كبيره شدن گناه صغيره بر اثر اصرار بر صغيره و كوچك شمردن آن


از امام صادق عليه السلام وارد است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

«إتقوا المحقرات من الذنوب فإنها لا تغفر». قيل: «و ما المحقرات؟»

قال: صلي الله عليه و آله و سلم «الرجل يذنب الذنب فيقول: طوبي لي لو لم يكن (لي) غير ذلك» [1] .

«بپرهيزيد از گناهان كوچك؛ زيرا بخشيده نخواهد شد.» گفته شد:

گناهان كوچك كدامند؟

فرمودند: مرد گناه مي كند، پس مي گويد: اي كاش گناهم همين بود و غير از اين گناهي نداشتم».

و فرمودند: «ان الله يحب العبد أن يطلب الله في الجرم العظيم و يبغض العبد و أن يستخف بالجرم اليسير» [2] .

«خدا بنده اي را كه از گناه بزرگش طلب مغفرت كند دوست دارد و بنده اي را كه گناه كوچكش را سبك بشمارد، دشمن دارد».

خلاصه اين كه صغيره با اصرار بر آن تبديل به كبيره مي شود، و خبر رسيده كه: «هيچ گناهي با اصرار بر انجام آن، صغيره نيست، و با استغفار، كبيره نخواهد ماند.»

معناي اصرار در نزد اهل لغت، «ادامه دادن شي ء است»، ولي استغفار، حكم (كبيره بودن) گناه را باطل ساخته، آن را محو مي كند. بنابراين، تكرار گناهي كه بر آن استغفار شده، در صورتي كه اراده بر انجام آن نداشته باشد، در حكم گناه واحد است (و استغفار، باعث محو آن مي شود).



[ صفحه 86]



از امام باقر عليه السلام درباره قول خداوند: (و لم يصروا علي ما فعلوا و هم يعلمون) [3] «آگاهانه بر كرده ي خويش اصرار نمي ورزند.» فرمودند: «الإصرار أن يذنب الذنب فلا يستغفر و لا يحدث نفسه بتوبة، فذلك الإصرار» [4] «اصرار اين است كه كسي گناه كند، ولي استغفار نكند، و با خود، سخني در توبه كردن نگويد.»

مي گويم: شايد مراد از استغفار در حديث شريف، توبه باشد همان طور كه در بعضي از اخبار، اين گونه است، بنابراين جمله ي «و لا يحدث نفسه بالتوبة»، عطف تفسيري است؛ و ممكن است مراد از استغفار، دعا براي آمرزش گناه باشد.

پس اصرار با دو شرط محقق مي شود: 1) اين كه انسان استغفار نكند. 2) توبه نكند، پس انسان زماني اصرار بر گناه خواهد داشت، كه نه استغفار كند و نه توبه، بنابراين، اگر يكي يافت شد، بنده، مصر نخواهد بود.

كاش چنين بود كه تحقق اصرار، دو شرط مي داشت، ولي جماعتي از فقهاء، فتوا به عدم كفايت استغفار داده، و عزم بر ترك را نيز شرط كرده اند، اگر چه با انجام دوباره گناه، با عزمش مخالفت كند، اما در صورتي كه انسان، بر گناه كرده، استغفار كند و عزم بر ترك را نيز به آن ضميمه كند، و خوشحال باشد كه گناهش از جمله ي گناهان صغيره شده است، و توانايي بر اين كار را نعمت بداند، بعيد نيست كه صغيره اش به كبيره بدل گردد! آن هم در صورتي كه علم به ناپسندي گناه داشته باشد.

ولي اگر جاهل بر گناه بودن عملش باشد و در جهلش مقصر نباشد (جاهل



[ صفحه 87]



قاصر باشد) و تصور كند، عملش وي را به خدا نزديك مي كند، و از اين جهت شاد باشد، گمان نمي كنم اين شادي، سبب صغيره شدن عمل وي باشد، بلكه حتي حرام هم نخواهد بود، و بلكه بالاتر، ممكن است به خاطر شاد بودنش، ثواب هم ببرد!

بنابراين شادي و خوشحالي انسان بر كوچك بودن گناهانش، از عوامل كبيره شدن گناه است، بلكه لازم است مؤمن بر گناهانش حسرت و اندوه خورده، متأسف و غمگين باشد، و از اين كه مبتلا به گناهي شده كه وي را از خدا دور كرده، در رنج و مصيبت باشد.


پاورقي

[1] كافي: ج 2، ص 287، بحارالانوار: ج 7، ص 345 (با كمي اختلاف در عبارت).

[2] كافي، ج 2، ص 427، محاسن: ج 2، ص 239، بحارالانوار: ج 70، ص 359.

[3] آل عمران، 135.

[4] تفسير عياشي، ج 1، ص 198 و بحارالانوار: ج 6، ص 32.


بازگشت