در بيان مكان نماز و عبرت هاي آن


مي گويم: مكان ها نيز مانند زمان تقسيم مي شوند به مكان هاي شريف و غير شريف و مكان هاي سعيد و مبارك، و مكان هاي شوم. و شايسته است كه اين امت خداوند را شاكر باشد و پيامبرش صلي الله عليه و آله و سلم را ثنا گويد كه در امر مكان سهل گرفته است، چنان كه تمام زمين را مسجد و محل عبادت قرار داد، و نماز را در آن جايز دانسته است. و با اين حال تأكيد شديدي بر حضور در مساجد و عدم تخلف اقامه نمازهاي واجب در مسجد شده است، خصوصا براي همسايه مسجد، حتي در روايت وارد شده است كه نماز همسايه مسجد، تنها در مسجد صحيح است. [1] .

پس بنده مراقب لازم است كه در معناي مسجد، و آداب مسجد، و تعظيم آن، و زشتي تخلف از حضور در مسجد تدبر كند. و بر بندگان لازم است كه از خداوند در تعيين مساجد و اذن حضور در آن ها شاكر باشد. علاوه بر آن ثواب هايي كه در حضور در مساجد و عبادت در آن ها قرار داده است تفكر كند به درستي كه مسجد خانه و بيت الهي است، و مقصود از اين كه كعبه و مسجد بيت الله است با اين كه همه امكنه به نسبت به خداوند



[ صفحه 189]



در قرب و بعد يكسان است، با اين حال خداوند آن را به منزله بيت قرار داده، به اين معنا است كه اين مكان را محل ملاقات و محل زيارت و انس با خود قرار داده، و با بندگان و زيارت كنندگان خود گويا حضورا ملاقات و گفتگو مي كند.

وقتي خداوند همه ي مكان ها را محل ملاقات و حضور قرار داده كه بتوانيم در آن عبادت كنيم معنايش اين است كه محل ملاقات و حضور را در اختيار ما قرار داده، و اين از بزرگترين نعمت ها و لطف هاي او است.

از رفتار و معامله پروردگار با بندگانش در همه اوقات و حالات فهميده مي شود كه خداوند با بندگانش ابتدا با بردباري، و احسان و فضل، و نعمت و رضايتي رفتاري كرده كه از طاقت عقول خارج است، و نعمت او قبل از خلقت، و بعد از خلقت بندگان را شامل است نعمت هايي كه قابل شمارش نيست، و در گناهان آن ها صبور، و از خطاهايشان درگذرد، و نعمت هايي كه بر ايشان داشته تغيير نمي دهد، و با آن ها چون پروردگاري مهربان و كريم و بخشنده و مهربان رفتار مي كند، و هرگاه كه بندگانش از او اعراض كنند آن ها را به سوي خود دعوت مي كند، و به آن ها در همه حالات توجه مي كند، تا اين كه به لجاجت و انكار مي رسند كه در اين هنگام حكم و سنت الهي اقتضاء مي كند كه مؤاخذه شوند، و با ظهور قهر و سلطان الهي چيزي را تاب مقاومت نيست.



لطف حق با تو مداراها كند

چونكه از حد بگذرد رسوا كند



در اين وقت عدل الهي آن ها را شامل شود، و اعمال زشتشان را رسوا سازد، و از آن ها به سخت ترين وجه انتقام خواهد گرفت؛ براي مثال ابتدا به زبان حال آسمان ها و زمين و موجوداتي كه در آن ها است، و آنچه در بين آن دو است، و به زبان حال خودشان از عقل و روح و نفس و قلب و خيال و حواس، و ساير قوي و



[ صفحه 190]



