در تفسير الرحمن الرحيم


اما تفسير الرحمن الرحيم: در توحيد صدوق آمده است كه: الرحمن، يعني كسي كه با بسط روزي خود بر ما لطف و رحمت دارد، و رحيم يعني در دين و دنيا ايمان و آخرت بر ما رحيم و عطوف است، و دين را بر ما سهل و آسان نموده و با تمايز و جدايي ما از دشمنان بر ما رحمت عطا كرده است. [1] .

در روايت مورد اعتمادي آمده است: «الرحمن بجميع خلقه، و الرحيم بالمؤمنين خاصة» [2] يعني: «رحمان رحمتش فراگير بوده و همه آفريدگان را در برمي گيرد اما رحيم رحمتي اختصاصي و ويژه مؤمنان دارد» و در روايتي نيز كه از توحيد صدوق نقل شده اين معنا به چشم مي خورد.

چنان كه راوي مي گويد: از اميرمؤمنان در مورد معناي «رحمان» پرسيدم



[ صفحه 366]



فرمودند: «رحمتش فراگير براي همه جهانيان است.» پس از معناي «رحيم» سؤال كردم و ايشان فرمودند: «رحمتش تنها ويژه مؤمنان است.» [3] در روايت ديگري معناي متفاوتي براي رحمن بيان شده و آن عبارت است از اين كه: رحمان به معناي مهربان بر آفريدگان به وسيله رزق و روزي است كه هيچ وقت اصل روزي را قطع نمي كند، و هرگز آن را از بندگان دريغ نمي نمايد اگر چه آن ها از فرمانبري او فروگذاري كنند [4] .

در مجمع البيان از عيسي ابن مريم عليه السلام روايت شده كه فرمود: «الرحمن رحمن الدنيا، و الرحيم رحيم الآخرة.» [5] ، يعني: «رحمان رحمن و مهربان دنيا و رحيم مهربان آخرت است.»

در برخي از دعاهاي صحيفه سجاديه نيز آمده كه: «يا رحمن الدنيا و الآخرة و رحيمهما.» [6] يعني: «اي رحمن دنيا و آخرت و اي رحيم هر دو» و از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: «الرحمن اسم خاص لصفة عامة، و الرحيم اسم عام لصفة خاصة.» [7] «رحمان اسم خاصي براي صفت عام و عمومي و رحيم اسم عام است براي صفت خاص.»

مي گويم: اصل رحمت، عطوفت و مهرباني است و چنان كه در ميان انسان هاي رحيم سه ويژگي يافت مي شود:

اول: نازك دلي و شكسته دلي از ديدن حال كسي كه مورد رحم و عطوفت قرار مي گيرد.



[ صفحه 367]



دوم: مهرباني و دلسوزي.

سوم: كار خير و احسان و انعامي كه به اقتضاي اين رحمت و مهرباني انجام مي دهد.

از ميان موارد مزبور چنين به نظر مي رسد كه موضوع له لفظ «رحمت» و «رحمن» همان ويژگي دوم باشد بدين معنا كه لفظ رحمن و رحمت به معناي مهرباني و دلسوزي باشد، و بر اين اساس ويژگي اول از زمينه هاي آن و ويژگي سوم از نتايج آن به شمار مي رود.

بنابراين ما اطلاق آن را به صورت مجازي - با ثابت نمودن غايت -، و نتيجه چنان كه در مشخصه سوم گذشت - بر خداوند نمي پذيريم با اين گمان كه رقت و نازك دلي در حقيقت در معناي رحمت و رحم وجود دارد و بدين گونه از نسبت دادن آن به خداي تعالي پرهيز مي نماييم. پس اطلاق رحيم بر خداوند منحصر به اعتبار و در نظر گرفتن غايت، و الغاي حقيقت صفت نيست، بلكه براي رحمت است. همين طور ساير افعال الهي مبادي وجوديه اي بي نياز از تحقق يافتن مي باشند كه آن حقيقت معاني الفاظ و واژه هاست. پس حقيقت رحمت آن معنايي است كه به اعتبار آن، ممكنات مورد رحمت قرار مي گيرند و آن حقيقت اسم «رحيم» است كه از اسماء مخلوقه و عينيه خداوند است. چنان كه از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده است كه فرمودند: «ان لله تعالي مائة رحمة، انزل منها واحدة الي الأرض، فقسمها بين خلقه، فبها يتعاطفون و يتراحمون، و أخر تسعا و تسعين يرحم بها عباده يوم القيمة.» [8] «براي خداوند صد رحمت است يكي از آن ها را به



[ صفحه 368]



سوي زمين فروفرستاد و آن را بين بندگان تقسيم كرد، با آن رحمت است كه آن ها با يكديگر مهرباني كرده و بر هم ديگر رحم نموده و شفقت مي ورزند اما نود و نه تاي ديگر از آن ها را به تأخير انداخته تا به وسيله آن در روز قيامت بر بندگانش رحم كند.» بنابراين اطلاق رحمت و رحيم بر خداوند به اعتبار آفرينش رحمت رحمانيه و رحيميه و به اعتبار قيام و قوام آن حيث رحمانيت و رحيميت بر اوست آن هم قيام صدوري نه قيام حلولي، بدين معنا كه رحمت از آن ذات مقدس ايجاد و صادر مي شود.

