مقدمه


والذين يمسكون بالكتاب و اقاموا الصلوة انا لا نضيع اجر المصلحين؛

كساني كه به كتاب و (آيين خدا) تمسك جويند و نماز را به پا دارند، همانا پاداش اصلاحگران را به هدر نخواهيم داد.

اعراف: 170



گفت پيغمبر، ركوع است و سجود

بر در حق، كوفتن حلقه ي وجود



حلقه ي آن در، هر آن كو مي زند

بهر او دولت، سري بيرون كند



مولوي



[ صفحه 1]



نماز و نيايش، ارتباط صميمانه اي است ميان انسان و خدا، آفريده و آفريدگار. نماز، تسلابخش و آرامشگر دلهاي مضطرب و خسته و به ستوه آمده، و مايه ي صفاي باطن و روشني روان است. پيمان و انگيزه ي تحرك و بسيج و آمادگي است در حالتي صميمانه و دور از رنگ و فريب؛ براي نفي هر بدي و زشتي است و تدارك هر نيكويي و زيبايي.

برنامه اي است براي بازيافتن و آن گاه ساختن خويش؛ و كوته سخن، رابطه اي و استفاضه اي مداوم است با سرچشمه و پديد آورنده ي همه ي نيكيها، يعني خدا.

چرا نماز را برترين و مهم ترين واجبات دانسته اند؟

چرا نماز را پايه و اساس دين خوانده اند؟

چرا بدون نماز هيچ عملي پذيرفته نيست؟

مگر در نماز چه چيز فوق العاده اي نهفته است؟

نماز را از ابعاد و جهات گوناگون مي توان بررسي و ارزيابي كرد. در ابتدا لازم است اندكي به هدف خلقت انسان كه در جهان بيني اسلام يكي از خطوط اصلي محسوب مي شود، اشاره گردد.

«آفريده» بودن انسان واعتقاد به اين كه دست قدرتمند و با حكمتي او را پديد آورده، لزوما بدين معناست كه از آفرينش او و براي بودن او هدف و مقصدي وجود داشته است. اين هدف را مي توان «پيمودن راهي براي رسيدن به سر منزلي» دانست. پيمودن راهي بر طبق نقشه اي دقيق و با وسيله هايي معين، و در



[ صفحه 2]



نهايت، رسيدن به آن سر منزل مقصود. در اين صورت، ناگزير بايد راهي را كه بدان مقصد مي رسد شناخت و مسير را تشخيص داد و همواره هدف را در نظر داشت تا بدان نتيجه ي موعود رسيد. كسي كه قدم در راه مي گذارد، بايد مستقيم حركت كند و همواره متوجه هدف باشد و راههاي انحرافي و حركتهاي بيهوده، او را به خود مشغول نسازد و براي تداوم حركت و حفظ جهت گيري صحيح از دستورات راهبر و راهنمايي كه براي او تعيين كرده اند (پيامبر) سرپيچي نكند.

آن هدف، تعالي و تكامل بي پايان انسان و بازگشت به خدا و بروز خصلتهاي نيك و انرژيها و استعدادهاي نهاني انسان و به كار افتادن اين همه در راه نيكي و نيكسازي خود و جهان و انسانهاست.

پس بايد الله را بشناسد و راهي را كه او براي تعالي آدمي به وي ارائه داده است، در پيش گيرد و بي تأمل و سستي حركت كند.

انجام دادن كارهايي كه انسان را به هدفش نزديك مي كند و ترك كارهايي كه بيهوده يا مضر است، به زندگي آدمي معنا مي دهد و او را در راهي كه پيمودن آن، فلسفه ي زندگي اوست، پيش مي برد و در غير اين صورت، زندگي بي حاصل و بي مضمون است.

