حقيقت قرائت قرآن و شرائط قرائت


در ميان اجزاء نماز قرائت را خصوصيت خاصي در تحقق مراقبه است؛ زيرا قرآن كريم در نزد خداوند شأن و قدري عظيم دارد، و آن شفيعي است كه اگر شفاعت كند شفاعت او پذيرفته مي شود، در آنچه مي گويد تصديق شده و بر آن در چند جاي قرآن اطلاق نور شده [1] ، و نور به معناي وجود است، و قرآن موجودي شريف و حكيم است كه صاحب حيات و نطق است، و در هر عالمي از عوالم صورت و جمالي دارد، در روز قيامت در زيباترين صورت ها بر مسلمين مرور خواهد كرد، آن ها گويند او از ما است، و وقتي بر انبياء مرور مي كند گويند كه او از ماست، و وقتي به ملائكه مقربين مي رسد آن ها نيز مي گويند او از ما است تا اين كه به نزد خداوند عزيز مي رسد، و از قاريان قرآن شفاعت مي كند، و آن ها را به جايگاه خود بالا مي برد. [2] .

به گمانم در بعضي از روايات آمده است كه قرآن از هر آنچه از آن عبور مي كند نوراني تر و درخشان تر است تا به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي رسد كه با او در نورانيت مساوي است. پس گوش مده به كسي كه قائل است كه براي قرآن حقيقتي غير از الفاظي كه از جبرئيل عليه السلام شنيده شده و آنچه در اين صفحاتي كه در دست ما است، نيست. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «أنا اول وافد علي العزيز الجبار و كتابه و أهل بيتي» [3] «من اولين وارد شونده بر خداوند متعال، و هم چنين كتاب خدا و اهل بيت من هستند».



[ صفحه 349]



خلاصه اين كه براي قرآن روح و حقيقت و حياتي است كه اولين تجلي از تجليات خداوند است. بله قرآن در عالم الفاظ صورتي لفظي دارد و در عالم تصاوير و نقوش نقش و تصويري ديگر دارد.

بنده ي مراقب بايد حرمت قرائت نمازش را رعايت كند، و به عظمت آن و عظمت گوينده ي اين كلمات معرفت داشته باشد، بداند كه اگر شدت نورانيتش در اين كلمات و حروف مخفي نشده بود از عرش تا فرش را تاب تحمل تجلي انوارش نبود، و اجزاء عالم از عظمت و بزرگي سلطان او از اشراق انوارش متلاشي مي شد، و اگر خداوند نگهدار كلامش نبود تاب تحمل كلامش را نداشت، چنان كه كوه طور چنين طاقتي در برابر آغاز تجلي خداوند نداشت، و متلاشي شد و حضرت موسي بي هوش گشت. [4] .

بايد قاري در قرائت نماز خود تدبر كند و آنچه مانع از فهم حقايق آن است از خود دور كند؛ زيرا در بيشتر قاريان آنچه كه مانع درك حقايق قرآن از عجايب احكام آن و اشارات تازه ي آن است، همان پرده ها و حجاب هايي است كه شيطان بر قلب هاي آن ها كشيده، چنان كه از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه: «اگر شياطين بر دور قلوب بني آدم نمي گشتند آن ها ملكوت آسمان ها را مشاهده مي كردند.» [5] .

از جمله حجاب هايي كه شيطان بر قلوب آدمي مي كشد، حجاب وسواس در قرائت است كه بعضي از فرزندان خود را بر قاري مي گمارد تا تمام همتش را صرف اصلاح قرائتش كند، تا با اين راه از حدود نماز غافل شود. و او را امر مي كند كه حروف و كلمات را تكرار كند تا حروف، صحيح و از مخارج آن خارج شود، پس



[ صفحه 350]



كسي كه تمام مقصودش در اصلاح مخارج حروف باشد، كي مي تواند در فهم معاني آن تفكر كند؟ و گفته شده كه بزرگترين خنده شيطان بر كسي است كه در چنين چيزي از شيطان پيروي كند. [6] .

