در سبب هاي اميدواري


اصل در اميدواري صفات جماليه خداوند است و گفته شده كه صفات جماليه بيشتر از صفات جلاليه است. مبادا گفته شود كه: اگر چنين است پس چرا وعده هلاك شوندگان بيش از نجات يافتگان است؟

مي گوئيم: چنين نيست زيرا فرشتگان و ملائكه روحاني الهي نسبت به آدميان و جنيان كه طبقات هالكين در ميان اينان هستند؛ مانند نسبت دريا به قطره است، و مثل اين عوالم تاريك و پست نسبت به عوالم بالا و نوراني، مثال خالي است بر صورت عكس زيباروي. و خلاصه اصل در موضوع رجا اين است كه وجود شر و غضب به طفيل وجود خير و رحمت است و اين يكي از معاني سبقت رحمت بر غضب است. [1] .



[ صفحه 276]



مطلب ديگر اين كه بايد حكم كنيم كه هميشه جهت اميدواري قويتر از جهت نااميدي است. در آيات و روايات هم چيزهاي بزرگي براي تقويت اميدواري آمده است. وقتي انسان به معامله پروردگارش با خود در اين دنيا مي انديشد، و فراواني نعمت هايي كه هرگز به شمارش در نمي آيد، و عنايت فراوان خدا را كه هيچ يك از بهره ها و نيازهاي انسان و اسباب زينت و راحتي در بدن و اعضاي او را مهمل نگذارده، نظر مي كند، با اين كه همه اين ها در اين دنياي تنگ و تاريك است كه پائين ترين عوالم از رحمت الهيه است، باز اكثر اهل دنيا را راضي از زندگي و گريزان از مرگ مي بينيم، و وقتي در اين دنياي تاريك اين گونه است، چگونه خواهد بود حال آدمي در فراخي و گستردگي خانه آخرت با آن گستردگي و نورانيت!

در روايت [2] آمده كه خداوند يك جزء از صد جزء رحمتش را بر اين دنيا فروفرستاد و هر خير و خوبي كه در اين دنيا هست از همين يك جزء نشأت مي گيرد و وقتي جهان آخرت فرارسد، خداوند اين يك جزء را بر اصلش ضميمه خواهد نمود و با رحمت كامل خود با بندگانش معامله خواهد نمود.

به هر حال اخبار و آيات، درباره تقويت رجاء در بندگان فراوان است، از جمله آيه: (قل يا عبادي الذين أسرفوا علي أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله إن الله يغفر الذنوب جميعا إنه هو الغفور الرحيم) [3] «بگو اي بندگان من كه بر خويشتن اسراف نموده ايد از رحمت خداوند مأيوس نشويد خداوند همه ي گناهان را بيامرزد و او آمرزنده و مهربان است.»



[ صفحه 277]



و قول خداوند متعال: (و لسوف يعطيك ربك فترضي) [4] «زود است كه خداوند آن قدر به تو عطا كند كه تو خشنود گردي.»

كه خداوند در اين آيه راضي نشد، كه احدي از امت پيامبر آخرالزمان عذاب شوند. [5] .

و قول خداوند: (و من يغفر الذنوب إلا الله) [6] «كيست جز خدا كه گناهان را بيامرزد.» (و إذا سألك عبادي عني فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان فليستجيبوا لي و ليؤمنوا بي لعلهم يرشدون) [7] «آنگاه كه بندگانم از من سؤال كنند من نزديك هستم، و دعاي آنكه مرا بخواند اجابت كنم پس بايد بندگانم هم مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند اميد است كه راه يابند.»

آيه نماز و قول خداوند متعال: (فأنذرتكم نارا تلظي - لا يصلاها إلا الأشقي - الذي كذب و تولي) [8] «پس شما را از آتشي بيم دادم كه زبانه كشد و به آن آتش نسوزد مگر آنكه شقي تر است آنكه تكذيب كرد و پشت نمود.» و قوله تعالي: (ذلك يخوف الله به عباده) [9] «اين است آنچه خداوند بندگانش را بدان مي ترساند.»

(و إن ربك لذو مغفرة للناس علي ظلمهم) [10] «به درستي كه پروردگار تو صاحب آمرزش و مغفرت است بر مردمان، بر ظلم آن ها.» و قول خداوند: (و اتقوا النار التي أعدت للكافرين) [11] «بپرهيزيد از آتشي كه براي كافران آماده گشته است.»



