در تكبيرات نماز


در باب تكبيرات نماز مطالبي است:

مطلب اول: در بلند كردن دست ها و در اين قسم ذكر اموري لازم است:

اول: در كيفيت اين عمل: و آن اين كه در ابتداي تكبير دستان خود را بلند كند و با اتمام تكبير بالا آمدن دست نيز كامل شود. اين كه در بالا بردن دست باطن كف دستش به سوي قبله باشد.

دوم: در بيان مقدار بلند نمودن دست در تكبير. بهتر است كه انگشتش به نرمي گوش برسد.

سوم: در بيان آنچه مقصود از اين عمل است، و آن بيزاري جستن از شرك ها و آنچه مشركان قائل به آن هستند، و فائده ي آن برائت جستن از گناهان و معاصي خود و از عذاب جهنم و آتش آن است. هم چنان كه در تفسير امام حسن عسكري عليه السلام آمده است. [1] .

مطلب دوم: در بيان نفس تكبير است، و در آن مطالبي است:



[ صفحه 342]



اول: واجب از تكبيرات تكبيرة الاحرام است و بنابر قولي بعد از آن شش تكبير مستحب است.

دوم: دعايي كه در هنگام تكبيرات وارد شده است و آن اين كه بعد از تكبير سوم بگوييم: «اللهم أنت الملك الحق، لا اله الا أنت سبحانك اني عملت سوء و ظلمت نفسي فاغفرلي فانه لا يغفر الذنوب الا أنت» [2] .

و بعد از تكبير پنجم بگويد: «لبيك و سعديك، و الخير في يديك، و الشر ليس اليك، و المهدي من هديت، سبحانك منك عبدك و بن عبدك، و بك و لك و اليك، و لا ملجأ و لا منجا منك الا اليك سبحانك و حنانيك، تباركت و تعاليت، سبحانك رب البيت الحرام» [3] .

و بعد از تكبير ششم بگويد: «يا محسن قد أتاك المسي ء، أنت المحسن و نحن المسيئون، فتجاوز يا رب عن قبيح ما عندنا بجميع ما عندك» [4] .

و بعد از تكبير هفتم بگويد: «وجهت وجهي للذي فطر السموات و الأرض، حنيفا مسلما و ما أنا من المشركين، علي ملة ابراهيم و دين محمد صلي الله عليه أجمعين، ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين و بذلك أمرت و أنا من المسلمين» [5] .

مستحب است كه به عدد تكبيرات نماز تكبير بگويد تا كه در صورت فراموشي



[ صفحه 343]



آنها بدل آن ها باشد.

مطلب سوم: اين كه در تكبيرات و دعاهاي مختص به آنها، حقايق و معاني آن ها را در نظر آورد و در بيان آن ها صادق باشد.

از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه: «وقتي تكبير مي گويي غير از ذات مقدس او، آنچه بين زمين و آسمان است را كوچك بشمار، كه خداوند متعال وقتي بر قلب بنده اي آگاهي يابد كه در قلبش از حقيقت تكبير اعراض كرده است، به او مي فرمايد: اي دروغگو آيا مرا فريب مي دهي؟ به عزت و جلالم تو را از شيريني ذكرم محروم گردانم و از قرب و نزديكي خود و سرور مناجاتم تو را محجوب سازم.» [6] پس در هنگام نماز قلبت را امتحان كن، اگر شيريني و سرور و بهجت ذكر الهي را مي يابي، و قلبت از مناجات با پروردگارت مسرور است، و از گفتگوي با او لذت مي بري، بدان كه در تكبيرت صادقي و الا بدان كه حرمان از لذت مناجات و شيريني عبادت، دليل بر آن است كه خداوند تو را دروغگو شمرده و از درگاه خود رانده است.

مي گويم: اين مقدار براي توجه به لزوم تحقق تكبير و تصديق آن كافي است و اگر مي خواهي حقيقت اين مطلب را دريابي به حرف و رفتار خود، هنگامي كه مي خواهي تعظيم و بزرگداشت فرزندان و خدمتكاران خود را نسبت به خود ملاحظه كني نظر كن و بدان هر بزرگي را در ذهن مجسم كني كه از آن بزرگتر تصور نمي شود، در مقايسه با عظمت كبريائي خداوند كوچك و حقير است. پس تكبيرت بايد به حكم عقل به قدر و توانت باشد، و تمام سعي و كوشش خود را در تحقق آن



[ صفحه 344]



به كار گيري، در عين حال به عجز و قصور خود معترف باشي؛ زيرا به جا آوردن حق تكبير از قدرت تو خارج است. و بهتر آن است كه قصد كني كه خداوند بزرگتر از آن است كه قابل توصيف باشد.

اين در مورد اصل تكبير، اما دعاي اول: به حكم صدق و راستي لازم است كه بنده در معامله ي با خداوند، معامله با كسي باشد كه غافل است كه خداوند متعال سلطان حق است، و اوست كه مالك حقيقي همه ي عوالم است و اين اعتقاد را نقض نكند، به اين كه در ملك و سلطان او بدون رضاي او تصرفي كند، يا به فعلي از افعال او راضي نباشد. سپس وقتي در نفس خود در انجام اين مهم كوتاهي و تقصير ديد، توبه و استغفار كند.

اما دعاي دوم: اين كه جان و نفس و حقيقت و قلب و قالبش را براي اجابت دعوت الهي با انجام وظايف اين محضر مهيا كند، و بداند كه خداوند نزديك به اوست و ندايش را اجابت مي كند، و دعايش را مي شنود، و همه ي خيرات و سعادات به دست اوست نه به دست غير او، و از غير او توقعي نداشته باشد، علاوه بر اين خداوند را از هر ظلم و شري پاك و منزه بداند، و اعتقاد داشته باشد كه ظلم و شر از جانب خود اوست. و بداند كه وجودش و آغاز و انجامش و قوام هستي او از خداوند و به سوي اوست و اين كه بدي ها اگر چه از جانب بنده است، اما خالق همه ي اشياء خداوند است، و ضار و نافعي در هستي جز خداوند نيست و هيچ پناهگاهي و نجات دهنده اي جز او نيست.

سپس اگر بداند و ايمان داشته باشد كه همه ي خيرات به دست اوست به كسي جز خداوند ميل پيدا نمي كند، همچنين اگر ايمان داشته باشد كه ضرر زننده اي جز او نيست، از كسي جز خدا نخواهد ترسيد، «و لا حول و لا قوة الا بالله و الحمد الله».



[ صفحه 345]




پاورقي

[1] تفسير امام حسن عسكري عليه السلام: ص 522.

[2] فقه الرضا عليه السلام: ص 104 و فلاح السائل: ص 131 و بحارالانوار: ج 81، ص 206 (با اندكي تفاوت در عبارت).

[3] مستدرك الوسائل: ج 4، ص 143 (با تفاوت در عبارت).

[4] فقه الرضا عليه السلام: ص 104 و فلاح السائل: ص 131 و بحارالانوار: ج 81، ص 206 (با اندكي تفاوت در عبارت).

[5] همان.

[6] مصباح الشريعه: ص 87، بحارالانوار: ج 81، ص 230.


بازگشت