از ديگر حجابها، تقليد از گذشتگان است و آن اين كه قاري، از كلمات پدران و مادران خود يا غير آن ها كه برخلاف حق تقليد مي كنند پيروي كند و در اين تقليد تعصب بورزد، اگر حقايقي از حقايق قرآن يا نوري از آن انوار آن كه برخلاف اعتقاد گذشتگان است، بر او منكشف شد شيطان تقليد به او مي گويد: آيا كافر گشته اي و از ايمانت دست برداشته اي؟ در حالي كه آنچه كه به ذهن او خطور كرده است جلوه اي از تأويل متون قرآن است، ولي شيطان او را از رسيدن به حقايق قرآن بازمي دارد، و او را وسوسه مي كند كه اين ممكن است از باب تفسير به رأي كه در اخبار از آن منع كرده است باشد. اما اين جاهل مسكين نمي داند كه تفسير به رأي واقعا چيست؟ و با اين كلام او را فريب مي دهد، و او را از بركت نور قرآن و هدايت آن محروم مي كند.

حجاب ديگر، حجاب گناهان است زيرا كه بعضي از گناهان در تاريكي و زنگار قلب اثر خاصي دارد؛ مانند خودپسندي و ترك امر به معروف.

خلاصه آن كه براي هر گناهي تاريكي و زنگاري در قلب ايجاد مي شود كه مانع درك حقايق قرآن مي شود و بعضي از اين گناهان با تاريكي قلب سبب كوري آن مي شود، و ديگر با درخشش اشعه ي خورشيد قرآن، حقايق ملكوت را نمي توانند ببينند، هم چنان كه اگر چشم سر كور باشد نمي تواند با نور خورشيد اشياء خارجي را ببيند پس اگر بنده موانع فهم و ادراك را از خود بزدايد و قلبش خاضع گردد، از آنچه او



[ صفحه 351]



را مشغول مي سازد فارغ گردد، و قرآن را در محلي خلوت تلاوت كند، با نور قرآن نوراني خواهد شد.

در مصباح الشريعة از امام صادق عليه السلام آمده است: «كسي كه قرآن را تلاوت كند و قلبش خاضع و دلش نرم نگردد و در قلبش حزن و اندوه و ترسي پيدا نشود، شأن الهي را كوچك و خوار شمرده و زياني آشكار نموده است.»

بنابراين قاري قرآن نيازمند سه چيز است: قلبي خاشع، بدني آسوده، و محلي آرام پس وقتي قلبش خاشع گشت شيطان رجيم از او فرار مي كند. خداوند متعال مي فرمايد: (فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم) [7] «هنگامي كه قرآن تلاوت مي كني از شيطان رانده شده به خداوند پناه ببر». وقتي نفسش از اسبابي كه او را مشغول مي سازد فارغ گردد قلبش براي تلاوت قرآن آماده مي شود و چيزي مانع او از استفاده از نور قرآن و فوائد آن نمي شود. و علاوه بر اين دو وقتي در محل خلوتي مشغول تلاوت قرآن شود و از خلق كناره گيرد، روح و سرش با خدا انس مي گيرد، و شيريني گفتگوي خداوند با بندگانش و لطف و رحمت او با آنان را بيابد و مقام خاص ايشان كه كرامت ها و اشارات بدايع او را در خود فاني مي كنند را در مي يابد. پس وقتي از اين شراب ناب جامي بنوشد، چيزي را بر آن ترجيح ندهد بلكه آن را بر هر عبادت و اطاعتي مقدم دارد؛ زيرا اين تلاوت مناجات بدون واسطه با خداوند است.

ببين كه چگونه كتاب خدا و منشور ولايت را تلاوت مي كني، و چگونه از امر و نهي هاي او و حدود آن ها را پيروي مي كني؛ «زيرا اين كتابي گرامي است كه باطل را به آن، راهي نيست، و نازل شده اي از نزد پروردگار حكيم و حميد است» [8] ؛ پس آن را با



[ صفحه 352]



ترتيل و به آهستگي تلاوت كن. و هنگام تلاوت آيات وعده و وعيد او توقف، و در مثال ها و مواعظ او تفكر كن. و بپرهيز از اين كه با تصحيح قرائت و مخارج حروف، حدود آن را ضايع سازي». [9] .

