نياز هميشگي به توبه


اما دليل هميشگي بودن نياز به توبه، دوام ارتكاب معاصي در انسان ها، يا توسط اعضاء و جوارح است، يا با تصميم به انجام گناه و يا خطورات قلبي و وساوس شيطاني كه از ياد خدا بازمي دارد، و يا غفلت از خدا و صفات و آثار آن است. همه اين ها نقص اند، و اسبابي دارند كه بايد ترك شده و اشتغال به ضد آن اسباب داشت، و همان رجوع از نقص به كمال است و در هر شخصي بحسب مقام خود، كه توبه نام دارد، همان گونه كه شنيدي انبياء الهي بر اثر اضطراب درون، روي به توبه مي آورند.

اما توبه راستين، طبق آنچه از عقل و نقل فهميده مي شود، از همه انسان ها، حتي مرتد فطري پذيرفته است و بحثي نيست. صحبت در اين است كه گاهي گناه، به گونه اي است كه توبه از آن، سخت، بلكه غيرممكن است، مثل موردي كه تاريكي گناهان دل را فراگيرد، و كاري كند كه جبرانش ناممكن باشد؛ مثل اين كه انسان باعث گمراهي مسلمين شود، و اين افراد نيز به كفر از دنيا بروند! اما اگر با شرائطي كه گفتيم، توفيق توبه را يافت، هيچ اختلافي در قبول آن نيست.

روايت شده از علي عليه السلام كه ايشان فرمودند:

گناهان سه دسته اند:

1) گناهي كه آمرزيده مي شود 2) گناهي كه آمرزيده نمي شود 3) و گناهي كه اميد آمرزش و ترس آمرزيده نشدن در آن مي رود.

گفته شد: يا اميرالمؤمنين! آن ها را روشن فرما.

حضرت فرمودند:



[ صفحه 79]



«اما گناهي كه آمرزيده شده، بر بنده اي كه خداوند او را در دنيا بر گناهش عقوبت كرده، خداوند بردبارتر و بزرگوارتر از آن است كه بنده اش را (هم در دنيا و هم در آخرت) عقاب كند.

اما گناهي كه خدا آن را نمي بخشد، ظلم بعضي از بندگان بر بعضي ديگر است، همانا خداوند وقتي بر خلقش آشكار و ظاهر گشت، بر ذات خود سوگند نمود، و فرمود: «به عزت و جلالم سوگند، از ظلم هيچ ظالمي چشم پوشي نخواهم كرد، اگر چه ضربه مشتي، و يا ماليدن كف دستي، و يا شاخ زدن حيوان شاخداري به حيوان بدون شاخي باشد. پس قصاص خواهد كرد بعضي از بندگان را از بعضي ديگر، تا هيچ حقي براي هيچ كس باقي نماند، سپس ايشان را براي حساب برمي انگيزد». [1] .

اگر در اين روايت شريف تأمل و دقت كني، خواهي دانست كه مراد و مقصود آن حضرت، كه فرمود: «غير المغفور»، آن گناهي است كه با اداء حق صاحب حق، و يا جلب رضايت وي، جبران نگردد، و اين، مقصود از گناه نابخشودني، در روايت است.

مقصود از آن فقره از روايت كه فرمود: «المرجو»، «اميد عفو مي رود»، يا گناهي است كه توبه اش ناقص بوده و نتوانسته آثار گناه را محو كند، و يا به جهت الزام نمودن خدا در وعده اي كه به بندگانش داده مي باشد، و اين نوعي بي ادبي است؛ زيرا الزام نمودن صاحب فضل به فضلش است، و يا حكم نكردن به نفي قبيح از او است، كه باز هم بي ادبي است.



[ صفحه 80]




پاورقي

[1] محاسن: ج 1، ص 7، بحارالانوار: ج 7، ص 267.


بازگشت