[ صفحه 278]



و باز قول خداوند تعالي: (ذلكم ظنكم الذي ظننتم بربكم أرداكم) [12] «اين گمان شما به خدايتان بود كه شما را پست گردانيد.»

اما اخباري كه درباره رجاء وارد است [13] : از امام باقر عليه السلام كه فرمودند: «در كتاب جدم علي عليه السلام يافتيم كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم روزي بر فراز منبر فرمودند: «قسم به خدايي كه جز او خدايي نيست، هيچ خير و خوبي در دنيا و آخرت به مؤمن داده نمي شود مگر به خاطر گمان نيكش به خدا و خوش خلقي و خودداري اش از غيبت مؤمنان.

قسم به خدايي كه جز او خدايي نيست عذاب نمي كند خداوند هيچ مؤمني را پس از توبه و استغفارش، مگر به خاطر بدگماني اش به خدا و كوتاهي اش در اميدواري به خداوند و بداخلاقي و غيبت كردن مؤمنين. و قسم به خدايي كه جز او خدايي نيست، خداوند نزد گمان نيكوي بنده مؤمن به خدا است؛ زيرا خدا كريم است و خير و خوبي به دست اوست، حيا مي كند كه بنده مؤمنش به او خوش گمان باشد ولي او در مقابل اين گمان نيك بنده اش برخلاف آن گمان نيك او رفتار كند. پس گمان نيك به خدا داشته باشيد و به سوي او برويد و رغبت نمائيد.»

از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم روايت شده كه ايشان فرمودند: خداوند عزوجل مي فرمايد: «أنا عند ظن عبدي المؤمن، فليظن (بي) ما شاء» [14] «من نزد گمان بنده ي مؤمنم مي باشم پس بنده ام هرگونه كه خواهد (بر من) گمان برد.»



[ صفحه 279]



و نيز فرمودند: «لا يموتن أحدكم إلا و هو يحسن الظن بالله» [15] .

«هيچكس از شما نمي ميرد مگر اين كه گمانش را به خداوند نيك گرداند».

باز از آن حضرت رسيده كه پيامبر گرامي اسلام فرمودند: «خداوند مي فرمايد: آناني كه براي من كار مي كنند تا ثواب ببرند، نبايد به اعمال خودشان تكيه كنند، چه اين كه اگر بكوشند و خودشان را تمام عمر به زحمت عبادت و بندگي من براي رسيدن به كرامت و نعمت هاي بهشتم و درجات بلند در همسايگي ام، بگذرانند، باز بايد اميدواري شان به بخشش من باشد، و به خوش گماني بر من دل ببندند؛ چه اينكه رحمت مرا فقط از اين طريق به دست خواهند آورد، نيكي من آنان را به بهشتم رسانده و مغفرت من لباس عفو و گذشت بر تن آنان مي كند چه اين كه من خداي رحمان مهربان و بخشنده و رحيم هستم و به همين، ناميده شده ام.» [16] .

و خلاصه وقتي بنده گناه مي كند يا پشيمان مي شود و يا از گناهش و كرده اش پشيماني به وي دست نمي دهد، اگر پشيمان شود، همين ندامت و پشيماني كفاره گناه اوست و اگر پشيمان و نادم نشود از دو حال خارج نيست، يا عمل نيك و حسنه اي انجام مي دهد كه باز همين عمل كفاره گناهش مي شود. اما اگر عمل نيكي پس از گناهش انجام ندهد اگر گناهش كبيره نباشد همان نمازهاي پنجگانه كفاره گناهش خواهد بود، اما اگر گناهش به حدي بود كه نمازهايش كفاره گناهش نشد، در اين صورت اگر خداوند او را به عقوبتي و رسيدن بلا و مصيبتي گرفتار كرد، اين گرفتاري باعث پاك شدن از گناهش خواهد شد. و پس از آن استغفار ملائكه و



[ صفحه 280]



شفاعت مؤمنين و شفاعت پيامبر و ائمه معصومين است و پس از آن رحمت گسترده خداوند. اما اگر پس از آن چيزي ماند و از همه اينها محروم ماند، خداوند او را به سختي جان كندن، و بعد از آن اگر پاك نشد به عذاب قبر و اگر پاك نشد به هول و هراس روز قيامت، و اگر هيچ كدام از اين امور او را پاك نكرد، عذاب جهنم او را پاك خواهد نمود. اين همه بيان مفصل از ميزان و ترازوي الهي است.