اعضايشان، و به زبان انبياء و اوصياء و علماء، و حوادث عالم وجود، و وجوه حكمتي كه نظام عالم به وديعه نهاده شده در گوش جان بندگانش، از آن ها دعوت نموده به اقرار به توحيد و ايمان به وجود او، و قدرت و عنايتش، و اگر از قبول اين امور سرباز زدند بر آن ها خشمگين نمي شود، بلكه با انواع معجزات انبياء در خلال اين مدت، با رحمت و رأفتي بيشتر از رأفت پدر و مادر مهربان آن را تأكيد كرد؛ تا شايد اين عناد و انكارشان بحكم عقل و حس و شهود از بين برود، و اگر چنين نشد عذاب الهي آن ها را فراگيرد، عذابي كه آسمان ها و زمين تاب آن را نداشته، و عذاب بادهايي ويرانگر، يا صيحه عذاب، يا آب، يا آتشي آن ها را هلاك كند، و اين لشكرهاي عذاب آن ها را به سوي عذاب آخرت و آتش جهنم رهنمون سازد، آتشي كه عذاب آن شديد، و گرماي آن سوزان، و عمق آن بسيار است و با پتكهايي از آهن، از اين ها و از اسبابي كه ما را در آن ها مي افكند به خداوند پناه مي بريم، با توسل به اولياء و محبين و مقربين او، صلوات عليهم الله اجمعين.

خلاصه اين كه هم چنانكه خداوند بخشنده و مهربان و دوستار و كريم است، و در مقام مؤاخذه شديد العقاب و داراي قمر شديد پس به اكرام و نعمت پروردگار مغرور مشو، و از حدود الهي تجاوز مكن، و فريب شيطان تو را به خداوند كريم مغرور نسازد، و سبب سقوط تو در جهنم نگردد؛ زيرا از علامت هاي استدراج [2] .



[ صفحه 191]



(نعمت هاي پي در پي كه سبب سقوط شود) اين است كه فزوني نعمت و اكرام، سبب جرئت بر معصيت [3] و كوچكي عظمت الهي در نظر بنده شود. پس در حسن رفتار پروردگار با خود و دعوت او از حضور در خانه اش، و اكرام او بر تو در نيكويي اين دعوت تفكر كن. و هم چنين در اصرار او در اين دعوت و توفيق او و وعده به بخشش ها و ثوابهايش و در مقابل در سوء رفتار خود كه همراه با غفلت از اين نعمت هاي عظيم، و اعراض از اين دعوت است تدبر كن و بپرهيز كه اين بردباري او نسبت به اين اعراض و غفلت تو، از باب استدراج باشد.

و از نفس خود مطالبه كن كه شاكر اين نعمت هاي بزرگ باشد و به نيكويي آن ها را بپذيرد كه از علائم عدم وقوع در استدراج توفيق شكر نعمت است، چنانكه از روايت برمي آيد. [4] .

پس لازم است هنگام قصد دخول در مساجد، و هنگام محرم شدن براي حضور در بيت الله و كعبه، به قدر توانايي خود به ادب حضور معرفت پيدا كني؛ زيرا خيرات و فيوضات به مقدار معرفت افراد است، و ادب موجب تقرب الهي. و كسي كه ادب حضور را رعايت كند، خداوند او را به خود نزديك مي كند، و نزديكي و قرب سبب پذيرش است، بلكه تقرب همان پذيرش و قبولي و نهايت پذيرش است، و نهايت هدف هر آرزومندي است. [5] .



[ صفحه 192]



و ميزان در شناخت حق ادب حضور در پيشگاه خداوند، همان ميزان در ادب حضور محضر سلاطين دنيا است، و نسبت بين اين دو همانند نسبت بين بنده و پروردگار است، هم چنان كه نسبت بين عظمت سلاطين دنيا با عظمت پروردگار قابل قياس نيست. هم چنين نسبت حق ادب حضور در پيشگاه خداوند با سلاطين قابل مقايسه نيست.

وقتي اين مطلب را دانستي مي يابي كه نه تو و نه كسي قادر به اداء حق ادب حضور در محضر پروردگار نيست، و اين نكته را در ذهن داشته باش.

