اميدواري و حقيقت آن


مي گويم: حقيقت رجاء و اميدواري شادماني دل است براي انتظار مطلوب و محبوبي، و براي آن دو تعريف و دو اطلاق است: اطلاق اول اطلاق عام است و آن مجرد شادماني است، چه از روي غرور و حماقت باشد يا از روي اميد و آرزو.

تعريف و اطلاق دوم: معنايي در مقابل غرور و حماقت و آن تمني است كه عبارت است از شادماني براي امري محبوب، وقتي كه احتمال وجودش نزديك باشد، و اين وقتي است كه بيشتر اسباب و مقدمات وجود محبوب فراهم شده باشد اما وقتي احتمال وجود محبوب بسيار بعيد بود به طوري كه عقلاء آن را بعيد مي پندارند، نام غرور و حماقت بر آن درست تر از نام اميدواري و رجاء است.

اما اگر كسي به خاطر عدم اطلاع از بود يا نبود اسباب وجود مطلوب و يا دوري و نزديكي آن اسباب، احتمال وجود آن را دهد، نام آن، تمني (آرزو) است.

و راه شناخت درجه احتمال اين است كه اولا اين احتمال، در طلب مطلوب مؤثر باشد و ثانيا: خردمندان، آن را تصديق كنند. چه اين كه هر چه را كه انسان مي طلبد، اسباب مختلفي دارد كه بعضي از اين اسباب، در اختيار اوست و برخي، نه.



[ صفحه 267]



و دستورات شرع، از جمله مطلوباتي است كه اسباب آن ها در اختيار انسان مي باشد.

بنابراين مي توان گفت، كه موجودي كه هنوز لباس وجود نيافته، يا بيشتر مقدمات و اسباب موجود شدنش (كه خارج از قدرت مكلف است) فراهم است و حصول بقيه اسباب هم نزديك است، و يا فراهم نيست، و نيز در هر يك از اين دو صورت، يا مكلف علم به اين ها دارد، يا ندارد. در هر يك از اين صورت هاي چهارگانه، يا مكلف اقدام به فراهم نمودن مقدماتي كه برايش ممكن است، نموده است يا نه مجموع اين صور، هشت صورت مي شود:

صورت اول: بيشتر مقدمات حصول مطلوب، موجود شده است و باقي، به زودي به وجود خواهد آمد. مكلف هم علم به اسباب داشته و اقدام جهت تحصيل مقدمات هم نموده است، اين شخص، اميدواري است كه در اميدش، صادق است.

صورت دوم: مانند صورت اول و لكن مكلف عالم به اسباب نيست با اين حال، در جهت مقدمات مطلوبش، اقدام نموده است، چنين شخصي را آرزومند نامند.

صورت سوم: باز مانند صورت اول علم هم دارد، ولي مكلف اقدام به مقدمات مطلوب خود نكرده است، اين شخص ضايع كننده عمر و وقت خويش و اهمال كار است، و اميدش نيز دروغ است، زيرا كسي كه اميد به چيزي دارد، بايد در طلب آن باشد.

صورت چهارم: آنكه بيشتر اسباب وجود مطلوبش فراهم نگشته و فراهم شدن و باقي اسباب هم، بعيد به نظر مي رسد، مكلف هم علم به اين ها داشته با اين همه اقدام به مقدمات مطلوبش مي كند، اين شخص احمق است.

صورت پنجم: مانند صورت چهارم با اين تفاوت كه، مكلف به اين امور آگاهي



[ صفحه 268]



ندارد، اين شخص مانند صورت دوم است كه آرزومند نام دارد.

صورت ششم: مانند صورت چهارم است مكلف علم هم دارد ولي اقدام به مقدمات نكرده، با اين حال ادعاي اميدواري حصول مطلوبش را دارد، اين شخص مغرور است. و كسي كه علم به چگونگي اسباب نداشته، و اقدامي هم جهت فراهم نمودن آن ها نكرده - چه اين كه ساير اسباب قريب الحصول باشند يا بعيد الحصول - با اين همه ادعاي اميدواري حصول مطلوب خويش را نيز مي كند، اين چنين شخصي اميدواري اش دروغ است، و در ادعايش، نيز مغرور است.

سر دروغ بودن اميدواري مكلف، در موارد فراهم ننمودن مقدمات مطلوبش، اين است كه اميد و رجاي صادق، علمي است كه سبب صفتي شود كه مؤثر در عمل باشد، لذا اگر آن علم، مؤثر در صفت نباشد، رجاء بر آن اطلاق نخواهد گشت.

همچنين اگر آن علم مؤثر در صفت شود ولي آن صفت اثري كه انتظارش مي رود را نگذارد، و در اين صورت وجود و عدمش يكي بوده، رجاء كاذب خواهد بود.

