تشهد


در ركعت دوم و هم در ركعت آخر همه نمازها، پس از سر برداشتن از دو سجده، نمازگزار همچنان كه نشسته است سه جمله كه هر يك بازگو كننده ي حقايقي از دين است، بر زبان مي راند. اين عمل را كه با آن گفتارها همراه است تشهد مي نامند.

در جمله ي اول، گواهي مي دهد به يگانگي خداوندگار جهان:

اشهد ان لا اله الا الله؛ گواهي مي دهم كه معبودي جز الله نيست.

و سپس اين حقيقت را بدين گونه تأكيد مي كند.

وحده؛ فقط او (خداوندگار جهانيان است).

و آن گاه آن را به زباني ديگر تكرار مي نمايد.

لا شريك له؛ او را شريكي در الوهيت نيست.

هر آن كس و هر آن چيزي كه بشر را به زير يوغ عبوديت خود كشيده و او را فرمانبر خود ساخته باشد اله اوست. هوسها و تمايلات حيواني، شهوات و آزمنديهاي



[ صفحه 44]



بشري، نظامات و قراردادهاي اجتماعي، پديدآورندگان و سردمداران آنها هر يك به نوعي انسان را به خدمت مي گيرند و هر يك به شكلي بر او الوهيت مي كنند. [1] .

لا اله الا الله، نفي همه ي اين فرمانرواييهاست. و تشهد، گواهي دادن نمازگزار است بر اين نفي؛ يعني نمازگزار مي پذيرد و به گردن مي گيرد كه تنها خداي يگانه است كه بر او حق فرمانروايي و الوهيت دارد و آن همه حق، هيچ تحكمي را بر او ندارند.

همين كه كسي اين را پذيرفت، خود او نيز حق نخواهد داشت كه هيچ موجود ديگري (انساني يا حيواني يا فرشته اي و جمادي يا هواها و شهوات نفس خود) را به الوهيت بپذيرد و تن به طاعت و عبوديت او دهد. اين سخن بدان معنا نيست كه موحد تن به هيچ تعهد اجتماعي نمي دهد و هيچ قانون يا حاكمي را نمي پذيرد. چه، بسي روشن است كه زندگي اجتماعي بنابر ماهيت خود ناگزير از تعهدها و فرمانبريهاست. بل بدين معناست كه هيچ تحكم و نظام نشأت نيافته از فرمان خدا را نمي پذيرد و تحمل نمي كند. در زندگي فردي و اجتماعي خود، گوش به فرمان خداست و اي بسا كه بنا به فرمان خدا و به مقتضاي شكلي كه خدا براي اداره ي زندگي انسانها تعيين كرده، لازم باشد كه از كساني اطاعت كند و به تعهداتي پاي بند باشد. پس فرمانبري و تعهد، بنابر خصلت ذاتي زندگي جمعي، از زندگي انسان موحد نيز تفكيك ناپذير است، منتها اين فرمانبري، فرمانبري از هوسهاي نفس سركش خود يا از خودكامگيها و خودخواهيهاي آدمياني چون



[ صفحه 45]



خود او نيست؛ فرمانبري از اراده و فرمان خداي بصير و حكيم است؛ زيرا اوست كه مقررات لازم الاجرا و زمامداران واجب الاطاعه را معين مي كند و آنان نيز فقط در چارچوب فرمان او بر بندگان او فرمان مي رانند. [2] .

اين دستور قرآن ناظر به همين حقيقت است.

اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم. [3] .

از خدا و پيامبر و كساني كه در ميان شما (به گزينش و تعيين خدايي) صاحبان فرمان اند، فرمان بريد.

و شايد به ملاحظه همين حقيقت و به دنبال آن است كه در جمله ي دوم تشهد، نمازگزار چنين مي گويد:

و اشهد ان محمدا عبده و رسوله - و شهادت مي دهم كه محمد بنده و پيام آور اوست.

پذيرش محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) به عنوان پيام آور خدا در معنا پذيرش نمايندگي و خلافت الهي اوست؛ يعني راه خدا را در راه محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) جستن و فرمان او را از بنده ي برگزيده ي او گرفتن.

بسيارند خداپرستاني كه در شناخت راه خداپسند به خطا رفته اند. معرفي و



[ صفحه 46]



پذيرش محمد صلي الله عليه و آله به عنوان پيامبر خدا، مشخص كننده و جهت دهنده ي تلاش و حركتي است كه انسان خداپرست بايد در زندگي از خود بروز دهد تا خداپرستي او ادعايي راست باشد.

در اين جمله، با تكيه بر روي عبوديت محمد صلي الله عليه و آله و پيش تر آوردن كلمه ي عبده از كلمه ي رسوله گويا خواسته اند مهم ترين ارزش اسلامي را معرفي كند و به راستي چنين است. همه ي فضيلتهاي انساني خلاصه مي شود در بنده ي واقعي و مخلص خدا بودن و آن كس كه در اين ميدان از همه پيش تر است در كفه ي انسانيت از همه سنگين تر است.