خداوند بر خود چيز ديگري را به عهده گرفت و آن اين كه ثواب در برابر عمل نيك بندگان را ده برابر قرار داد ولي در مقابل هر گناه، يك عقوبت داد. و اين غير از وعده چندين برابري اعمال در بعضي از اوقات و مكان هاي خاص؛ مثل شب قدر و مسجدالحرام و مسجد پيامبر و غير آن از مشاهد مشرفه است.

در اين باره اگر بخواهي بيشتر بداني و ارزش و اندازه گفته هايم را بشناسي بايد به اخبار وارده در بيان تفصيلي اين مطالب، مراجعه كني.

اگر در آن اخبار به تفصيل بيانديشي كه چه مقدار از رحمت الهي گسترده است شك خواهي كرد كه شايد ابليس نيز راه نجاتي يابد ولي خوف و ترس حقيقي انسانهاي زيرك از ضعف ايمان و بدي اعمالي است كه منجر به سوء خاتمه و مرگ با حالت كفر و يا انكار مي شود؛ زيرا آنچه گفته ايم همه براي كسي است كه با ايمان از دنيا مي رود. و مؤمن پيش خداوند چنان قدر و ارزشي دارد كه با يكي از اين اسباب بزرگ، نجات پيدا خواهد كرد و سپاس از آن خداست آن چنانكه خود را سپاس گفت:

پروردگارا تو ثناي گوي خويشي و ما را كجا توان ثنا گفتن درباره تو!

دليل بر عظمت قدر و ارزش مؤمن آن چيزي است كه در حديث اعرابي از قول پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است: «إن الله شرف الكعبة و عظمها و لو ان عبدا هدمها حجرا



[ صفحه 281]



حجرا ثم أحرقها، ما بلغ جرم من إستخف بولي من أولياء الله» قال الاعرابي: «و من اولياء الله» قال: «المؤمنون كلهم اولياء الله» [17] .

«همانا خداوند به كعبه شرف و بزرگي بخشيد اما اگر بنده اي كعبه را خراب كند كه سنگهايش را يكي يكي از جا بركند و سپس آن ها را بسوزاند گناهش به اندازه كسي كه به ولي از اولياء خدا بي احترامي كند نمي رسد، اعرابي پرسيد: اولياء خدا چه كساني اند؟ فرمود: مؤمنان همه اولياء الهي اند.»

در همين حديث است كه: اعرابي پرسيد: «اي رسول خدا، چه كسي متولي رسيدگي به حساب است؟» فرمودند: «خداوند» اعرابي گفت: «خود او بنفسه؟» فرمودند: «بله».

سپس اعرابي لبخند زد، حضرت فرمودند: «چرا خنديدي؟» اعرابي گفت: «كريم و بزرگوار، وقتي قدرت يابد گذشت مي كند، و وقتي حساب مي كشد، آسان مي گيرد.» سپس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «اعرابي درست گفت، آگاه باشيد بزرگواري، بزرگوارتر از خدا نيست، او كريم ترين و بزرگوارترين بزرگواران است.» سپس حضرت فرمودند: «اين اعرابي فقيه دانا شد.»


پاورقي

[1] وسايل الشيعه: ج 15، ص 306 و علل الشرايع: ج 2، ص 418 و بحارالانوار: ج 3، ص 12 و عيون الاخبار الرضا: ج 1، ص 248.

[2] بحارالانوار: ج 6، ص 219 و روضة الواعظين: ج 2، ص 502 و طرائف: ج 2، ص 322 و نهج الحق: ص 374.

[3] سوره ي زمر: آيه 53.

[4] سوره ي ضحي: آيه ي 5.

[5] شواهد التنزيل: ج 2، ص 446.

[6] سوره ي آل عمران: آيه ي 135.

[7] سوره ي بقره: آيه ي 186.

[8] سوره ي ليل: آيه ي 16 - 14.

[9] سوره ي زمر: آيه ي 16.

[10] سوره ي رعد: آيه ي 6.

[11] سوره ي آل عمران: آيه ي 131.

[12] سوره ي فصلت: آيه ي 23.

[13] بحارالانوار: ج 67، ص 365 و وسايل: ج 15، ص 230 و مستدرك: ج 9، ص 115.

[14] بحارالانوار: ج 67، ص 390 و جامع الاخبار: ص 186 و فقه الرضا عليه السلام: ص 361 (با كمي اختلاف در عبارت).

[15] بحارالانوار: ج 78، ص 235 و مشكاة الانوار، ص 36.

[16] امالي صدوق: ص 249 و كنز الفوائد: ج 1، ص 222 و بحارالانوار: ج 68، ص 146.

[17] قوت القلوب: ج 1، ص 214.


بازگشت