به ديگر زبان، زندگي، كلاس و آزمايشگاهي است كه در آن بايد بر طبق قانونها و فرمولهايي كه خداي جهان آفرين و زندگي بخش پديد آورده است، عمل كرد تا به نتيجه ي عالي و دلخواه رسيد. اين قانونها را كه همان سنتهاي الهي و قوانين آفرينش اند بايد شناخت و زندگي خود را با آن تطبيق داد. پس خود را نيز بايد شناخت و ذخيره ها و نيازهاي خود را مشخص كرد كه مسئوليت و تكليف بزرگ انسان اين است. تكليفي كه فقط با انجام دادن آن، انسان قادر به حركت آگاهانه و موفق خواهد بود و بدون آن، يا بي حركت است يا ناآگاه، و قهرا، ناموفق.



[ صفحه 3]



دين ضمن آن كه هدف و جهت و راه و وسيله را مشخص و تبيين مي كند، توش و توان لازم را براي پيمودن راه نيز به انسان مي بخشد و مهم ترين توشه اي كه راهيان اين راه در كوله بار خود دارند، همانا ياد خدا است.

روحيه ي طلب و اميد و اطمينان كه بالهاي نيرومند اين پروازند، فراورده و زاييده ي ياد خدا مي باشند.

ياد خدا از طرفي هدف را كه همانا پيوستن به او - يعني به بي نهايت خوبي و كمال - است همواره در مد نظر قرار مي دهد و مانع از گم كردن جهت گيري مي شود و رهرو را درباره ي راه و وسيله، حساس و هوشيار مي دارد و از طرفي بدو قوت قلب و نشاط و اطمينان مي بخشد و او را از سرخوردگي و فريفتگي پديده هاي مشغول كننده يا بيمناكي از ناهنجاريها و ناهمواريها محافظت مي كند.

جامعه ي اسلامي و هر گروه يا فرد مسلمان در صورتي مي تواند در راهي كه اسلام ارائه داده و همه ي پيامبران بدان دعوت كرده اند به استواري و بي توقف و برگشت، قدم بردارد كه خدا را فراموش نكند. از اين روست كه دين مي كوشد از راهها و به وسيله هاي گوناگون، ياد خدا را در دل دينداران همواره زنده نگاه دارد.

يكي از عملهايي كه سرشار از انگيزه ي ياد خداست و مي تواند انسان را يكسره غرق در ياد خدا كند، و مي تواند بيدار باش و به خويش آورنده باشد، و مي تواند همچون شاخص و علامتي، رهروان راه خدا را بر روي خط مستقيم بدارد و از گيجي و گمي حفظ كند و مي تواند از لحظه اي غفلت در زندگي آدمي مانع شود، نماز است.

انسان از لابه لاي مشغوليتهاي فكري اي كه او را احاطه كرده است به ندرت مي تواند به خود و هدف زندگي و گذشت لحظات و ساعات و روزها بينديشد. چه



[ صفحه 4]



بسا روزها كه شب مي گردد و روزهاي ديگري كه آغاز مي شود و هفته ها و ماهها كه مي گذرد و انسان به آغاز و پايان آن توجه نمي يابد، و گذشت زندگي و معنا يا بطالت آن را احساس نمي كند.

نماز يك زنگ بيداري و يك هشدار در ساعات مختلف شبانه روز است. به انسان برنامه مي دهد و از او تعهد مي خواهد، به روز و شبش معنا مي دهد و از گذشت لحظه ها حساب مي كشد. در آن هنگام كه انسان مشغول و بي خبر از طي زمان و انقضاي عمر است، او را مي خواند و به او مي فهماند كه روزي گذشت و روزي آغاز شد. بايد فعاليت كني. مسئوليت بزرگتري بر عهده بگيري و كار مهم تري انجام دهي. به دليل آن كه بخشي از عمر، از فرصت عمل، به سر آمد بايد بيشتر تلاش كرد و پيشتر رفت؛ زيرا هدف، بزرگ است، مگر تا فرصت از كف نرفته به آن دست يافت.