براي كسي كه به مفهوم بندگي خدا آشنا باشد، اين سخن بي نياز از استدلال است. اگر بندگي خدا به معناي خضوع در برابر حكمت و بصيرت و رحمت و نيكويي و زيبايي بي پايان و ملازم با آزادي از بندگي نفس و بردگي غير است، كدام ارزش را برتر از آن مي توان يافت؟ مگر نه اين كه همه ي بديها و پستيها و شقاوتها و رذالتها و نامردميها و همه ي سياهيها و تاريكيها از بردگي انسان در برابر سركشي هاي نفس يا سركشي و طغيان انسانهاي مدعي زاييده مي شود؟ و مگر نه اين كه بندگي خدا، ريشه ي هر بندگي ديگر را مي سوزاند و نابود مي سازد؟

نكته ي ظريف و دقيقي كه در اين دو جمله ي اول تشهد هست، اين است كه يادآوري توحيد و نبوت ضمن يك گواهي از سوي نمازگزار انجام مي شود و او به يگانگي خدا و عبوديت و رسالت محمد صلي الله عليه و آله، شهادت مي دهد. اين شهادت دادن در حقيقت به معناي قبول همه ي تعهداتي است كه بر پذيرش اين دو عقيده مترتب است. گويا نمازگزار با اين گواهي مي خواهد بگويد كه من همه ي تكاليفي را كه از اين دو عقيده (توحيد و نبوت) مي زايد، به گردن مي گيرم. دانستن خشك و خالي، دانستني كه تعهدي به دنبال نداشته باشد، باوري كه



[ صفحه 47]



عملي به بار نياورد، از نظر اسلام داراي ارزش نيست. گواهي دادن به يك حقيقت، به منزله ي ايستادن بر سر آن و قبول همه ي تعهدها و عملهايي است كه دانستن آن حقيقت به بار مي آورد. قبول و پذيرشي كه از اعتقادي خالص و ايماني فعال و مثبت و زاينده پديد مي آيد. پس تشهد نماز، در حقيقت، تجديد بيعتي است كه نمازگزار با خدا و رسول او مي كند.

جمله ي سوم تشهد، يك درخواست و دعاست.

اللهم صل علي محمد و آل محمد؛ بار خدايا، درود و رحمت فرست بر محمد وخاندان محمد.

محمد و خاندان پاك او (صلوات الله عليهم) نمودارهاي كامل و تمام عيار اين مكتب اند. نمازگزار به زبان دعا، اين نمودارها را در ياد خود، زنده مي كند و با درود بر آنان، پيوند روحي خود را با ايشان استوار مي سازد.

پيروان هر مكتبي اگر نمودارهاي عيني آن مكتب را در برابر خود نبينند، قويا ممكن است راه را عوضي بپيمايند و گمراه شوند. همين ارائه دادن نمودارهاي عيني است كه پايداري مكتبهاي انبيا را در مسير زمان تأمين كرده است. تاريخ انديشمندان بسياري را به ياد دارد كه براي تأمين زندگي والا و سعادتمندانه ي انسان طرحها و نقشه ها پديد آورده، مدينه هاي فاضله ترسيم كرده، و كتابها و نوشته ها از خود به جا نهاده اند. ولي پيامبران بي آنكه به بحث و جدالهاي فيلسوف مآبانه بپردازند طرح خود را در عمل نشان دادند، از خود و از نخستين گرويدگان به خود، انسانهاي طراز نوين ساختند و بر دوش آنان، پايه هاي نظام مطلوب خود را استوار كردند. و چنين بود كه مكتب پيامبران زنده ماند و از طرح نقشه ي آن انديشمندان و فيلسوفان جز نقشي بر صفحه ي كتاب باقي نماند.



[ صفحه 48]



نمازگزار براي محمد و آل محمد كه زبده ترين نمودارها و تبلورهاي اين مكتب اند، صميمانه دعا مي كند. بر آنان كه يك عمر به شكل اين مكتب زندگي كرده و انسان طراز اسلام را به تاريخ نشان داده اند، درود مي فرستد و از خدا براي آنان درخواست درود و رحمت مي كند و پيوند روحي خود را با آنان كه مي تواند همچون جاذبه اي نيرومند او را به راه خود و به هدفي كه در تكاپوي آن بوده اند بكشاند مستحكم تر و عميق تر مي سازد.

صلوات بر محمد و آل محمد، مجسم كننده ي چهره ي افراد زبده و دستچين اسلام است و با مجسم كردن و در منظر آوردن اين چهره ها مسلمان مي تواند هميشه راهي را كه بايد بپيمايد بشناسد و آماده ي حركت در آن شود.



[ صفحه 49]




پاورقي

[1] توجه شود به آياتي از قبيل: افرايت من اتخذ الهه هويه... سوره ي جاثيه، آيه 23.

و... ما امروا الا ليعبدوا الها واحدا...، پس از اين جمله: اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله سوره ي توبه، آيه 31.

و قال فرعون يا ايها الملأ ما علمت لكم من اله غيري... سوره ي قصص، آيه 38.

و رواياتي از قبيل: آلهتهم بطونهم؛ بحارالانوار، ج 77، ص 99.

[2] دقت در آيات و رواياتي از قبيل:

- من يطع الرسول فقد اطاع الله. سوره ي نساء، آيه 80.

- انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون. سوره ي مائده، آيه ي 55.

- انظروا الي من كان منكم قد روي حديثنا و...؛ امام صادق (ع)؛ الكافي، ج 7، ص 412.

- العلماء أمناء الله في خلقه....؛ نزهةالكرام، ص 397.

مي تواند نمايشگر حدود تقريبي اين حقيقت باشد.

[3] سوره ي نساء، آيه ي 59.


بازگشت