امام عليه السلام در اين سخنان همه ي مراتب و درجات قرائت را با اشارات لطيف و بديع و تازه بيان فرمودند، و از جمله اين ها همان است كه ما در باب بزرگداشت كلام و متكلم و تدبر و خلاصي از موانع فهم و ادراك و تخصص در آيات و تأثر و ترقي آن بيان كرديم، و در بيان فهم معاني، و قبل از آن در ذكر مراقبات نماز آن را دريافتي.

در اين جا مثال هايي را براي درك بهتر تفكر و فهم معاني ذكر مي كنيم تا دستورالعملي براي طالبان باشد.

با استعانت از خداوند هادي مي گويم: وقتي سوره ي واقعه را قرائت مي كني كه (أفرأيتم الماء الذي تشربون - ءأنتم أنزلتموه من المزن أم نحن المنزلون) [10] .

«آيا آن جا كه مي نوشيد مشاهده كرده ايد، آيا شما آن را از ابر فروريخته ايد يا ما نازل كننده ي آن هستيم».

تو نگاهت را تنها به آثار آب كه تشنگي را برطرف مي كند و امثال اين آثار معطوف نكن بلكه تفكر كن در اين كه همه ي اشياء از نبات و جماد و حيوان تحقق شان از آب است. و تدبر كن در آبي كه غذاي دانه مي شود و تبديل به گياه مي گردد، و اين كه اين گياه غذاي حيوان شده، و اين حيوان غذاي انسان مي شود و تبديل به گوشت و استخوان و پوست و مو و مغز مي شود، و چگونه تبديل به قواي



[ صفحه 353]



بينايي و شنوايي و سپس تبديل به روح و حيات و شعور و فكر و عقل مي شود. و بيانديش در حقيقت عقل و عظمت آن و مراتب عقول. و در منشأ آب و آيه ي كريمه قرآن را تلاوت كن كه: (فانظر الي آثار رحمت الله كيف يحي الأرض بعد موتها) [11] «به آثار رحمت الهي نظر كن كه چگونه زمين مرده را زنده مي گرداند». هم چنين تفكر كن در صفت رحمت الهي و قيام رحمت به اسم رحمان و از اين پي ببر به بعضي از وجوه قيوميت خداوند بر عالم. نظر كن به اتحاد رحمت و آنچه در خارج مورد رحمت واقع شده، و به تدبر خود ادامه بده تا از اسرار هستي بهره ي وافري ببري. وقتي اين آيه را تلاوت مي كني كه: (لا اله الا هو الحي القيوم) [12] «پروردگاري جز او نيست كه زنده و پايدار است.» تفكر كن در معناي قيوم و پايداري و اقسام آن و اين به معاني مختلفي اطلاق مي شود: يكي قيوميت ستون ها براي سقف، و ديگري قيوميت اجسام براي اعراض و ديگر قيوميت نور براي شعاع نور و هم چنين قيوميت علم براي صور علميه.

بدان كه قيوميت خداوند بالاترين مرتبه ي قيوميت است و بعضي از اين مراتب نسبت به مراتب ديگر به وجهي به قيوميت خداوند نزديك تر است.

سپس اين آيه را تلاوت كن: (و نحن أقرب اليه من حبل الوريد) [13] «و ما از رگ گردن به او نزديكتريم» و تأمل كن در اقسام قرب و نزديكي و در معيت و همراهي خداوند به اشياء و در اقسام اين معيت و معيت خداوند، و قيوميت او را از هر قسم از اقسام قيوميت متمايز بدان.



[ صفحه 354]



وقتي آيه ي: (و ان من شي ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم) [14] «چيزي از اشياء نيست مگر اين كه خزائن آن در نزد ماست و ما از آن خزينه مقداري معلوم را نازل مي كنيم» تلاوت مي كني ابتدا تفكر كن در معناي عندالله كه آيا مراد از آن مكان مخصوص است كه از جاي دوري نسبت به اشياء، در خارج از عالم واقع شده؛ مثل اين كه بعد از آسمان هفتم يا به دوري آسمان هفتم، يا در باطن اين عوالم است كه در آنها فاصله مكاني تصور ندارد.

