در بيان روايات در حقايق نماز


در روايتي آمده است كه حضرت ابراهيم خليل عليه السلام ناله ي او از يك ميل شنيده مي شد، و در نمازش ناله اي چون صداي ديگ جوشان از سينه اش شنيده مي شد. و همچنين از سينه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيز چنين صدايي شنيده مي شد.

بعضي از زنان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كند كه ما با ايشان گفتگو مي كرديم اما هنگامي كه وقت نماز مي رسيد، نه او ما را مي شناخت و نه ما او را مي شناختيم.

و اميرالمؤمنين عليه السلام وقتي شروع به وضوء مي كردند رنگشان از خوف خدا تغيير مي كرد، و هنگامي كه وقت نماز مي رسيد لرزه بر اندامشان مي افتاد، و رنگشان دگرگون مي شد، و وقتي به او گفته مي شد كه شما را چه شده است؟ مي فرمودند: وقت امانت الهي است كه بر آسمان ها و زمين عرضه كرد و آن ها از تحمل آن اباء نمودند، و از آن خائف شدند.

و حضرت فاطمه سلام الله عليها در نماز از خوف خدا نفس نفس، مي زدند. و امام حسن عليه السلام وقتي از وضوء فارغ مي شدند رنگشان تغيير مي كرد، و وقتي از ايشان علت آن سؤال مي شد، مي فرمودند: براي كسي كه مي خواهد بر خداوندي كه



[ صفحه 210]



صاحب عرش است وارد شود سزاوار است كه رنگش تغيير كند. و مانند اين روايت از امام سجاد عليه السلام نيز نقل شده است.

هم چنين درمورد امام سجاد عليه السلام روايت شده كه هنگامي كه وضوء مي گرفتند رنگشان تغيير مي كرد، و وقتي از ايشان سؤال مي شد كه اين چه حالتي است كه دائما به شما در حالت وضوء عارض مي شود، مي فرمودند: آيا مي دانيد كه در مقابل چه كسي ايستاده ام؟

گفته شده كه ديدم كه رداء از شانه آن حضرت در حال نماز افتاد، آن را راست نكرد تا اين كه از نماز فارغ شدند، بعد از آن از علت آن سؤال كردم، فرمودند: واي بر تو آيا مي داني در مقابل چه كسي بوده ام، به درستي كه نماز بنده به مقداري كه در آن توجه و حضور قلب دارد قبول مي شود پس گفتم جانم فداي شما پس ما از هلاكت شدگانيم فرمودند: نه، هرگز خداوند نماز را با نوافل تكميل مي كند.

از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه امام سجاد عليه السلام هنگامي كه براي نماز برمي خاست رنگشان تغيير مي كرد، و هنگامي كه سجده مي كردند سر بلند نمي كردند، تا اين كه عرق از چهره شان جاري مي شد. و در روايت ديگري امام صادق از پدرشان عليهماالسلام نقل مي كنند كه: امام سجاد عليه السلام هنگامي كه براي نماز مي ايستادند گويا مانند شاخه درختي بود كه حركت نمي كرد مگر با حركت باد.

و در روايتي ديگر از امام سجاد عليه السلام آمده است كه ايشان در مورد حالتي كه بر ايشان پيش آمد كه از هوش رفتند، و وقتي به هوش آمدند از ايشان سؤال شد، فرمودند: مكرر اين آيه را بر قلبم مي گذراندم تا اين كه آن را از گوينده آن شنيدم، و جسمم توان درك قدرت آن را نداشت.

فرمود: كه خوف و شوق در قلبي جمع نمي شود مگر اين كه بهشت بر آن



[ صفحه 211]



واجب مي شود، پس وقتي نماز مي گذاري رو به سوي او آور. و بنده مؤمني نيست كه با قلبش در نماز و دعايش، رو به سوي خداوند آورد، مگر اين كه خداوند نيز قلوب مؤمنين را به سوي او متوجه كند و همراه با محبت آن ها او را با بهشت تأييد مي كند.

و در روايتي از امام باقر عليه السلام نقل شده است: «إن العبد ليرفع له صلوته نصفه و ثلثها و خمسها و ربعها فما يرفع له إلا ما اقبل عليها بقلبه و انما امروا بالنوافل ليتم لهم ما نقصوا بالنوافل».

«گاهي از نماز بنده نصف آن، يا ثلث، يا خمس، يا ربع آن بالا مي رود، و آن به مقداري است كه بنده در آن حضور قلب داشته باشد، و به درستي كه به نوافل امر شده ايد تا نمازهاي ناقص با نافله جبران شود.»



[ صفحه 212]




بازگشت