در بيان حقيقت قرائت


مستحب است كه قبل از قرائت از شيطان رجيم به خداوند سميع و عليم پناه برد كه اين سبب دفع گمراهي ها و حيله هاي شيطان، و نفوذ او در قلب و در عمل و زبان است؛ زيرا شيطان دشمني است كه در صدد انحراف توجه قلب از خداوند و انصراف بدن از طاعت الهي و رويگرداني زبان از ذكر اوست. و استعاذه در زبان آن است كه بگويد: «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» و استعاذه در كردار آن است كه از آنچه مورد علاقه ي شيطان و اطاعت اوست دوري گزيند، و به آنچه موجب رضايت پروردگار است روي آورد. استعاذه به قلب آن است كه آنچه كه قلبش را از توجه به خداوند و از مناجات با او، مشغول مي كند منصرف گرداند.

اما مجرد استعاذه به زبان فايده ي كمي دارد، و گاهي لغو و بيهوده است بلكه گاهي مضر است؛ زيرا پناه بردن از دشمن بايد به دژ و قلعه اي باشد كه از كمين او در امان باشد، و قلعه و دژ الهي (لا اله الا الله) و ولايت اولياء و ائمه اوست. هم چنان كه در روايات آمده است: «لا اله الا الله حصني» [1] «و ولاية علي حصني» «دژ و قلعه ي



[ صفحه 347]



الهي لا اله الا الله و ولايت علي بن ابي طالب عليه السلام است.» و حقيقت كسي كه در دژ لا اله الا الله است اين است كه معبودي غير از خداوند نداشته باشد. و كسي در قلعه ي ولايت است كه تابع ولايت باشد و در اعمال و حركات و اوصاف او را مقتداي خود قرار دهد.

اما كسي كه هواي نفسش و دشمنان خدا و دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام پيشواي او باشند، و از سنت هاي آن ها پيروي كند او را در قلعه و حصن شيطان بدانيم، سزاوارتر است تا اين كه او را در حصن خداوند بدانيم. خلاصه آن كه كسي در نماز به استعاذه ي حقيقيه دست مي يابد كه در حد توان به صفات ششگانه اي كه اول كتاب به آن ها اشاره كرديم، متصف شود. و با تمام وجود رو به سوي نماز كند، و با گفتن أعوذ بالله من الشيطان الرجيم از مكر و حيله هاي شيطان به خداوند متعال پناه برد شيطاني كه در صدد است او را از توجه به نماز بازدارد، و در قلبش وسوسه كند، و در سرش خواطري كه او را از خداوند و نماز باز دارد الغا مي كند، در اين صورت خداوند او را پناه مي دهد و شيطان بر او سلطنتي نخواهد داشت، و رانده مي شود. [2] .



[ صفحه 348]




پاورقي

[1] توحيد: ص 24 و 25 و ثواب الاعمال: ص 6 و بحارالانوار: ج 3، ص 7.

[2] امام خميني قدس سره در بيان حقيقت استعاذه مي فرمايند: حقيقت آن پناه بردن به مقام اسم الله الجامع كه رب انسان كامل است، پس مادامي كه سالك در لباس كثرت است، و خود را متصرف در امور مي داند، در تحت تصرف شيطان است و قرائت او به لسان انانيت كه لسان فصيح شيطان است واقع است. و آنچه او را به لسان جاري كند اسم الله نخواهد بود، و چون خارج شد از اين كثرت، و خود را متصرف نديد، و جلوه ي فعل حق را در مظاهر خلقيه مشاهده نمود، به اول مرتبه ي استعاذه ي اهل سلوك نائل شد.


بازگشت