در عبرت هاي اذان و اقامه


در كتاب الحقائق في محاسن الاخلاق مي فرمايد: وقتي صداي مؤذن را شنيدي نداي روز قيامت را بياد آور، و در ظاهر و باطن، خود را براي اجابت اين نداء آماده ساز؛ زيرا كساني كه براي پاسخ به اين نداء شتاب گيرند، كساني هستند كه در روز قيامت به لطف الهي ندا داده شوند، پس اين نداء را بر قلبت عرضه نما، اگر آن را مملو از شادي و سرور و رغبت به سوي پاسخ اين ندا ديدي، بدان كه در روز قيامت هم با بشارت و رستگاري ندا خواهي شد، و لذا پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به بلال فرمود: «أرحنا يا بلال» [1] يعني: «اي بلال ما را از غم ها راحت ساز - ما را با نماز و دعوت به نماز راحت ساز -.» [2] .

مي گويم: يعني اذان دعوت به لقاء است هم چنانكه روز قيامت مردم براي عرضه بر خداوند فراخوانده مي شوند، همچنين مؤذنين مؤمنين را براي مجلس حضور و معراج و زيارت دعوت مي كنند، اگر حال و معرفت مؤمن در اين دنيا اين گونه باشد كه از اين دعوت لذت مي برد، اين معرفت در دنيا بذر مشاهده در آخرت است، و اگر به سبب جهالتش اين دعوت را ناخوش مي دارند، اين سبب خواهد شد كه نداي روز قيامت نيز خوش آيند او نباشد، و اگر از زمره ي غافلان است حالش نيز مناسب غفلتش است، در ساير حالات و مقامات دين و نواميس شرع امر به همين منوال است؛ زيرا افراد با آن حالي مي ميرند كه با آن زندگي كرده اند، و با حالي محشور مي شوند كه با آن حال مرده اند، و آنچه را درو مي كنند كه در زمين دل خود كاشته اند.

بنابراين كسي كه موقعيت نماز را در برابر معامله اش با پروردگار بداند و اين كه



[ صفحه 314]



نماز لطفي عظيم از خداوند رحيم است. بايد نماز روشني چشم او باشد و منتظر حضور وقت نماز باشد، همان گونه كه مشتاق رسيدن وقت ملاقات با دوستانش است، و همان گونه دعوت اذان را اجابت كند كه دعوت دوستان را اجابت مي كند.

و اگر مي خواهي حق مطلب را دريابي به رفتار و معامله خداوند با خود هنگامي كه به او روي مي آوري توجه كن، و معترف باش به اين كه اگر تمام توان خود را در اداء حق ادب اين دعوت صرف كني، نمي تواني به يك صدم آنچه بر تو به حكم عدل و حكمت لازم دانسته، اداء نمايي. اگر حقيقت اين مطلب را درك كني از اداء آنچه بر تو لازم نموده كسل نمي شوي، در عين حالي كه قلبت را درد شرمندگي تقصير فراگرفته، در اين هنگام است كه قبول و شكر عظيم الهي چنان تو را در برمي گيرد كه عقل عاقلان و هوش عالمان، از درك آن ناتوانند.

صاحب حقايق فرمود: «از فقرات اذان و كلمات آن عبرت گير كه چگونه با اسم الله آغاز مي گردد و به اسم الله پايان مي پذيرد، همان گونه كه اوست كه اول و آخر است و اوست كه ظاهر و باطن است.» [3] .

مي گويم: گويا مراد اين است كه اين گونه چينش فقرات اذان به اين حقايق اشاره دارد.

فرمود: «و قلب خود را در وقت شنيدن تكبير براي بزرگداشت و عظمت الهي مهيا كن، و دنيا و آنچه در آن است را حقير بشمار تا در تكبيرت دروغگو شمرده نشوي، و هر معبودي غير از خداوند متعال را با شنيدن لا اله الا الله از خاطرت محو كن.»

مي گويم: مراد از هر معبودي غير از خداوند هر آن چيزي است كه او را در واقع



[ صفحه 315]



معبود مي شمري. اگر چه در ظاهر عبوديت آن نمي كني؛ زيرا حقيقت عبوديت تواضع و شوق و پيروي است بنابراين هواي نفس كه از مبغوض ترين بت ها است كه در عالم عبادت مي شود. نيز، در اين معنا داخل است هم چنان كه در روايت آمده است، شيطان و دنيا نيز در اين داخل مي شود.

فرمود: «پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را در نظر مجسم كن و با رعايت ادب حضور در مقابل او و با خلوص نيت به رسالت او شهادت ده.» [4] .

مي گويم: اخلاص در اين جا به معناي خالي نمودن قلب است از شبهات و اعتراضاتي كه در احكام شرع داري به گونه اي كه در قلب و نفست از احكام الهي تنگي و ضيقي نمانده باشد ولو آن احكام به ضررت باشد.

و فرمود: «بر پيامبر و آل او صلوات الله عليهم درود و تحيت بفرست.»

