در بيان موانع حضور قلب


اما موانع حضور قلب دو قسم است، اول: موانعي كه با مسكن و تقويت اسباب رفع مي شود؛ مثلا در حب دنيا كسي كه اين محبت در او اندك باشد، و نتواند قلب خود را از خواطر حفظ كند، قلب مشغول چيز ديگري مي شود. و مثل اين مؤمن اگر راه هاي حواس ظاهري خود را محدود كند؛ مثل اين كه در محل خلوتي يا مكان تاريكي نماز بخواند تا آنچه او را از نمازش مشغول كند، نشنود و نبيند، و اين مقدار براي دفع اسباب خارجي كه موجب مشغوليت قلب شود، و نفس را از تفكر در آنچه كه براي او در اثر ملكاتش عارض مي شود باز دارد، كافي است.

البته اگر قبل از نماز خود را براي نماز آماده كند؛ مثل اين كه قبل از نماز عظمت نماز و بزرگي موقف و ايستادن در پيشگاه خداوند و خطر قبول يا رد نماز و ترس از اطلاع پروردگار را به ياد آورد، و نفس و قلبش را از آنچه مورد اهتمام اوست خالي كند؛ مثل اين كه اگر تشنه باشد ابتدا آب بنوشد بعد نماز بخواند تا نفسش در هنگام نماز متوجه آب نباشد، و مانند اين از كارهايي كه قلبش را متوجه خود مي كند.

و ديگر اين كه قبل از شروع در عمل در معناي هر فعل يا ذكري اجمالا تدبر كند



[ صفحه 217]



و سپس در آن داخل شود، و بعد از آن تفصيلا آن ها تدبر كند.

قسم دوم از موانع حضور قلب اموري است كه مسكن در دفع آن موانع مؤثر نيست، بلكه بايد از مسهل استفاده كند و درد و اخلاط فاسد را از اعمال قلبش بيرون بريزد، به اين كه شهوات و تعلقات دنيا را از قلبش خارج كند، و همه اين تعلقات در اين آيه به آن اشاره شده است: (زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذهب و الفضة و الخيل المسومة و الأنعام و الحرث ذلك متاع الحياة الدنيا والله عنده حسن المآب) [1] .

«زينت داده شده است براي مردم دوستي شهوات از زنان و فرزندان و از طلا و نقره، و كسي كه حب دنيا و تعلقات آن در او زياد باشد، بگونه اي كه بر جانش سلطه يابد و قلبش را مشغول كند و او را از توجه به نماز بازدارد، پس چنين كسي از سپاه شيطان است. و دنياي مذموم و حب آن ها سر منشاء همه لغزش ها است، هم چنانكه در روايات [2] وارد شده است. و مسكنها در شهوات ضعيف كه تنها حواشي قلب را مشغول مي سازد نه حقيقت و سر قلب، مفيد است، اما در درمان اين درد (حب دنيا) مفيد نيست؛ زيرا هرگاه كه قلب بخواهد حضور قلب و تفكر در افعال و اذكار نماز داشته باشد، شهوات او را به خود مشغول مي كند، و براي تحصيل آن ها و رفع موانعي كه در اين راه است، قلب را به خود متوجه مي كند و دائما او قلبش را متوجه نماز مي كند، و شهوات قلب را به سوي خود مي كشاند، و در اين كشاكش، نمازش به پايان مي رسد، و در نتيجه شيطان بر او غالب مي گردد. و مثل اين شخص مانند كسي



[ صفحه 218]



است كه در زير درخت تمام فكر و ذكرش را مشغول امري مي كند، اما صداي گنجشكان در درخت مانع تمركز افكارش مي گردد، و دائما گنجشكان را با چوب مي راند، و به فكر مشغول مي شود، اما مجدد گنجشكان در درخت مانع تمركز افكارش مي گردد، و دائما گنجشكان را با چوب مي راند و به فكر مشغول مي شود، اما مجدد گنجشكان به درخت بازمي گردند، و باز او با چوب آن ها را مي راند و به او گفته مي شود كه تكرار اين كار تو را از كار اصلي بازمي دارد، و اگر مي خواهي كه خلاصي يابي درخت را قطع كن.

شهوات نيز همانند اين درخت است كه اگر قوت يابند شاخه ها و برگ هاي آن ذهن را به خود مشغول مي كنند، و خواطر را به خود مي كشانند، مانند جذب گنجشكان به درخت تنومند. پس اين شهوات مانند مغناطيس خواطر و افكار فاسد است و آن درخت حب دنيا. و لذا حكيم الهي آن را سر منشاء خطايا دانسته است.


پاورقي

[1] سوره ي آل عمران: آيه ي 14.

[2] بحارالانوار: ج 14، ص 298 و وسايل الشيعه: ج 16، ص 8 و مستدرك الوسائل: ج 12، ص 38.


بازگشت