اعمالي كه در هر روز واقع مي شود


و از قسم چهارم اعمالي كه در هر روز واقع مي شود اهتمام به اوقات نمازهاي واجب، و اهتمام به قسمت ششم از نيمه دوم شب كه در روايات آمده كه اين ساعت بهترين ساعات شب براي استجابت دعا [1] است، و اين امري است كه تجربه شده است.

و بر بنده مراقب لازم است كه معناي وقت نماز را درك كند، و وقتي درك كرد لاجرم در انجام نماز در وقت خود تلاش مي كند؛ زيرا در روايات [2] در اداء نماز در اول وقت تاكيد زيادي شده و در بعضي از روايات [3] آمده كه اول وقت نماز رضوان و رضايت الهي است، و آخر وقت غفران و بخشش تقصير در تأخير است.

و هم چنين در روايت آمده است كسي كه نماز عصر را ضايع كند در بهشت فقير است، و ميهمان اهل بهشت است، و به اصطلاح ما ريزه خوار اهل بهشت است. و سؤال شده كه مراد از تضييع چيست؟ فرمودند: نماز را رها كند تا خورشيد رو به زردي نهد يا غروب كند.



[ صفحه 185]



و از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است: «لا ينال شفاعتي غدا من اخر الصلوة المفروضة بعد وقتها.» [4] «فرداي قيامت كسي كه نماز واجب را به تأخير اندازد به شفاعت من نمي رسد.» و در دو روايت صحيحه آمده است كه شايسته نيست كسي كه عذر يا مانعي ندارد آخر وقت نماز را وقت اداء آن قرار دهد. [5] .

و در روايت آمده است نمازهاي واجب اگر در اول وقت خود اقامه شود و حدود آن رعايت شود، بوي خوش آن بهتر از چوب درخت (آس) است هنگامي كه از درخت جدا مي شود، پس بر شما لازم است كه بر اول وقت اهتمام ورزيد. [6] و در روايت است كه نماز اول وقت براي مرد از مال و فرزندانش بهتر است. [7] .

البته در اين كه آخر وقت اختصاص به مضطر دارد يا براي شخص مختار نيز جايز است كه نماز را به تأخير بياندازد، اقوال فقها مختلف است، ولي احتياط بلكه واجب آن است كه تا آخر وقت بدون عذر و مانعي تأخير نياندازد، اگر چه عذر در اينجا عذرهاي كوچك را نيز شامل مي شود، چنان كه از بعضي از اخبار [8] استفاده مي شود.

و ظاهرا مراد از وقت ظهر كه تأكيد بر عدم تأخير از آن وقت شده آن است كه سايه شاخص با شاخص برابر شود، و آخر وقت نماز عصر زماني است كه سايه شاخص به دو برابر آن برسد. اما اين كه سايه شاخص به يك قدم يا دو قدم برسد از



[ صفحه 186]



باب بيان وقت فضيلت نماز ظهر و عصر است، هم چنان كه وقت زوال و رسيدن سايه به اندازه شاخص بيان وقت فضيلت نماز ظهر و عصر است.

اما فرض فضيلت نماز ظهر در جايي كه سايه شاخص به اندازه خود شاخص برسد، كه از آن تعبير به قامت شخص مي شود و هفت قدم در جايي است كه عرض جغرافيايي آن بلد 32 درجه باشد؛ مثل اصفهان، و شهرهايي كه هم عرض با آن هستند به سه ساعت و 28 دقيقه در اول حمل (كه از برج هاي نجومي است) مي رسد.

اما اول وقت مغرب، غروب خورشيد، و آخر وقت آن ناپديد شدن شفق از مغرب است، و اول وقت عشاء، پايان نماز مغرب، و تا ثلث از شب است. و بهتر آن است كه نماز عشاء را تا ناپديد شدن سرخي مغرب به تأخير اندازد. و اول نماز صبح طلوع فجر دوم (فجر صادق) تا آشكار شدن صبح است.

و اما وقت نوافل نمازهاي واجب: اما نافله ظهر و عصر اداء آن ها از اول روز تا آخر آن جايز است اما بهتر آن است كه نافله ظهر را تا زماني كه سايه به يك زراع برسد، و نماز عصر تا زماني كه به دو زراع برسد، به جا آورد. و وقت نافله ظهر و عصر مقدم بر آن دو و در نافله مغرب بعد از مغرب است تا آخر وقت فضيلت نماز ظهر، و نافله عشاء بعد از نماز عشاء است تا نيمه شب.

و وقت نماز شب براي شخص مختار از اول نيمه شب است تا اذان صبح، اما كسي كه عذري دارد جايز است كه نماز شب را قبل از نيمه شب به جا آورد، ولي بهتر آن است كه در صورت عذر قضاء آن را به جا آورد. [9] هم چنين بنابر بعضي از روايات صحيح براي افرادي كه عادت به نماز شب ندارند، جايز است بعد از نماز صبح به جا



[ صفحه 187]



آورند، و جايز است كه اگر قبل از فجر چهار ركعت از نماز شب را خوانده است بقيه را بعد از طلوع فجر بجا آورد [10] ، هم چنانكه اين قول موافق مشهور است.

و وقت نافله صبح بعد از اتمام نماز شب، بنابر قول مختار تا طلوع سرخي آفتاب است، و بهتر آن است كه آن را بر نماز صبح مقدم دارد بلكه تأخير آن مكروه است.

و وقت نماز خسوف و كسوف، از ابتداي گرفتن ماه يا خورشيد تا انتهاي آن است. و وقت نماز خوف براي زلزله تا زمان حيات مكلف است، و در اينجا اقوال ديگري نيز هست ولي احتياط اين است كه در حال اختيار اين نماز را فورا (فوريت عرفي) انجام دهد، و هم چنين در بقيه نماز آيات نيز آن ها را فورا به جا آورد. اما نماز عيد فطر و عيد قربان احتياط آن است كه ابتداي نماز وقت ارتفاع خورشيد، و وقت اتمام آن وقت ظهر باشد.



[ صفحه 188]




پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 84، ص 165 و وسايل الشيعه: ج 7، ص 70 و تهذيب: ج 2، ص 118 (با كمي تفاوت).

[2] التهذيب: ج 2، ص 40 و بحارالانوار: ج 80، ص 18 و ثواب الاعمال: ص 36.

[3] مستدرك الوسائل: ج 3، ص 100 و ص 109 و بحارالانوار: ج 79، ص 350 - 349 و فقه الرضا: ص 71.

[4] مستدرك الوسائل: ج 3، ص 97 و فلاح السائل: ص 127.

[5] اصول كافي: ج 3، ص 274 و عوالي اللئالي: ج 3، ص 68.

[6] بحارالانوار: ج 80، ص 18 و امالي صدوق: ص 256 و مشكاة الانوار: ص 73.

[7] فلاح السائل: ص 155 و مكارم الاخلاق: ص 301.

[8] استبصار: ج 1، ص 262 و التهذيب: ج 2، ص 41.

[9] اصول كافي: ج 3، ص 447 و بحارالانوار: ج 80، ص 123 و قرب الاسناد: ص 91.

[10] التهذيب: ج 2، ص 125 و فقيه: ج 1، ص 485.


بازگشت