از جانبي ديگر:

فراموش كردن هدف و جهت در زير فشار گرفتاريهاي مادي، امري واضح و طبيعي است. از طرفي امكان مرور كردن همه ي تعهدهايي كه در راه رسيدن به هدف بر عهده ي آدمي است، در هر روز تقريبا ناممكن و محال است و شنيدن از كسي كه حرفه اش اين است محال تر. به علاوه، زمان كافي براي بررسي تمام خواسته ها و ايده آلهاي اين مكتب - مكتب زندگي ساز و سعادت بخش اسلام - در شبانه روز، هيچ گاه وجود ندارد و چنين فرصتي هرگز به دست نمي آيد.

نماز چكيده و خلاصه ي اصول اين مكتب را در خود دارد و با گفتني ها و حركتهاي حساب شده و منظمي كه در آن هست، نمودار اسلام است. مي توانيم نماز را به سرود ملي كشورها تشبيه كنيم، با تفاوتي در معنا و در جهت بخشيها.

يك كشور براي پايدار كردن اصول و ايده آلهايش در ذهن مردمش و استوار



[ صفحه 5]



داشتن آنان بر اين طرز فكر، تكرار و بازگو كردن سرود ملي خود را - كه خلاصه اي از شكل مورد قبول زندگي و ايده آلها و هدفهاي آن است - واجب مي شمرد. تكرار آن، سبب مي شود كه افراد بر اين طرز فكر باقي بمانند و بدانند كه پيرو اين كشورند و جوياي آن هدفها. زيرا فراموش كردن اصول و هدفهاي كشورشان به معناي تغيير مسير دادن و پيرو نبودن آنان است. اين تكرار، آنها را براي كار و خدمت در اين جبهه، آماده و ساخته و پرداخته مي كند، نقشه ها و راهها را به آنان مي آموزد، مسئوليتها و تكليفها را مي شناساند، اصول را در ذهن آنان زنده نگه مي دارد، و وظيفه را معين مي سازد و آن گاه به آنان شجاعت و جرئت اقدام مي بخشد و آنان را آماده عمل مي كند.

نماز، خلاصه ي اصول مكتب اسلام و روشنگر راه مسلماني و نشان دهنده ي مسئوليتها، تكليفها، راهها، و نتيجه هاست.

در آغاز روز، در نيمروز، در هنگام شب، مسلمان را طلبيدن و اصول و راه و هدف و نتيجه را به زبان خودش، به او فهمانيدن و او را با نيرويي معنوي وادار به عمل كردن؛ اين است نماز؛ و اين است كه مؤمن را قدم به قدم و پله پله به قله ي ايمان و عمل كامل، نزديك مي سازد و از او عنصري ذيقيمت و مسلماني درست مي سازد. آري، «نماز، نردبان مؤمن است.» [1] .

بشر راهي دراز و دشوار در پيش دارد، راهي كه او را به رستگاري و سعادت واقعي مي رساند و پيمودن و رسيدن به آن، هدف پديد آمدن و بودن اوست. ولي آنچه در پيش پاي بشر نهاده شده، فقط اين راه نيست. كوره راهها و راههاي انحرافي و جاده هاي خطرناك، به وفور در مسير اصلي او قرار مي گيرند و گاه آن قدر فريبنده و دل انگيز هستند كه مسافر راه اصلي را، دچار ترديد و اشتباه مي كنند.



[ صفحه 6]



لازمه ي رهايي از چنين ترديدهايي،همانا حفظ جهت صحيح و جهت گيري مداوم به سوي هدف و مقصود نهايي، يعني به سوي خداست و داشتن نقشه ترسيم شده اي از راه و مسير. نماز، چيزي جز يك توجه مداوم به خدا و نيز طرح و نقشه اي اجمالي از راه اصلي نيست. زيرا تأمين كننده ي ارتباط دائمي و تماس هميشگي مؤمن است با خدا و با مجملي از تفكر اسلامي كه در ضمن گفتني هاي نماز، مندرج شده است.

بدين گونه آشكار مي شود كه تقسيم نماز به وقتهاي پنجگانه، به چه علت است و داراي چه اندازه اهميت مي باشد؛ همچنان كه تقسيم غذاي جسم به اوقات مختلف شب و روز.