حال در رفتار خود و مراعات ادب حضور خود در پيشگاه او تدبر كن، و تقصير و قصور خود را مشاهده كن، و از اعمال زشت خود شرم كن، و حالت خشوع و خوف و ذلت اعتراف به گناه را در خود ايجاد كن، تا اين سبب شود به درگاه كرمش



[ صفحه 193]



پناهنده شوي، و از او توفيق ادب حضور در محضرش را طلب كني، و به لسان حال بگو: (أمن يجيب المضطر إذا دعاه و يكشف السوء) [6] «آيا كسي هست كه دعاي گرفتار و مضطر را هنگامي كه او را بخواند اجابت كند و سوء حالش را برطرف سازد.» در اين هنگام دربهاي پذيرش الهي به سوي تو گشوده مي شود، و برطرف كننده گرفتاري ها، درخواست تو را اجابت خواهد كرد.

و به راستي به آنچه در مصباح الشريعة در اين باب آمده، عمل كن كه امام صادق عليه السلام فرمود [7] : «هنگامي كه به درب مسجد رسيدي بدان كه قصد دخول در ملك سلطان عظيمي را داري كه در اين درگاه جز پاكان راه نمي يابند، و جز صديقان اجازه همنشيني با او را ندارند، و آنگاه بر بساط خدمت سلطان او قدم نه؛ زيرا كه اگر غفلتي از تو ظاهر شود در خطر عظيمي قرار گرفته اي.

و بدان كه خداوند مي تواند با تو به عدل يا فضل خود معامله كند، پس اگر با فضل و رحمت خود با تو رفتار كرد طاعت كم تو را نيز مي پذيرد، و اجر و پاداش بسيار نصيب تو خواهد كرد. و اگر با عدل و انصاف با تو معامله كند از مطالبه صدق و اخلاص خواهد كرد، و تو را باز خواهد گردانيد، و اعمال تو اگر چه زياد باشد رد خواهد كرد، و او هر چه بخواهد مي كند.

پس به عجز و تقصير و فقر خود در پيشگاه او اعتراف كن، چرا كه تو قصد عبادت و انس با او را داري و باطن و پنهان خود را بر او عرضه كن، و بدان كه از ظاهر و باطن خلايق چيزي بر او پنهان نيست. و همانند فقيرترين بندگانش باش، و قلبت



[ صفحه 194]



را از هر آنچه كه غير اوست خالي كن زيرا كه او جز پاكان و خالصان را نمي پذيرد، پس بنگر كه اسم تو در كدامين ديوان ثبت مي شود.

پس وقتي لذت مناجات و گفتگوي با او شيريني رحمت او را دريافتي كه رو به سوي تو آورده، و دعوت تو را اجابت نموده، پس بدان كه براي خدمت در درگاهش شايستگي يافته اي، و داخل مسجد شو كه اذن و امان به تو داده شده است. و الا صبر كن همانند مضطري كه چاره اي براي او نمانده، و عملي ندارد و مهلت او به پايان رسيده است، و اگر او در قلبت راستي اين اضطرار و التجاء را بيابد، با ديده رحمت و لطف به تو نظر مي كند، و تو را به آنچه مرضي او است موفق خواهد نمود؛ زيرا كه او پروردگار كريمي است كه تكريم بندگان مضطري كه به درگاه او پناهنده شده اند را دوست مي دارد؛ هم چنانكه فرموده است: (أمن يجيب المضطر إذا دعاه فيكشف السوء) [8] .

به خدا سوگند اين كلامي است كه چشمه زلال حكمت الهي صادر شده و همه اصول مراقبه عبد را شامل است. و اگر بنده اي به نكات و لطايف و اشارات آن توجه كند به بسياري از فروعات ابواب مراقبت در ساير عبادات دست مي يابد، و اگر به عمل به آن ها توفيق يابد هزاران در از دربهاي معارف الهي بر او گشوده خواهد شد.