توضيح مطلب: اين كه رجاء عبارت است از انتظار شي ء محبوب، پس هرگاه محبت يافت شود، طلب نيز در پي آن يافت خواهد شد؛ (زيرا انسان طالب خوبي و خوشبختي است.) و وقتي طلب حاصل شد در پي آن بايد اراده و عزم به وجود آيد، تا عضلات بدن به سوي مطلوب و دستيابي به آن، حركت كند، و لذا چنين در حديث شريف وارد است [1] : «من رجا شيئا طلبه، و من خاف من شي ء هرب منه»

«هر كس به چيزي اميد داشت در طلب آن مي كوشد و اگر از چيزي بترسد، از



[ صفحه 269]



آن مي گريزد.»

علماي اخلاق براي اميدواري و مانند آن، به دانه مثال زده اند؛ اگر انسان گندم نيكو و سالمي را در زمين خوب در شهر پرباران بكارد و كارهاي لازمي را كه كشت و كار به آن نياز دارد از پاك كردن و اصلاح زمين انجام دهد، سپس در انتظار لطف و احسان آفريدگار بنشيند، تا از دانه گندمي كه كاشته چندين برابر به او برسد، چنين شخصي اميدوار است و در اميدش صادق.

ولي اگر اين شخص، جو بكارد و انتظار گندم داشته باشد و يا دانه اش را در زمين نامرغوبي و زميني كه امكان آبياري در آن نيست بكارد، و در انتظار محصول كامل و صحيح و سالمي بنشيند، چنين شخصي احمق است و مغرور.

مثل چنين كسي در بحث ما، مثل شخصي است كه دانه ريا در قلب كاشته، و انتظار دارد نور عمل خالص، درو كند و يا در حالي كه قلبش مشغول به دنيا و به فكر دنياست، قرآن يا چيزي از ذكر و دعا و مناجات را بخواند، و يا اين ها را به لقلقه ي زبان خوانده، بدون حضور قلب، در حالي كه اميد قبول، يا باز شدن درهاي اسرار قرآن، و درك لذت ذكر و مناجات با خداوند را دارد! [2] و اگر بذرش را در زمين نيكويي بكارد و آبياري مناسبي را انجام دهد، ولي زمين را به حال خود واگذارد، نه به دانه اي كه كاشته برسد و نه از زمين نگهداري كند؛ به پاك كردن از علف هاي هرزه و رساندن آب به آن، و به انتظار زراعت و محصول سالم بنشيند چنين شخصي در اميدش كاذب و دروغ گو، و در انتظارش مغرور شمرده خواهد شد؛ زيرا انتظار امر



[ صفحه 270]



محال، غرور است.

همچنين اگر بذر خود را در زمين مناسبي از هر جهت رها كند و همه كارهاي لازمه را كه بايد بكار برد، انجام دهد ولي آب زراعتش را فقط از باران، آن هم در شهري كه باران كم است قرار دهد، و انتظار بارش، برخلاف سال هاي گذشته را داشته باشد، اين شخص، آرزومند است.

مثال اين مطلب از شرعيات اين است كه كسي از دنياطلبان مثل ما، براي تهجد در شبها بپاخيزد، گريه و زاري كند و از خدا بخواهد كه دلش با درك لذت مناجات متأثر شود، و يا قرآن بخواند و در معاني اش تدبر كند ولي با قلبي آلوده به محبت دنيا! و با اين همه، در انتظار فهم و درك اسرار قرآن باشد، اين نيز نوعي تمني و آرزومندي است! اگر چه بعيد نيست كه نسيمي از نسيم هاي رحمت الهي او را فرابگيرد و به آرزويش برساند. [3] .

غزالي در كتابش - احياء علوم الدين - چنين گفته: «صاحبان قلب، نيك مي دانند كه دنيا مزرعه و كشتگاه آخرت است، و قلب، همچون زمين، و ايمان به مثابه بذر در آن زمين است، و طاعت به مانند شخم زمين و كندن جوي و جاري كردن آب در آن است؛ قلب آلوده به دنيا به مانند زمين سنگلاخي است كه هيچ دانه ي ايماني در آن نمي رويد، و روز قيامت روز درو است و چيزي درو نمي كند مگر آنچه را كه كاشته است و در اين مزرعه غير از دانه ايمان چيزي نمي رويد، و چه كم بهره است ايمان با خبائث قلب و بداخلاقي! همان گونه كه هيچ زراعتي در سنگلاخ نخواهد روئيد و



[ صفحه 271]



زمين سنگلاخ، حاصلي نخواهد داشت.

مي گويم: تشبيه غزالي صريح قول خداوند متعال است كه فرمود:

(من كان يريد حرث الآخرة نزد له في حرثه و من كان يريد حرث الدنيا نؤته منها) [4] .

و نيز صريح قول پيامبر اكرم است كه فرمود: «الدنيا مزرعة الآخرة» [5] .