گذشته از آن كه نماز خلاصه اي از غايات و هدفهاي اسلام را در خود دارد و تلاوت قرآن نيز - كه در نماز يك عمل واجب است- نمازگزار را با مضامين بخشي از قرآن آشنا مي كند و او را به انديشيدن در مفاهيم قرآن و ارتباط فكري با قرآن عادت مي دهد، [2] اساسا با مجموع حركتهايي كه در آن هست، نمودار و نمايشگري است از اسلام، در مقياسي كوچك.

اسلام در متن جامعه، به كار گيرنده ي تن و انديشه و روان انسانهاست و از اين هر سه، براي خوشبختي آنان كار مي كشد. نماز نيز در عمل يك فرد، عينا چنين است؛ زيرا در حال نماز، تن و انديشه و روان، هر سه به كار و فعاليت اند.

تن؛ با حركات دست و پا و زبان، با خم شدن، نشستن، و به خاك افتادن؛

انديشه؛ با انديشيدن به مضامين و الفاظ نماز كه عموما اشاره به هدفها و



[ صفحه 7]



وسيله هاست و مرور كردن يك دوره طرز تفكر و بينش اسلامي به اجمال؛

روان؛ با ياد خدا و پرواز در صفاي معنوي و روحاني و بازداشتن دل از هرزه گري و بي در كجايي و پرورانيدن بذر خشوع و خشيت خدا در جان.

گفته اند كه نماز در هر آييني، خلاصه ي آن آيين است. نماز اسلام نيز كاملا چنين است. جمع كردن ميان روح و جسم، ماده و معنا، دنيا و آخرت، در لفظ و در محتوا و در حركات، از ويژگيهاي نماز اسلامي است.

چنين است كه مسلمان با گزاردن نمازي كامل، همه ي انرژي خويش را در راه تعالي خود به كار مي گيرد؛ يعني در آن واحد، از امكانات جسمي و فكري و روحي خويش در اين راه بهره مي كشد.

گزارنده ي نماز درست به اين دليل كه با تمام قوا پوينده ي راه خداست، همه ي انگيزه هاي شر و فساد و انحطاط را در خود و در پيرامون خود بي اثر مي سازد. در چند آيه ي قرآن، اقامه ي نماز (نماز را برپاداشتن) يكي از نشانه هاي دينداري به شمار رفته و در آيات بيشتري بر روي اقامه ي نماز، تكيه اي خاص شده است.

به نظر مي رسد كه اقامه ي نماز، چيزي فراتر از گزاردن نماز است؛ يعني فقط همين نيست كه كسي خود به عمل نماز قيام كند. بل اين نيز هست كه در جهت و سمت نماز، جهت و سمتي كه نماز بدان فرا مي خواند، به راه افتد و ديگران را نيز به راه اندازد. گويا برپاداشتن، نماز، آن است كه انسان، با كوششي بايسته، جو و فضاي زندگي خود و ديگران را، جوي نمازگزارانه، يعني خداجويانه و خداپرستانه بسازد و همه را در خط و جهت نماز به راه افكند.

پس مؤمن يا جامعه ي مؤمن، با اقامه ي نماز، ريشه ي تباهي و گناه و فساد را در خود و در محيط خود مي سوزاند و روحيه ي گناه و انگيزه هاي دروني و بروني، يعني عوامل نفساني و اجتماعي آن را خنثي و بي رنگ مي سازد. محققا نماز، فرد و



[ صفحه 8]



جامعه را از كارهاي زشت و ناپسند، باز مي دارد. [3] .

در صحنه ي كشمكشها و مبارزات زندگي، آن جا كه نيروهاي اهريمني با جهاز و ساز و برگ تمام برآنند كه انگيزه ي نيكي و نيك آوري را در هر جا و هر كس معدوم كنند، نخستين دژي كه دچار هجوم و ويرانگري مي شود، نيروي عزم و قدرت نفس انسانهاست؛ زيرا با برداشتن اين حفاظ متين، تسخير و تاراج قلعه ي شخصيت انسان - كه گنجينه ي اصالتهاي ذاتي و اندوخته هاي ذيقيمت معارف و دانش است - ميسر مي شود. و آنان كه براي زمان و تاريخ پيامي تازه و طرحي بديع دارند بيش از همه، مورد اين هجوم قرار مي گيرند و بيش از همه نيازمند حفاظت اين حصار پولادين - حصار عزم و اراده ي خلل ناپذير مي باشند.