مي گويم: وقتي آداب مراقبت در دخول مسجد را دريافتي، و به ادب حضور در عبادات و وظايف عبوديت واقف گشتي، پس آن اجر و پاداش هاي عظيمي كه در بعضي از روايات وارد شده براي تو تعجب آور نخواهد بود؛ زيرا اين پاداش ها براي چنين افرادي است نه براي غافليني مثل من و تو. اما اگر از انجام همه اين امور و



[ صفحه 195]



مراعات همه آداب خسته مي شوي، همه آن ها را ترك مكن، و بقدر امكان و توانايي آنها را انجام ده، و حق آداب اين اعمال را فراموش مكن، و از تقصير و كوتاهي خود خجل باش، و در مقابل درب مسجد اين آيه را (امن يجيب المضطر) را تلاوت كن و اجمالا اصلاح حال خود را از او طلب نما كه اگر بر اين امر مداومت كني خير بسياري در آن خواهي يافت.


پاورقي

[1] مستدرك الوسايل: ج 3: ص 356 و دعائم الاسلام: ج 1، ص 148 و شرح نهج البلاغه: ج 9، ص 88.

[2] در قاموس القرآن (ج 2، ص 335) آمده است: استدراج آن است كه شخص به تدريج و درجه درجه اخذ شود. شخص بدكار در كفر و طغيان خويش مشغول لذت و كامروائي است ولي بي خبر است كه به تدريج استعداد هدايت را از دست مي دهد و عمرش كوتاه و كوتاه تر مي شود تا بالاخره فرصت از دستش مي رود.

از حسين بن علي عليه السلام در تحف العقول نقل شده فرمود: استدراج از خداوند سبحان آن است كه نعمت بنده را فراوان كند. و توفيق شكر را از او سلب نمايد.

[3] بحارالانوار: ج 5، ص 218 (با كمي تفاوت) و وسائل الشيعه: ج 16، ص 82.

[4] بحارالانوار: ج 68، ص 32 و مشكاة الانوار: ص 38 (با كمي اختلاف).

[5] امام خميني قدس سره در كتاب آداب الصلوة در معرفت مكان كلامي دارند كه خلاصه ي آن چنين است: بدان كه سالك الي الله را به حسب نشآت وجوديه مكان هايي است كه از براي هر يك از آن ها آداب مخصوصه اي است كه تا سالك بدان ها محقق نشود، به صلوات اهل معرفت نائل نگردد.

مقام اول: نشئه ي طبيعت است كه مكان آن ارض طبيعت است، سالك را در اين مرتبه ادب آن است كه به قلب خود بفهماند كه نزول او از نشئه ي غيبه به ارض سفلاي طبيعت براي سلوك الي الله و عروج به معراج قرب و وصول به فناء الله و جناب ربوبيت است.

مقام دوم: مرتبه ي قواي ظاهره و باطنه كه جنود ملكيه و ملكوتيه ي نفس است، كه محل آن ارض طبيعت انسان است كه اين نبيه و كالبد باشد. و سالك را در اين مقام ادب آن است كه به باطن قلب بفهماند كه ارض طبيعت خود مسجد ربوبيت است و سجده گاه جنود رحمانيه، پس مسجد را به قاذورات تصرف ابليس، پليد ننمايد.

مقام سوم: نشئه ي غيبيه قلبيه ي سالك است كه محل آن بدل برزخي غيبي نفس است كه به انشاء نفس پيدا شود و سالك را در اين مقام ادب آن است كه به خود بچشاند كه اين مقام با مقامات ديگر متفاوت است؛ زيرا كه قلب امام معتكفان درگاه است و با فساد او آن ها فاسد شوند. و چون سالك اين مسجد را از جميع قاذورات تصرف شيطاني پاك كرد و در آن اعتكاف كرد، بايد كوشش كند كه بعد از اين به مقام عكوف به فناي صاحب مسجد برسد...

[6] سوره ي نمل: آيه ي 377.

[7] بحارالانوار: ج 80، ص 373 و مستدرك الوسائل: ج 3، ص 437.

[8] سوره نمل، آيه 62.


بازگشت