تفكر كن در معناي خزائن كه آيا مثل همين خزائن دنيا است؟ مثل انبارهاي آب يا گنجينه هاي طلا و نقره؟ يا نه مثل ذخيره نمودن ميوه ها در درخت و ذخيره نمودن درخت در دانه؟ آيا اين ذخيره كردن مثل ذخيره كردن در همين عالم است يا به گونه اي ديگر است؟ سپس تفكر كن در كيفيت نزول اين اشياء. وقتي در مثل اين مطالب تفكر كردي اميد است كه بابي از ابواب علم بر تو گشوده شود كه به واسطه ي آن ابواب زيادي از اسرار هستي بر تو آشكار گردد.

بيانديش در اسماء الهي كه در قرآن آمده است؛ مانند رب و رحمن، رحيم و قيوم و غير اين ها. نظر كن در آثاري كه اين اسماء در عالم دارند، آنگاه مي بيني كه همه ي اجزاء عالم قائم به اين اسماءاند چنان كه اگر نظر كني چيزي از اجزاء عالم از ربوبيت و رحمانيت خداوند بيرون نمي بيني، و اگر با دقت تأمل كني اثر رحمانيت بلكه ربوبيت او را در سراسر عالم جاري مي يابي؛ زيرا رحمانيت خداوند عبارت است از رحمت عامه ي او كه مساوي با ايجاد كردن و ابقاء است، و ايجاد شامل همه ي اشياء مي شود و وجود همه ي اشياء از رحمت او و بقاي آن ها نيز به بقاي رحمت است. پس در عالم



[ صفحه 355]



خارج چيزي جز رحمت او نيست، و وجود عالم همان رحمت الهي است. ايجاد اگر به موجود نسبت داده شود فعل حق تعالي ناميده مي شود، و اگر ايجاد را نسبت به اشياء لحاظ كنيم، مفعول و مخلوق او هستند. و در خارج از يك چيزند و آن رحمت الهي است.

اما مراد از تخصص در آيات قرآن اين است كه دانسته شود مراد و مقصود از خطاب قرآن و هر آيه اي كه در آن امر و نهي است چيست و اين كه از طرف خداوند مأمور گشته يا از آن عمل بازداشته شده، و هم چنين وعد و وعيد و غير اين ها كه در آيات است؛ چرا كه قرآن كتابي براي هدايت همه ي ملت ها است. «و خداوند كساني را كه به دنبال رضايت اويند به راه سعادت و سلامت رهنمون و از تاريكي ها به نور و صراط مستقيم هدايت مي كند» [15] ، «و اين كتاب مايه ي بصيرت و هدايت و رحمت براي متقين است» [16] ، حال كه نزول قرآن به اين منظور بوده، پس بايد قاري قرآن خود را مخاطب اين كتاب بداند.

اما معناي تأثر آن است كه در هنگام تلاوت آيات قرآن از آيات مختلف متأثر و منفعل شود، مثلا وقتي آيات حزن را تلاوت مي كند او را خوف فراگرفته، و بگريد. وقتي آيات رحمت را قرائت مي كند از آن ها مسرور گردد.

خلاصه اين كه هنگام قرائت آيات رنگش تغيير كند و هنگام قرائت آيه: (خذوه فغلوه - ثم الجحيم صلوه) [17] «بگيريدش و در زنجيرش كنيد سپس او را به سوي جهنم بكشانيد» چنان از ترس آن مخزون گردد گويا در شرف مرگ است. و هنگام تلاوت



[ صفحه 356]



آيه: (لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم) [18] «از رحمت خداوند نااميد نشويد زيرا كه خداوند همه ي گناهان را مي بخشد» مسرور و شادمان گردد گويا پرواز مي كند. هنگام قرائت اسماء و صفات الهي خصوصا اسماء جلاليه؛ مانند «شديد العذاب» خضوع و كوچكي و انكسار به او دست دهد، و صدايش را كوتاه نمايد. هنگامي كه به ذكر كافراني كه به خداوند نسبت هاي محال و ناروا؛ مانند فرزند داشتن يا شريك داشتن مي زنند، مي رسد، به او حالت انكساري دست دهد كه گويا از خطر چنين نسبتي نزديك به مرگ است.