نماز اسلام كه با تلقين و تكرار ياد خدا، بشر محدود و آسيب پذير را با خداي نامحدود و مسيطر، مرتبط مي سازد و بدو متكي مي كند و با پيوند زدن انسان به مدبر جهان قدرتي نامحدود و بي زوال به او مي بخشد، بايد نيكوترين درمان ضعف انسان و مؤثرترين داروي عزم و اراده به حساب آيد.

رسول گرامي كه در آستانه ي رستاخيز عظيم اسلام و در برابر جاهليت همه گير، كوههاي گران تكليف و مسئوليت را بر دوش خود حس مي كرد، به ذكر و نماز نيمه شب فرمان داده شد.

يا ايها المزمل، قم الليل الا قليلا، نصفه اوانقص منه قليلا، او زد عليه، و رتل القرآن ترتيلا، انا سنلقي عليك قولا ثقيلا. [4] .

اي در پوشش خواب آرميده! شب را به نماز و ياد خدا برخيز - مگر نيمه اي از آن را يا اندكي كمتر يا اندكي افزون تر، و قرآن را شمرده



[ صفحه 9]



شمرده [و از روي دقت] برخوان. چرا كه به زودي سخني گرانبار بر تو فرود خواهيم آورد.

اكنون مي پردازيم به بررسي محتواي نماز و در اين بررسي بي آن كه از محدوده ي ترجمه اي گسترده فراتر رويم، مي كوشيم تا به هدف نماز از نگاه تعليم گامي نزديك شويم.

شروع نماز با نام خداست و با يادآوري عظمت و سعه ي ذات او و برتري آن از اوجگاه انديشه ي انسان.

الله اكبر؛ خدا بزرگتر است.

با اين جمله، نمازگزار نيايش خود را آغاز مي كند و براي عملي شكوهمند، سرفصلي لبريز از شكوه مي سازد.

الله اكبر؛ خدا بزرگتر است؛ بزرگتر از آن كه به وصف درآيد؛ بزرگتر از آن كه با «خدايگونه»هاي تاريخ مقايسه شود؛ بزرگتر از همه ي قدرتها و همه ي نمودهايي كه ممكن است آدمي از آن بيم برد يا بدان طمع ورزد، و بزرگتر از آن كه كسي بتواند سنتها و قانونهاي تكويني او را نقض كند.

بنده ي خدا اگر اين سنتها را شناخته باشد و با توجه بدانها راه و جهت تلاش خود را انتخاب كرده باشد، از يادآوري اين كه «خدا بزرگتر است» نيرويي عظيم مي گيرد و اميدي سرشار مي يابد. او كاملا حس مي كند كه تلاشش موفق و فرجام كارش نيكوست و به آينده ي خود و راهش با خوش بيني و اميدواري نظر مي افكند.

پس از گفتن اين جمله، نمازگزار عملا در حال نماز است.

بايد سوره ي حمد و پس از آن، يك سوره ي كامل از قرآن را در حال ايستاده بخواند.



[ صفحه 11]




پاورقي

[1] الصلوة معراج المؤمن. حديث نبوي؛ بحارالانوار، ج 82، ص 303.

[2] انما أمر الناس بالقرائة في الصلوة لئلا يكون القرآن مهجورا مضيعا و ليكون محفوظا مدروسا فلا يضمحل و لايجهل. حديث فضل بن شاذان از امام علي بن موسي الرضا عليه السلام؛ وسائل الشيعه، ج 6، ص 38.

[3] ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر. سوره ي عنكبوت، آيه ي 45.

[4] سوره ي مزمل، آيات 1 تا 5.


بازگشت