بنابراين رحمت رحمانيه خداوند، افاضه وجود بر تمامي آفريدگان و موجودات است، كه ايجاد و هستي دادنش رحمانيت و موجودات رحمت او مي باشند. و رحمت رحيميه افاضه هدايت كمال در دنيا و نيز اجر و پاداش دادن در آخرت بر بندگان مؤمن مي باشد. بنابراين ايجاد و هستي دادن او عام است، و نيكوكار و بدكردار را در برمي گيرد، اما هدايتش مخصوص مؤمنان مي باشد.

رحمن از آن جهت كه بر رحمت مطلقه و عام و فراگير دلالت دارد، بر رحمت آفريدگان و موجودات اطلاق نمي شود؛ چرا كه از ويژگي هاي ذات مقدس باريتعالي است، اما رحمت رحيميه به جهت ويژگي و قيدي كه در آن مي باشد اطلاق آن بر بندگان با لحاظ اين قيد مانعي ندارد. بنابراين كسي كه به جهان هستي از آن جهت كه با ايجاد حق تعالي برپا شده بنگرد گويا به رحمانيت او نظر افكنده است، و مثل اين است كه در عالم خارج جز رحمن و رحمت او چيزي نديده است. و كسي كه به اعتبار ايجاد و هستي دادن ذات باريتعالي به او نگاه كند، مثل اين است كه جز به رحمن هرگز به هيچ چيز ديگري ننگريسته است.

نكته ديگر كه باقي مانده اين است كه وجه و جهت اين كه گاهي اطلاق و اضافه



[ صفحه 369]



«رحمن» به دنيا و «رحيم» به آخرت و گاهي اطلاق و اضافه هر دوي آن ها هم به دنيا و هم بر آخرت مي باشد چنان كه در دعاي شريف آمده: «يا رحمن الدنيا و الآخرة و رحيمهما.» يعني: «اي رحمن و بخشنده در دنيا و آخرت و اي رحيم آن دو.» كه رحمت در مورد اول اشاره به رحمت مطلقه اي است كه اختصاص به مؤمن ندارد كه همان رحمت رحمانيت باشد، و رحمت مخصوص و ويژه اي است كه تنها اختصاص به مؤمنان دارد و آن همان رحيميت است. اين مطلب به خاطر غلبه ظهور اولي در دنيا و دومي در آخرت مي باشد بدين معنا كه رحمت عام و فراگير خداوند غالبا در دنيا شامل حال بندگان شده، و رحمت خاص او تنها از آن مؤمنان است كه در آخرت ظهور مي يابد. اما در مورد دوم اشاره به رحمانيت و رحيميت خداوند در هر دو جهان، و منع نشدن كفار از تمام وجوه رحمت رحيميه دارد. چنانكه دعوت كفار به ايمان با برانگيختن و فرستادن پيامبران بر آن ها و همين طور فرستادن كتابهاي آسماني به سوي شان، بهره و سهم آنان از رحمت رحيميه مي باشد. اما آنان با سوء اختيار و انتخاب نامطلوب خود اين رحمت الهي را از خود بازداشته و آن را تباه ساخته اند.

مطلب ديگر اين كه اين ادعاي صحيحي است كه كسي بگويد: تمام رحمت از جانب خداوند رحمان و رحيم مي باشد؛ زيرا تمامي رحمتهايي كه در عالم مشاهده مي شود از پرتو رحمت باريتعالي و آثار آن مي باشد. از اين رو نسبت رحمت به خداي تعالي از هر كسي ديگر راست تر و صادق تر مي باشد و بلكه نسبت دادن رحمت به ديگران نوعي تاويل است؛ مانند نسبت نور چراغ به شيشه از آن جهت كه واسطه در رساندن نور مي باشد. و مانند نسبت تابيدن به نور خورشيد در حالي كه نسبت دادن



[ صفحه 370]



رحمت به خداوند همانند نسبت اشراق و تابيدن به خود خورشيد است. [9] .

اما گاهي شيطان وسوسه هايي در دل مؤمنان ايجاد مي نمايد بر اين كه دردها و بيماري ها، نيازمندي ها و ناپسندي هايي كه در جهان وجود دارد خصوصا براي مؤمن و ولي خدا اين ها منافات با رحمت و قدرت كامله خداوند دارد، مؤمن در پاسخ مي گويد: تمام بدي ها و زشتي ها به خاطر نتيجه و پايان مطلوب و نيكي كه دارند، چيزي جز رحمت و عطوفت پروردگار نمي باشند. اما دوباره شيطان به وسوسه پرداخته و با بيان اين مطلب كه اگر خدا بخواهد مي تواند بدون واسطه ي دردها و رنج ها، خير و نيكي به بندگانش برساند، پاسخ او را رد مي كند. و بدين گونه بنده ي بي نوا از پاسخ در مي ماند.

