نمازش تمام شود، به صفوف انبياء و ملائكه وارد مي گردد؛ زيرا كه انسان در آخرين مرتبه ي عروج خويش به جمع ملائكه و انبياء مي پيوندد، و چون داخل اين جمع شد، رسم آن است كه ابتدا بر بزرگ مجلس سلام كند: «السلام عليك ايها النبي» و بعد از آن بر باقي اهل مجلس سلام نمايد: «السلام علينا و علي عبادالله الصالحين» در تشهد نماز تحيات مبسوطه نسبت به ائمه طاهرين وارد است اما به تدريج از آن كاسته شده و اكنون به يك سلام رسيده است و... و دليل اشخاصي كه سلام پايان نماز را سلام توديع دانسته اند آن است كه انسان به مجرد آن كه تكبيرة الاحرام گفت و داخل در نماز شد وارد در صفوف انبياء و ملائكه شده است. يكي از خصوصيات نماز آن است كه تمام مخلوقات در آن شركت دارند يعني عبادت تمام مخلوقات ديگر در اين عبادت مندرج است. بعضي از ملائكه در قيامند و برخي در ركوع و بعضي در سجود... و لذا وقتي انسان از نماز فارغ مي شود، از صف آن ها بيرون مي آيد و با سلام، با آن ها وداع مي نمايد بنابراين سلام آخر نماز سلام توديع است.

[6] سوره ي ق: آيه ي 41.

[7] سوره ي مطففين: آيه ي 6.

[8] سوره ي اسراء: آيه ي 14.

[9] سوره ي طه: آيه ي 111.

[10] سوره ي قلم: آيه ي 42.

[11] سوره ي شوري: آيه ي 7.

[12] لئالي الاخبار: ج 4، ص 149 (آدرس آقاي بيدار)! و جامع الاخبار: ص 79 - 78.

[13] كافي: ج 3، ص 486 - 485.

[14] سوره ي اعراف: آيه ي 29.

[15] سوره ي نمل: آيه ي 62.


بازگشت