هنگامي كه به آيات بهشت و اوصاف آن مي رسد، اظهار اشتياق و وجد كند و وقتي به آيات عذاب و آتش جهنم مي رسد، اظهار خوف و حزن نمايد.

وقتي به ذكر آياتي كه در بيان اولياء و مقربين است، مي رسد اظهار علاقه و تمايل كند گويا اميدوار است كه اين مقامات به او نيز عطا شود، و در هنگام ذكر معاصي استغفار كند، گويا مي ترسد كه اين گناهان را انجام داده باشد، و هم چنين امثال اين آيات.

بهتر است كه در هنگام تلاوت اين آيات به مناسب حال آيه، با خداوند زمزمه و مناجات داشته باشد؛ زيرا تكلم به اين مطالب موكد آن چيزي است كه در درون است.

مقصود اصلي از قرائت قرآن جلب اين حالات براي قلب و نفس و روح است، و الا اگر كسي كه تنها با زبان، قرآن را تلاوت كند رقت قلبي از اين احوال به او دست ندهد، و اثري در عمل اعضاي او ايجاد نكند همان كلام امام صادق عليه السلام است كه اين شخص عظمت شأن الهي را خوار شمرده است، و شايد مشمول اين آيه گردد



[ صفحه 357]



كه: (و من أعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكا) [19] «كسي كه از ذكر من اعراض كند زندگي تنگ و سختي خواهد داشت» پس بايد زبان، در هنگام قرائت قرآن واعظ باشد، و عقل آن را معنا كند و قلب و سائر اعضا از اين مؤعظه متأثر شوند.

حكايات و تأثيرات عجيبي از بعضي از قاريان قرآن نقل شده است؛ مثل حالت توبه و غشوه و مرگ و گاهي مثلا تأثر از خوف جهنم سبب شهود عياني جهنم مي شود. پس نسبت به ثواب و عقاب الهي و امثال آن، در زمره ي اهل يقين خواهد بود.

مراد از تبري بيزاري جستن از نيرو و قوت خود و از نگاه خوش بينانه به خود و رضايت و خودپسندي يا عجب به اعمال خود است. وقتي آياتي كه به ذكر اولياء و مقربين مي پردازد را تلاوت مي كند مبادا كه خود را از جمله آن ها بداند بلكه اميدوار باشد كه خداوند با فضل و كرم خود او را در زمره ي آن ها قرار دهد، و مشتاق لقاي آنان باشد. هنگام تلاوت آيه اي كه در آن به مذمت و تهديد گنهكاران مي پردازد. خود را داخل آن ها ببيند و انتظار وقوع اين تهديد را بر خود بكشد.

اين همان است كه اميرالمؤمنين عليه السلام در وصف متقين به آن اشاره كرده و آن اين كه «وقتي به آيات عذاب مي رسند به آن گوش دل مي سپارند. گويا كه صداي شعله هاي جهنم در گوش آنان طنين انداز است.» [20] وقتي كه حال مؤمن چنين باشند در همه ي حالات نفس خود را مقصر ببيند، و اين روايت سبب قرب او به رضاي پروردگار مي شود. كسي كه خود را در عين نزديكي دور مشاهده كند خداوند به او حالت خوف عطا كند تا اين كه به درجه ي ديگري از قرب برسد و كسي كه در عين دوري خود را به حق نزديك بداند به امنيت الهي مغرور گشته و اين سبب دوري



[ صفحه 358]



بيشتر او خواهد شد.

مراد از مقام ترقي آن است كه قاري را در حالت قرائت حالي دست دهد كه اين كلام الهي را بدون واسطه از خداوند بشنود چنان كه از امام صادق عليه السلام شنيدي كه فرمود: كه «(آيات را مكرر تلاوت مي كردم) تا اين كه از گوينده اش شنيدم». [21] (بدان) كه درجات قرائت سه درجه است پائين ترين درجه ي آن اين است كه گويا قاري خود را در مقابل خداوند مشاهده كند در حالي كه اين كلمات را براي او تلاوت مي كند و خداوند او را مي بيند، و اين كلمات را مي شنود. و اين حالت در او سبب طلب و تمايل و ناله و زاري شود.