«و اما دليل نقلي بر اين كه اگر كسي در راه خدا كوشش نكند رجاء و اميدش حقيقي نخواهد بود، فرمايش خداوند متعال است: (إن الذين آمنوا و الذين هاجروا و جاهدوا في سبيل الله أولئك يرجون رحمت الله) [6] آنانكه ايمان آورده و آنانكه هجرت كردند و در راه خدا كوشش نمودند، به رحمت الهي اميدوارند» كه اين آيه، اميد را منحصر در ايشان نموده است.

در سوره شمس دلالت بر اين حقيقت است كه شخص نفع و بهره اي نمي يابد؛ جز با داشتن قلبي پاك. و پيامبر گرامي اسلام طبق نقل شيعه و سني - فرمودند:

«الأحمق من إتبع نفسه هواها و تمني علي الله الجنة» [7] .

«ابله و نادان كسي است كه از هواي نفس خويش تبعيت كند اما از خدا آرزوي بهشت كند».

به امام صادق عليه السلام گفته شد [8] : گروهي از دوستان شما گناهان را مرتكب



[ صفحه 272]



مي شوند و مي گويند: اميدوار به رحمت الهي هستيم!

حضرت فرمودند: «كذبوا ليسوا لنا بموال اولئك قوم ترجحت بهم الأماني، من رجا شيئا عمل له و من خاف شيئا هرب منه»

«دروغ گفته اند، آنان دوستان ما نيستند آنان گروهي اند كه آرزوها به آنان غلبه يافته، هر كه به چيزي اميد داشت برايش كار مي كند، و اگر از چيزي ترسيد از آن خواهد گريخت.»

و فرمودند: «لا يكون المؤمن مؤمنا حتي يكون خائفا راجيا و لا يكون (خائفا) راجيا حتي يكون عاملا لما يخاف و يرجو» [9] .

«مؤمن، مؤمن واقعي نيست مگر اين كه ترسان و اميدوار باشد و هرگز هراسان و اميدوار نخواهد بود مگر اين كه به آنچه مي هراسد و اميدوار است عمل كند»

كاش مي دانستم ما را چه مي شود كه در حماقت كسي كه جو مي كارد و منتظر درو كردن گندم است، ترديد نمي كنيم! (بلكه بايد در بي عقلي چنين افرادي يقين كنيم) اما خود منتظريم كه از بذر نفاق و دورويي، ايمان و اخلاص برداشت كنيم! در حالي كه خداوند متعال مي فرمايد: (ليس للإنسان إلا ما سعي - و أن سعيه سوف يري) [10] .

«براي انسان غير از تلاشش چيزي نيست، و نتيجه تلاش و سعي خود را به زودي خواهد ديد»

اگر بگويي: روايات صراحت دارند كه: از آن خير و خداوند حيا مي كند كه او را



[ صفحه 273]



از اين گمان نيك محروم گرداند» و «اينكه خداوند متعال نزد حسن ظن بنده مؤمن است» [11] بنابراين وقتي حسن ظن چنين كارايي مهمي دارد، پس هر كس گناهاني را مرتكب شد، و از آن طرف به خداي خود گمان نيك برد كه خدا او را خواهد بخشيد. بلكه بالاتر، با او به كرم عفوش رفتار خواهد كرد، و گناهانش را چند برابر به نيكي تبديل خواهد نمود، و مقتضاي اين اخبار چنين رفتاري كريمانه از سوي خدا است!

جواب: اين است كه بين اين اخبار و قول خداوند كه فرمودند: (أن ليس للإنسان إلا ما سعي) «براي انسان خيري جز سعي و عمل او نيست».

منافاتي نيست؛ زيرا اين درجه از حسن ظن نسبت به خداوند متعال، به دست نمي آيد مگر با سعي و كوشش فراوان. و اين مقام، مختص كساني است كه هيچ سود رساننده و ضرر رساننده اي جز خداوند در عالم نمي بينند. و اعتمادشان به عنايات خداوند بيش از اعتقادشان به تأثير اسباب است، و اين مقام به راحتي به دست نمي آيد. بله ادعا بسيار است ولي حقيقت اين حد و مقدار از حسن ظن به خداوند يافت نمي شود، مگر در اولياء خاص و انگشت شمار خداوند. و كسي كه چنين حال خوشي را دارا باشد در دنيا از هيچ كس و هيچ چيز نمي هراسد و در امور دنيوي اعتمادش به عنايت و فضل خداوند بيشتر است تا به اسباب دنيوي، و در نزد چنين مؤمناني بود و نبود اسباب دنيوي و نيز مدح و ذم يكسان است، و فرقي نمي كند، هدفشان و ديدگان شان به عنايت خداست. پس اين مقام كجا و مقام كسي كه حتي در مورد روزي اش هم به خدا اعتماد ندارد و در اثر همين بي اعتمادي، رو به حرام



[ صفحه 274]



خوري مي آورد! از آن طرف هم ورد زبانت است كه خدا كريم است!

