در بيان اقسام خوف


اما خوف، يا از نفس شخص نشأت مي گيرد، يا از موجباتي كه سبب درد و الم مي گردند.

اما اول: مانند آتش و آنچه كه سبب درد و عذاب انسان مي گردد، چه عذاب دنيوي و چه عذاب اخروي.

اما دوم: مانند كفر و معاصي و هر آنچه كه سبب گناهان و كفر مي گردد. و خوف خائفين در هر دو قسم مختلف است.

اما در قسم اول: منشاء خوف مؤمن گاهي از تعجيل عقوبات در دنيا و گاهي از مرگ و سكرات آن، و گاهي از قبر و وحشت و ظلمت و تنگي آن، و گاهي سؤال روز قيامت، و گاهي از هول و هراس آن، و گاهي از مواقف و ايستگاه هاي روز قيامت، و گاهي از حساب آن، و گاهي از صراط، و گاهي از شرم عرضه ي اعمال بر خداوند، و گاهي از رسوايي پرده دري در مقابل ديگران در آن روز، و گاهي از آتش جهنم، و مارها و عقرب هاي آن، و گاهي از زقوم (درخت تلخ دوزخ)، ضريع (علفي بد طعم و بو در جهنم)، غسلين (چرك و خون جهنميان)، و حميم (آب هاي جوشان)، زنجيرهاي آن، و گاهي از همراهان جهنم، و زنجيرها و سلسله هاي آن، و گاهي از محروم شدن از بهشت، و سراي نعيم و ملك عظيم دائم، و گاهي از نقصان درجات نشأت مي گيرد، و اين درجات نيز بسيار است؛ مانند خوف از وقوف در پيشگاه خداوند و عرضه اعمال بر او، و خوف محجوب ماندن از خداوند، و خوف از غضب خداوند، و خوف از كراهت و دشمني خداوند با او.

اما قسم دوم از خوف: گاهي از گناهان كبيره اي كه مرتكب شده نشأت مي گيرد،



[ صفحه 228]



و گاهي از ملكات و خصوصيات بدي كه كسب كرده؛ مانند شهوت و غضب شديد و گاهي از حقوق مردم كه بر گردن دارد، و گاهي از غفلت از نعمت هايي كه به او داده شده است، و گاهي از خوف استدراج (به تدريج مؤاخذه شدن) به واسطه نعمت ها، و گاهي از خوف در ابتلاء به معصيت، يا از مرگ قبل از توبه، يا از شكستن توبه، يا از قساوت قلب، يا از انحراف از راه راست، يا از اطلاع خداوند بر باطن و ضمير خود در حال معصيت، يا غفلت و يا از عدم قبول عبادات او، يا رد مناجاتش؛ مانند اين كه در حال تلبيه در حج مخاطب شود به لا لبيك و لا سعديك، و يا از ناتواني از وفاء به حقوق الهي، و يا از سوء خاتمه يا سوء سابقه است. و بندگان صالح و غير صالح و عبادت كنندگان و زهاد و متقين و صديقين و عارفين در درجات اين خوف مختلفند.

مخفي نماند كه بندگان كامل از همه اين امور هراسانند، و از بعضي از اين ها نيز بخصوصه خائفند و پروردگار متعال خود در هر زماني متصدي رياضت قلوب آن با خوف و رجاء است، و آنچه كه بيشتر از آن ها خائف اند خوف از وقوف در پيشگاه پروردگار و عرضه اعمال بر او است، و خوف از اعمال سابقي كه منجر سوء خاتمه گردد.

و بدان كه هر كه خوف او از خداوند بيشتر باشد، نسبت به خداوند آگاه تر است، و لذا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «من از همه شما بيشتر از خداوند خائفم». [1] .

پس آن ها از خداوند به واسطه همه آنچه گفته شد خائف اند. البته نه به خاطر نفس اين اشياء بلكه از خود خداوند به دليل قول خداوند: (و يحذركم الله نفسه) [2] .

«خداوند شما را از خويش برحذر مي دارد». و لكن گاهي خداوند آن ها را از اسباب



[ صفحه 229]



خوف غافل مي كند پس در آن ها يا در حالاتشان آثار خوفي ملاحظه نمي شود، و گاهي در بعضي از حالاتشان خوف و رجاء ديده مي شود، به گونه اي كه قلب از آن پاره، و عقل مبهوت مي گردد، و گاهي در بعضي از حالات سلطان خوف از حقايق رجاء فزوني مي گيرد. [3] .


پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 67، ص 344.

[2] سوره ي آل عمران: آيه ي 28.

[3] امام خميني قدس سره در كتاب چهل حديث (صفحات 224 و 225) خود در مورد درجات خوف و رجاء مي فرمايند: بدان اي عزيز براي خوف و رجاء مراتب و درجاتي است، حسب حالات بندگان و مراتب معرفت آن ها، چنان كه خوف عامه از عذاب است، و خوف خاصه از عتاب، و خوف اخص الخواص از احتجاب... و نيز بندگان عارف حق و اولياء خاص او كه از سر القدر، دري به روي آن ها باز شده، و دل آن ها به نور معرفت روشن گرديده، قلبشان به طوري از خوف لرزان و دلشان متزلزل است كه اگر تمام كمالات به آن ها روي آورد، و مفتاح همه ي معارف به دست آن ها داده شود و قلوب آن ها از تجليات مالامال گردد، ذره اي از خوف آن ها كم نگردد و تزلزل آن ها تخويف پيدا نكند.


بازگشت