آنچه كه در جواب به ذهنم خطور مي كند اين است كه علت تقدير و اندازه گيري فيض، چه از نظر مقدار، و چه از نظر كيفيت و چگونگي آن، چنان كه از سخن خداي تعالي فهميده مي شود: «ما ننزله الا بقدر معلوم.» [10] «ما جز به اندازه اي معين و مشخص فرو نمي فرستيم.» تنها به اقتضاي اين است كه صفات الهي مقيد به حكمت اند، و حكيم هيچگاه برخلاف حكمتش نه چيزي مي آفريند، نه عمل



[ صفحه 371]



مي كند، و نه مي بخشد و نه رحم مي نمايد، بلكه تمام اين ها به مقتضاي حكمت الهي براي بندگان تقدير و اندازه گيري مي شود.

مطلب ديگر: آن است كه بهره ي بنده از صفت رحمان آن است كه از كنار نياز نيازمندان بي تفاوت عبور نكرده بلكه تلاش نمايد تا آن جا كه در توان دارد نياز آنان را برآورده سازد، و در همسايگي و در شهر خود فقير و تهيدستي را ترك نگويد، مگر اين كه با مال و آبروي خويش براي از بين بردن فقر او تلاش نمايد، و امورات او را برعهده بگيرد. و يا لااقل با كمك گرفتن از ديگران در راه بي نياز كردن او تلاش نمايد. اگر چنان چه از همه اين كارها ناتوان بود، با دعا و اظهار اندوه و غمگيني از نياز و فقر او با كمال مهرباني و عطوفت - همانند كسي كه در مشكلات و نيازمندي ها شريك اوست - با او همدردي نمايد. اما بهره بنده از رحمت رحيميه آن است كه به بندگان غافل خداوند رحم نموده و با پند و اندرز و موعظه و ارشاد به همراه لطف و مهرباني، - نه با زور - آنان را از طريق غفلت به سوي خدا بازگرداند و با ديده رحمت به گناه كاران نگريسته، نه با نگاهي سرزنش آميز. و هر گناهي از گناه كاران را گناه خويش پندارد و تا آن جا كه در توان دارد براي از بين بردن آن تلاش نمايد. و بدين ترتيب گناهكاران را از گرفتار شدن به خشم خداوند يا دور شدن از جوار الهي و دچار شدن به كيفر و عذاب الهي بازدارد.

اين نكته مهمي است كه انسان در زندگي، نام خداوند رحمن و رحيم را كاملا بشناسد آن هم با شناختي ريزبينانه و دقيق. و در استعانت و ياري خواستن از خداوند در تمامي كارهايش آن را مورد توجه قرار دهد. چرا كه براي هر چيزي دو جهت وجود دارد: يكي جهت الهي و آن جهت اسماء الهي است كه با آن او را ايجاد كرده است و يك جهت هم جهت نفسي است. پس حق ياري جستن و كمك خواستن از



[ صفحه 372]



نام خدا آن است كه انسان در زندگي اين جهت را شناخته و با آن به سوي خدا متوجه شده و به او روي آورد.


پاورقي

[1] همان: ص 230.

[2] توحيد، ص 230.

[3] همان.

[4] تفسير امام عليه السلام، ص 34.

[5] مجمع البيان في تفسير ام القرآن ج 1، ص 93.

[6] صحيفه سجاديه، ص 54.

[7] مصباح كفعمي، ص 217، المقام الاسني، ص 29 (با اندكي اختلاف در عبارت).

[8] الطرائف ج 2، ص 322، نهج الحق، ص 374.

[9] امام خميني قدس سره در كتاب شرح جنود عقل و جهل در بيان رحمت رحمانيه و رحيميه مي فرمايد: «بدان كه رحمت و رأفت و عطوفت و امثال آن كه از جلوه هاي اسماي جماليه ي الهيه است، خداي تبارك و تعالي به حيوان مطلقا و با انسان بالخصوص رحمت فرموده... اين جلوه اي از رحمت رحمانيه است كه نظام عالم وجود مطلقا بر پايه ي آن نهاده شده: و اگر اين رحمت و عطوفت در حيوان و انسان نبود، رشته ي حيات فردي و اجتماعي گسيخته مي شد... اهل معرفت فرمايند: بسط بساط وجود و كمال وجود با رحمن و رحيم است و اين اسم شريف از امهات اسماء و اسماء محيطه واسعه است، چنان كه در كريمه الهيه است: «و رحمتي وسعت كل شي ء» از اين جهت است كه اين دو اسم بزرگ تابع اسم اعظم قرار داده شده است...».

[10] سوره: حجر: 21.


بازگشت