البته من هم مي گويم خداوند كريم است، ولي اين در واقع حرف حقي است كه از آن، اراده باطل و برداشت غلطي مي كني؛ زيرا تو معتقد به كرم الهي نيستي، و حتي به صداقت خدا و اين كه او قصد خيانت با تو را ندارد، نداري، تو مغروري هستي كه دشمن مغرور و فريب خورده ات - ابليس - تو را به پروردگار كريمت مغرور ساخته. چه اين كه اگر تو معتقد به صدق و كرم خدا و اعتماد به خيانت و وعده و قسم الهي داشتي، آن جا كه در كتاب كريمش قسم ياد نموده: روزي ات به تو خواهد رسيد - به ديگران در خوردن مالشان به حرام - ستم نمي كردي. [12] و اگر خواستي درستي ادعايت را بداني، به حال و قلب و عمل خودت در اعتماد به كرم و لطف خدا در احتياجات دنيويه خود توجهي بكن، اگر قلب و عملت اين درجه از حسن ظن را تصديق كرد چشمت روشن باد و اين مقام گوارايت باد و اين مقام والا تو را به نهايت درجه آرزوهاي دنيا و آخرتت خواهد رساند و مبادا به كمترين از اين درجه كه از درجات مقربين است رضايت دهي. [13] .



[ صفحه 275]




پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 75، ص 51 و وسايل الشيعه: ج 5، ص 216 و فقه الرضا: ص 382 و مشكاة الانوار: ص 117.

[2] شعر:



ما با مي و مستي سر تقوي داريم

دنيا طلبيم و ميل عقبي داريم



كي دنيا و اين هر دو به هم جمع شوند

از اين روست كه ما نه دين و نه دنيا داريم.

[3] شعر:



سعدي مگر از خرمن اقبال بزرگان

يك خوشه ببخشند كه ما تخم نكشتيم



گر خواجه شفاعت نكند روز قيامت

شايد كه زمشاطه نرنجيم كه زشتيم.

[4] الشوري، آيه 20.

[5] بحارالانوار: ج 65، ص 225 و ارشاد القلوب: ج 1، ص 89 و مجموعه ورام: ج 1، ص 183.

[6] بقره، آيه 218.

[7] مستدرك الوسايل: ج 12، ص 112 و مجموعه ورام: ج 12، ص 112 و مجموعه ورام: ج 12 و ص 112 و شرح نهج البلاغه: ج 6، ص 374.

[8] مجموعه ورام: ج 2، ص 185 و كافي: ج 2، ص 68 و بحارالانوار: ج 67، ص 357.

[9] كافي: ج 2، ص 71 و وسايل الشيعه: ج 15، ص 217 و امالي مفيد: ص 195.

[10] سوره ي نجم: آيه 39 و 40.

[11] كافي: ج 2، ص 70 و وسايل الشيعه: ج 15، ص 230 (با كمي تفاوت) و مستدرك الوسايل: ج 11، ص 250 و جامع الاخبار: ص 98.

[12] (و في السماء رزقكم و ما توعدون - فورب السماء و الارض انه لحق مثل ما انكم تنطقون) (سوره ي ذاريات: آيه ي 22 و 23).

[13] مرحوم ملا احمد نراقي قدس سره در اين مقام در كتاب معراج السعادة مي فرمايند: سپس جان من! با هوش باش تا شيطان تو را فريب ندهد، و از اطاعت باز ندارد، و به اميد و آرزو، روزگار تو را نگذراند، تا زمام كار از دست تو در رود. و نظري به احوال انبياء و اولياء و بزرگان بارگاه خدا افكن و سعي ايشان را در عبادت ملاحظه نماي، و ببين كه چگونه عمر خود را در خدمت پروردگار صرف نمودند و روز و شب، بدن خود را در رنج افكندند، و به عبادت و طاعت مشغول شدند، و چشم از لذات دنيويه پوشيدند، و شربت محنت و بلا نوشيدند، با وجود اين از خوف خدا پيوسته در اضطراب و ديده ايشان غرق آب بود، آيا ايشان اميد به عفو و رحمت خداوند نداشتند؟ يا از وسعت كرم او آگاه نبودند؟ به خدا قسم كه آگاهي آن ها از من و تو بيشتر، و اميدواري آن ها بالاتر بود، وليكن مي دانستند:



نابرده رنج گنج ميسر نمي شود

مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد



يافته بودند كه اميد رحمت، بي دست آويزي طاعت و عبادت، حمق و سفاهت است. آري:



شبان وادي ايمن گهي رسد به مراد

كه چند سال به جان خدمت شعيب كند.


بازگشت