در غسل


حكمت غسل چه در واجب، چه در مستحب، و نيز عبرت و پندي كه بايد از آن گرفت، همان حكمت و پندي است كه در وضو بيان گرديد. در باب غسل مطلب تازه اي كه بايد افزود اين است كه، وقتي در غسل تمام بدن شسته مي شود، انسان بايد به اين حقيقت پي ببرد كه تطهير به مقدار كثافتي است كه وجود دارد؛ بنابراين تكليفش را در پاك كردن و تطهير قلب و روح و درونش از هر چه كه آن را پليد و كثيف مي كند در مي يابد.

مستحب است انسان در ابتداي غسل كردن نام خدا را برده و در اثناي غسل اين دعاي وارده را بخواند: «اللهم طهر قلبي و اشرح لي صدري و اجر علي لساني مدحتك و الثناء عليك اللهم اجعله لي طهورا و شفاء و نورا إنك علي كل شي ء قدير» [1] و پس از فراغت از غسل چنين گويد:



[ صفحه 116]



«اللهم طهر قلبي و زك عملي و تقبل سعيي و اجعل ما عندك خيرا لي اللهم اجعلني من التوابين و إجعلني من المتطهرين» [2] .

به جز اين دعا دعاهاي ديگري نيز روايت شده است.

همان طور كه مي بيني، اين اذكار شاهدي است بر اين كه غرض اصلي، و مهمترين هدف از طهارات، طهارت و پاكي قلب و شرح صدر است. و آن بنابر آنچه از پيامبر گرامي اسلام روايت شده: «نور يقذف في القلب فينشرح منه الصدر و علامته التجافي عن دار الغرور و الإنابة إلي دار الخلود» [3] .

«طهارت قلب و گشادگي سينه نوري است كه به قلب تابيده، و در نتيجه سينه گشاده مي گردد، و علامت اين شرح صدر و فراخي دل، كناره گيري از دار غرور و بازگشت به سراي جاودان است.»

به نظر برخي از محققين منظور از آن نور، نور معرفت و شناخت نفس است، و آن عبارت است از اين كه، انسان حقيقت نفس خود را كه بدون صورت و ماده است، به صورت نوري ببيند كه داراي حيات و علم است، و به قول بعضي از بزرگان، به همين نور در فرازي از مناجات شعبانيه اشاره شده است آن جا كه مي فرمايد: «و ألحقني بنور عزك الأبهج فأكون لك عارفا»

«و مرا به نور عزت فروزنده و نيكوترت پيوند ده، تا عارف به تو گردم»

خلاصه اين كه: هرگاه به بنده اي نور معرفت نفس كه با آن نور مي توان به معرفت رب رسيد، داده شود ملكوت اين عالم محسوس مردم را خواهد ديد، در



[ صفحه 117]



نتيجه اين انسان ملكوتي خواهد شد، و به بركت غلبه چنين روحانيتي، به دارالخلود داخل گشته، و اين همان مراد از: «و الإنابة إلي دار الخلود» است.

به هر حال، همان طور كه طهارت و پاكي اعضاء و جوارح بدن، موانع داخل شدن به مسجد را برطرف مي كند، طهارت باطن از شوائب و تيرگي هاي اين عالم تاريك طبيعت، موانع بازگشت به دار الخلود - كه همان دارالسلام و سراي زندگي واقعي و در جوار الهي است - را برطرف مي كند، و با داخل شدن به اين سراي جاودان بنده به خدا نزديك شده به معارف برطرف كننده حجاب ها دست يافته، در نتيجه آنچه پيش خداست را بهتر از آنچه پيش خود و مردم است خواهد ديد و به باطن دنيا كه عالم غرور است پي خواهد برد. [4] .


پاورقي

[1] مصباح كفعمي، ص 12؛ بحارالانوار: ج 78، ص 40.

[2] همان.

[3] بحارالانوار: ج 65، ص 236، اعلام الدين: ص 135. (قريب به اين مضمون).

[4] امام خميني قدس سره در كتاب آداب نماز در مورد اسرار غسل مي فرمايند: اهل معرفت گويند كه جنابت، خروج از باطن عبوديت و دخول در غربت است، و اظهار ربوبيت و دعواي منيت است، و دخول در حدود مولي و اتصاف به وصف سيادت است، و غسل براي تطهير از اين قذارات و اعتراف به تقصير است. و بعضي از مشايخ يكصد و پنجاه حال در ضمن ده فصل ذكر نموده، كه بايد بنده سالك تطهير از آنها نمايد در خلال غسل، كه غالب آن ها يا تمام آن ها به عزت و جبروت و كبرياي نفس، و خودخواهي و خودبيني برگردد. نويسنده گويد: كه جنابت فناي در طبيعت، و غفلت از روحانيت، و غاية القصواي كمال سلطنت حيوانيت و بهيميت و دخول در اسفل السافلين است. و غسل، تطهير از اين خطيئه و رجوع از حكم طبيعت است، و دخول در سلطان رحمانيت و تصرف الميت است به شستشو نمودن جميع مملكت نفس را كه فاني در طبيعت بود و به غرور شيطان مبتلا شده بود.


بازگشت