بالاتر از اين آن است كه با قلبش مشاهده كند كه گويا خداوند با كلامش با او گفتگو و مناجات مي كند، و اين سبب گوش فرادادن و فهم و تعظيم و شرم و هيبت و اميد شود.

بالاتر از اين درجه آن است كه در كلمات، متكلم را ببيند و صفات او را مشاهده كند و اين، نظر او را از توجه به خود و قرائت باز دارد، و تنها توجه اش به پروردگارش كه متكلم به قرآن است معطوف باشد، و حتي به احسان و نعمت هاي او نيز توجه نكند، و تنها مقصودش اهتمام به او باشد، و گويا كه غرق درياي شهود است. و به همين نكته امام صادق عليه السلام در روايت اشاره فرمودند كه: «خداوند در كلامش براي مردم تجلي كرد ولي آن ها نمي بينند.» [22] و خود هنگام تكرار قرائت در نماز بي هوش مي شدند. [23] و اين درجه مختص به مقربين است، و درجه ي سابق اختصاص به



[ صفحه 359]



اصحاب يمين دارد، و بقيه براي باقي مردم كه اهل غفلتند، و لذت كامل براي مقربين است كه حالي را بر اين حال مقدم نمي دارند.

از بعضي از حكماء نقل شده است كه: قرآن را تلاوت مي كردم ولي شيريني آن را احساس نمي كردم تا اين كه به گونه اي تلاوت كردم كه گويا از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي شنوم و باز تلاوت كردم گويا از جبرئيل عليه السلام مي شنوم، و سپس گويا كه خداوند به من مي فرمود و الآن قرآن را از گوينده ي آن مي شنوم، و در اين وقت لذتي و نعمتي را يافتم كه از فراغ آن صبر نمي توانم كرد. [24] اما آنچه كه در باب تفكر و فهم معاني به صورت مفصل بيان داشتيم اين در قرائت نماز ممكن نيست؛ زيرا در قرائت نماز بايد بين اجزاء آن چنان فاصله نشود كه از صورت نماز خارج گردد.



[ صفحه 360]




پاورقي

[1] مانند: سوره هاي مائده: آيه ي 15 و نساء: سوره ي 174 و اعراف: آيه ي 157.

[2] كافي: ج 2، ص 602 - 596 و كتاب فضل القرآن: ح 1 و 11 و 12 و 14.

[3] كافي: ج 2، ص 600 و وسايل الشيعه: ج 6، ص 170.

[4] سوره ي اعراف: آيه ي 143.

[5] بحارالانوار: ج 67، ص 59.

[6] حقائق: ص 252.

[7] سوره ي نحل: آيه ي 98.

[8] سوره ي فصلت: آيه ي 41 و 42.

[9] مصباح الشريعه: ص 28 و بحارالانوار: ج 82، ص 43.

[10] سوره ي واقعه: آيه ي 68 و 69.

[11] سوره ي روم: آيه ي 50.

[12] سوره ي بقره: آيه ي 255 و آل عمران: آيه ي 2.

[13] سوره ي ق: آيه ي 16.

[14] سوره ي حجر: آيه ي 21.

[15] سوره ي مائده: آيه ي 16.

[16] سوره ي جاثيه: آيه ي 20.

[17] سوره ي الحاقه: آيه ي 30 و 31.

[18] سوره ي زمر: آيه ي 53.

[19] سوره ي طه: آيه ي 124.

[20] نهج البلاغه: خطبه ي 193.

[21] مفتاح الفلاح: ص 372.

[22] عوالي اللئالي: ج 4، ص 116، ح 181 و بحارالانوار: ج 89، ص 107.

[23] فلاح السائل: ص 107.

[24] احياء علوم الدين: ج 1، ص 430.


بازگشت