مي گويم: در معناي صلوات تفكر كن تا حقيقت آنچه براي آن ها از خدا درخواست مي كني، بداني، و ميان قلب و زبانت يك رنگي باشد تا آنچه مي گويي با عنايت باشد، نه از روي جهل و لقلقه زبان.»

فرمود: نفس خود را به حركت درآور و به جسم و جانت وسعت ده هنگامي كه به نماز دعوت مي شوي كه از بهترين اعمال سبب رستگاري است.»

مي گويم: اگر بتواني با حقيقت جانت معتقد باشي كه نماز معراج مؤمن و زيارت پروردگار است، و اين كه نماز بهترين اعمال بنده و رستگاري اوست، راضي نمي شوي كه نماز و اجزاء و اذكار آن گفتگوها و مناجات هاي آن را اين گونه صوري و ظاهري انجام دهي، و تنها لقلقه زبانت باشد بلكه روح و جانت از اعمال و اقوال آن،



[ صفحه 316]



و مناجات ها و تكبيرهاي آن متأثر مي شد، اين همان مقصود اصلي از نماز و روح و حقيقت نماز است، در اين هنگام از قرائت و مناجات ها و گفتگوهاي آن لذت خواهي برد، همچنان كه در اخبار به آن اشاره شده است.

فرمود: بعد از آن با تكبير و تعظيم خداوند تجديد عهد كن، و اذان خود را با تكبير به پايان برسان، همچنان كه با آن آغاز نمودي، و آغاز و انجامت و اصل هستي خود را از او بدان، و تكيه و اعتمادت بر حول قدرت لا يزال او باشد؛ زيرا حول و قدرتي جز خداوند متعال و بلندمرتبه نيست.»

مراد از اين كلام اين است كه كيفيت فقرات اذان به اين نكته اشاره دارد كه خداوند خالق همه اشياء و آغاز و انجام همه به سوي اوست، و هستي همه به او وابسته است، و اعتماد تو بر حول و قوه اوست.

مستحب است كه بعد از اقامه دعاي توجه را بخواند و آن اين است: «اللهم اني أتوجه اليك بمحمد و آله و اقدمهم بين يدي صلاتي و اتقرب بهم اليك، فصل عليهم و اجعلني عندك وجيها بهم في الدنيا و الآخرة و من المقربين أنت مننت علينا بمعرفتهم، فأختم لنا بطاعتهم و معرفتهم و ولايتهم فانها السعادة فاختم لنا بالسعادة انك علي كل شيي قدير» [5] .

«پروردگارا من به واسطه محمد و آل محمد به سوي تو توجه مي كنم، و آن ها را پيشاپيش نمازهايم قرار مي دهم، و به واسطه آن ها به تو تقرب مي جويم، پس بر آن ها درود و تحيت بفرست و مرا به واسطه آنها در دنيا و آخرت با آبرو، و از زمره مقربين قرار ده. معرفت ايشان از لطف و منت تو بر ماست و آخر امر ما به اطاعت و معرفت



[ صفحه 317]



و ولايت ايشان ختم كن كه سعادت واقعي همان است، پس امر ما را به سعادت ختم كن كه تو بر همه چيز قادري.» [6] .



[ صفحه 319]




پاورقي

[1] مفتاح الفلاح: ص 182 و بحارالانوار: ج 79، ص 193.

[2] الحقائق في محاسن الاخلاق: ص 226.

[3] الحقايق في محاسن الاخلاق: ص 226.

[4] حقائق في محاسن الاخلاق، ص 226.

[5] كافي: ج 2، ص 544 و بحارالانوار از كافي: ج 81، ص 370 (با كمي اختلاف در عبارت).

[6] امام خميني قدس سره در كتاب اسرار الصلاة در بيان اسرار اذان و اقامه مي فرمايد: اذان پيش اهل معرفت اعلام قواي ملك و ملكوت در انسان كبير و صغير است، براي مهيا شدن از براي حضور درگاه حق تعالي. و اقامه، حاضر نمودن آن ها و به پا داشتن آن هاست در محضر قدس كبريا جل و علا.

پس با تكبيرات اوليه اعلان عجز موجودات را از قيام به ثناي حق دهد، و اعلام قصور آن ها را از لياقت حضور نمايد، و آن ها را مستعد كند كه به تذلل و خضوع و خشيت و خوف و خشوع خود تنبه پيدا كنند، شايد مورد توجه شوند.

و به نفي الوهيت ذاتيه و نفي الوهيت فعليه از غير، و قصد آن در ذات مقدس، نفي استحقاق محامد و اثنية (ثناها) را از غير و قصر در حق كند.

و به شهادت به رسالت نبي ختم و در غيب و شهادت، توسل جويد به مقام مقدس شفيع مطلق كه به مصاحبت آن ذات مقدس كه ولايت مطلقه است، اين سلوك الهي به آخر رسد، و به معراج وصول مرتقي شود.


بازگشت