نماز زداينده ي خودبيني


كبر، بزرگي و رفعت جويي بر مردمان و كوچك شمردن آنان است. تكبر، لازمه گمان دروغ داشتن بر نفس است. بر اين كه آدمي شايسته درجه اي است كه نفسش لايق آن نبوده و آن درجه درواقع براي غير اوست. بي آنكه نفس اماره اش، در اين انديشه باطل، گمان تكذيب كند! [1] .

تكبر لازمه خودفراموشي و فرار از خويشتن خويش است. اين كه از چه بوده، به چه تبديل خواهد شد و به كدامين سوي ره خواهد سپرد.

و عجبت للمتكبر الذي كان بالامس نطفة و يكون غدا جيفة [2] .



[ صفحه 29]



درشگفتم از متكبري كه ديروز نطفه بود و فردا مرداري بيش نخواهد بود!

و ما لابن آدم والفخر اوله نطفة، آخره جيفة، لا يرزق نفسه و لا يدفع حتفه [3] .

فرزند آدم را با فخرفروشي چه كار؟! او كه آغازش نطفه اي بي مقدار بوده است و پايانش مرداري بدبو خواهد بود. نه روزي خود دادن را مي تواند و نه قادر است به باز راندن مرگش!

تكبر براي هيچكس سزاوار نيست. جز خداي يكتا [4] ! رعيت و والي، نادان و دانا، بزرگ و كوچك، و... از استكبار و اظهار بزرگي و تكبر، نصيبي نمي برند، جز كفر! [5] .

اين چنين است كه علي عليه السلام به مالك اشتر



[ صفحه 30]



در خصوص رفتار با خلق خدا مي فرمايد:

واشعر قلبك الرحمة للرعية و المحبة لهم و اللطف بهم... فانهم صنفان: ما اخ في الدين و اما نظير لك في الخلق [6] .

و مهرباني را بر دل خود پوششي گردان و دوستي ورزيدن با مردمان، و مهرباني كردن با همگان را... چه، رعيت دو دسته اند: يا برادر ديني تواند يا در آفرينش همانند تو.

پس بدان كه تو هيچگاه بر فرودستان خود برتري نداري و دليلي براي تكبر و خودبيني و ناديده گرفتن خوبي هاي مردمان نيست.

چه، آن كه مردم را خوار شمارد و حق را سبك [7] ؛ آن كه به سبب علم و دانش، عمل و عبادت، حسب و نسب، نژاد و جمال، ثروت و دارايي، توانايي و نيرومندي و كثرت مريد و پيرو و شاگرد و... از تواضع



[ صفحه 31]



دور گرديده [8] و بر خداي تعالي، بر پيغمبران و امامان و بر بندگان خدا تكبر مي ورزد [9] ملحد گرديده [10] و هيچگاه داخل بهشت نمي شود [11] .

... و نماز

زداينده ي كبر و خودبيني است.

فرض الله... الصلاة تنزيها عن الكبر [12] .



[ صفحه 32]



و خداوند واجب گردانيد... نماز را براي پرهيز از خود بزرگ بيني

چه، آن هنگام كه آدمي به نماز مي ايستد، بزرگي و رعنايي و تكبر، را بايد بر در سجده گاهش از خود فرونهاده، بنده وار به سان بندگان شكسته و كوفته، قدم عجز و نياز در آن گذارد. و سر در پيش افكنده و زبان به تضرع گشوده، با دلي پر درد و جاني پر حسرت و چشمي پر آب، با خجلت و شرمساري، به هنگام تكبير، كبرياء حق به ديده سر ديده؛ به وقت قيام در خجلت گناه خود مانده؛ و چون نام و كلام خداي را بر زبان راند بايد نهادش به كلي آگاه گردد و در ركوع همين تواضع و فروتني كند و در سجود، ادب و حضور به جاي آورد.

حضرت امام سجاد علي بن الحسين عليه السلام چون به نماز مي ايستاد مي گفت: بار خدايا من غريب مملكتم، افتاده در چاه معصيتم، غرق شده ي درياي محنتم، درد دارم، دارو نمي دانم، يا مي دانم و خوردن نمي توانم، نه روي آن كه نوميد شوم و نه زهره ي آن كه



[ صفحه 33]



فراتر آيم!



اگر در خور آن نيم كه رويت ببنم

باري به سر كوي تو قربانم كن [13] .



انسان مؤمني كه بارها و بارها، در شب و روز، بر خاك، سر مي سايد و ذات اقدس الهي را به كبرياء و بزرگي ياد و به بندگي و حقارت خويش اقرار مي كند، تكبر را از خود دور نموده و خود را از دام گناه بزرگ آن مي رهاند.



[ صفحه 34]




پاورقي

[1] ابن ميثم بحراني، شرح صد كلمه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (ع)، ترجمه عبدالعلي صباحي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1370، ص 150 - 149.

[2] نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدي، حكمت 126 ص 383.

[3] نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدي، حكمت 454، ص 441.

[4] اشاره به آيه شريفه: السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر (قرآن كريم / حشر / آيه 23).

[5] اشاره به آيه شريفه: ابي واستكبر و كان من الكافرين (قرآن كريم / بقره / آيه 34).

[6] نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدي، نامه 53، ص 326.

[7] اشاره به فرمايش حضرت امام صادق عليه السلام: الكبر ان تغمص الناس و تسفة الحق. (كبر آن است كه مردم را خوار و حق را سبك شماري)

نقل از اصول كافي، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، جلد 3، ص 424.

[8] مرحوم مجلسي در مرآت العقول به اسباب تكبر اشاره مي كند: 1) علم و دانش، 2)عمل و عبادت، 3)حسب و نسب نژادي، 4)جمال و زيبايي، 5)ثروت و دارايي، 6)زور بازو، 7)داشتن پيرو يار و شاگرد و نوكر و فاميل.

[9] مرحوم مجلسي در مرآت العقول اقسام تكبر را ذكر مي كند:

1) تكبر بر خداي تعالي، 2)تكبر بر پيغمبران و امامان، 3)تكبر بر بندگان خدا.

[10] اشاره به سؤالي كه حكيم از امام صادق عليه السلام نمود: سالت اباعبدالله (ع) عن ادني الالحاد. فقال: ان الكبر ادناه. (حكيم مي گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم: كمترين درجه ي الحاد چيست؟ فرمود: كمترين آن، كبر است.

نقل از اصول كافي، ترجمه سيد هاشم رسولي، ج 3، ص 422.

[11] اشاره به فرمايش حضرت امام صادق (ع): لا يدخل الجنة من في قلبه مثقال ذرة من كبر (وارد بهشت نمي شود اگر كسي ذره اي كبر در وجودش باشد.

نقل از اصول كافي، ترجمه سيد هاشم رسولي،محلاتي، جلد 3، ص 424.

[12] نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدي، حكمت 252، ص 402.

[13] امام احمد ميبدي، خلاصه ي تفسير ادبي و عرفاني قرآني مجيد، ص 99.


بازگشت