آتش جهنم و آتش فراق


اگر خواستي فرق بين عذاب آتش جهنم و عذاب آتش فراق را بداني بايد بين عالم حسي و عالم عقلي، و درك حسي و درك عقلي مقايسه كني؛ چه اين كه نسبت و رابطه حس با عقل مانند نسبت قطره با درياست، بلكه فرق زيادتر و بيشتر است و ترس و خوف دوري و حجاب براي مقربان، قطعا نابود كننده است، ولي از آن جائي كه خداوند عهده دار دل دوستانش است هنگامي كه مبادي اين خوف در دلشان جوشيد، و قلبهاشان را بسوزانيد، و بر هلاك نزديك شدند، با نسيم هاي رحمتش زنده شان ساخته، و باران هاي اميد به مهرباني اش را بر دل هاي مرده شان مي باراند، تا اين كه حكم و حكمتش را درباره آنان جاري ساخته و اجل هايي كه خدا برايشان نوشته نزديك شود. در اين هنگام بساط بيم و اميد از آنان درهم مي پيچيد، و شوق ديدار در دلهاشان شدت گرفته تا جايي كه مرگ در نظر آنان از انس كودك به سينه مادر محبوبتر خواهد بود. [1] .

شايد اين معامله خداوند متعال با بعضي از اولياء خود است كه براي هر يك از



[ صفحه 253]



اولياء مخصوص خودش به نوعي معامله مي كند و هم اين ها از كرم و جود و مهرباني و رحمت و برتري، و احسان بزرگ، و نيكويش سرچشمه گرفته كه به مقتضاي اسماء و صفاتش، مناسب حال آن ولي، در ترقي به درجه اي كه براي آن ها مقرر شده است مي باشد.

بعد از اين مقدمه خواهي فهميد كه اساسي ترين سبب خوف، ايمان انسان است. و بايد در درون هر مؤمني خوف از خداوند في الجمله وجود داشته باشد.

ولي گاهي ايمان ضعيف است كه در نتيجه باعث ضعف خوف شده، و گاهي ايمان قوي است در نتيجه خوف هم قوي مي شود. ولي گاهي همين خوف قوي به خاطر وجود مانعي، فعليت نيافته كه علاج آن يا به تقويت ايمان و يا برطرف كردن آن مانع است.

اما اولي كه تقويت ايمان است اينجا محل ذكر آن نيست. و اما دومي را در دو مقام بحث مي كنيم.

مقام اول: غفلت دل از چيزهايي كه به آن ها ايمان دارد از جمله بهشت و جهنم.

مقام دوم: غلبه دنيادوستي بر قلب است، به طوري كه قلب به مرض عشق دچار مي شود.

اما علاج غفلت دل، يادآوري و موعظه خويش است. به اين كه انسان موجبات خوف از عذاب دنيوي و اخروي را متذكر شده، آيات عذاب را دو يا سه بار در شبانه روز بخواند و تكرار كند، و در آن ها بيانديشد. و اگر هر يك ساعت يا دو ساعت تكرارش كند اثرش كاملتر مي شود. همراهي با خائفان داشته، احوالاتشان را مشاهده و يا لااقل بشنود.

اما علاج دنيادوستي تقويت انگيزه هاي ديني، و تضعيف انگيزه هاي هوس و



[ صفحه 254]



دنيادوستي است چه اين كه قلب انسان همواره ميدان جنگ اين دو لشكر است، تا اينكه يكي پيروز شده و بر دل حكومت كند.

وقتي انگيزه هاي ديني غلبه يافت، احكام دين بر اعضاء و جوارح بدن كه لشكريان قلب هستند جاري مي گردد؛ مثلا اگر بخواهيم عقل و شرع را حاكم بر شهوت كنيم بايد ابتدا شهوت را تضعيف و سپس عفت را تقويت نمائيم.

اما اول كه تضعيف شهوت باشد با سه كار انجام مي گيرد:

اول: خوردن غذاهاي متنوع و رنگارنگ را از حيث نوع و مقدار كنترل كند و به همين جهت براي شكستن شهوت دستور به روزه داده شد.

دوم: نگاه هاي خود را كنترل كند چه اين كه نگاه شهوت انگيز دل را به شهوت مي آورد. و لذا بايد از مكان هايي كه احتمال ديدن صورت هاي زيبا و شهوت انگيز است دوري كرده از نگاه بر زبان و كودكان زيبا برحذر باشد، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «النظرة سهم مسموم من سهام إبليس» [2] «نگاه تيري مسموم از تيرهاي شيطان است.» و تير نگاه از كمان صورت ها و از مسير ديده بر دل مي نشيند، و تنها راه چاره اش برهم نهادن پلك ها و فرار از مكان هاي مشكوك است.

سوم: نفس را در جهت ارضاء شهوت از راه مباح كه همان نكاح است كنترل نمايد.

اما دومي كه تقويت عفت است به دو صورت است:

صورت اول: يادآوري ثمرات و نتايج دنيوي و پاداش هاي اخروي عفت است، طبق آنچه در آيات و روايات آمده است.



[ صفحه 255]



صورت دوم: اين كه انسان با غلبه بر نفس خويش بتواند خود را عادت بر عفت دهد كه اين امر تدريجا از راه عمل به مقتضاي عفت انجام شده، و با آن تقويت مي شود. در نتيجه غلبه در مرتبه دوم آسان تر خواهد بود تا جايي كه دشمن نيرويش را براي مبارزه از دست دهد.


پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 71، ص 57 و قصص الجزائري: ص 352 و كشف اليقين: ص 180.

[2] بحارالانوار: ج 101، ص 38 و مستدرك الوسايل: ج 14، ص 268 و جامع الاخبار: ص 145.


بازگشت