اركان و شرايط توبه


توبه ي واقعي، حالتي دروني حاكي از پشيماني واقعي از گناه است. اين عمل حتي به لفظ و زبان نيست و در واقع با عنايت خداوندي صورت مي پذيرد و چنان چه كار انسان به عناد بيانجامد، موفق به توبه حقيقي نمي شود.

با گفتن «أستغفر الله ربي و أتوب اليه»، توبه واقعي صورت نمي گيرد. به قول شهيد مطهري رحمه الله «توبه يك حالت رواني و روحي و بلكه يك انقلاب روحي در انسان است كه لفظ أستغفر الله ربي و أتوب اليه، بيان اين حالت است، نه خود اين حالت.» [1] .

و اين همان توبه ي نصوحي است كه قرآن از آن چنين ياد فرموده است:

يا أيها الذين ءامنوا توبوا الي الله توبة نصوحاً عسي ربكم أن يكفر



[ صفحه 150]



عنكم سيئاتكم؛ [2] اي كساني كه ايمان آورده ايد، به درگاه خدا توبه اي راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بدي هايتان را از شما بزدايد.

اميرالمؤمنين عليه السلام توبه را كلمه اي مي دانند كه بر شش پايه بنا شده است. حضرت به كسي كه تنها به ذكر استغفار بسنده مي كرد، فرمود: «استغفار درجه ي والامقامان است و داراي شش معناست: اول پشيماني از آن چه گذشت. دوم تصميم بر عدم بازگشت. سوم پرداختن حقوق مردم، چنان كه خدا را پاك ديدار كني كه چيزي بر عهده ي تو نباشد. چهارم تمام واجب هاي ضايع شده را به جا آوري. پنجم گوشتي كه از حرام بر اندامت روييده، با اندوه فراوان آب كني، چنانكه پوست به استخوان چسبيده و گوشت تازه برويد. ششم رنج طاعت را به تن بچشاني، همان طور كه شيريني گناه را به او چشانده بودي. پس آن گاه بگويي أستغفر الله». [3] البته اين هشدار، شامل كساني كه از روي عادت به ذكر لفظي مشغول اند و از توجه قلبي غافل اند نيز مي شود.

بزرگان - بر اساس اين گونه روايات - بيان داشته اند كه پشيماني و تصميم بر ترك گناه، دو شرط و ركن اساسي توبه است. جبران حقوق مردم و حقوق الهي، شرط قبول توبه و آب كردن گوشت بدن و چشيدن رنج طاعت خداوند، شرط كمال توبه است.

شايد خداوند روز قيامت به فضلش انسان را ببخشد و چون أكرم الاكرمين است، خطاهاي او را ناديده بگيرد و به بهشت درآورد، چرا كه او أرحم الراحمين است و از پدر و مادر مهربان تر؛ اما مقام و



[ صفحه 151]



درجه ي حشر با امامان عليهم السلام چه مي شود؟! خدا را پس كي ببينيم؟

آري؛ مقامات بهشت بايد در اين جا ساخته شود. [4] .

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در روايت مهمي فرمود: «آيا مي دانيد تائب كيست؟» عرضه داشتند: نمي دانيم. فرمود: «هرگاه بنده اي توبه كند، اما صاحبان حقوق مالي را از خود راضي نكند تائب نيست؛ و هر كس توبه كند، اما به عبادتش نيفزايد تائب نيست؛ و كسي كه توبه كند، اما لباسش را تغيير ندهد تائب نيست؛ و آن كه توبه كند، اما دوستانش را عوض نكند تائب نيست؛ و هر كس توبه كند، اما مجلسش را تغيير ندهد تائب نيست؛ و هر آن كه توبه كند، اما رختخواب و تكيه گاهش را عوض نكند تائب نيست؛ و هر كس توبه كند، اما اخلاق و نيتش را عوض ننمايد تائب نيست؛ و هر آن كه توبه كند، اما قلبش را به روي حقايق باز نكند و در مقام انفاق بر نيايد تائب نيست؛ و هر كس توبه كند، اما آرزويش را كوتاه و زبانش را حفظ نكند تائب نيست؛ و هر آن كه توبه كند، اما بدنش را از غذاي اضافي تصفيه نكند تائب نيست، چون بر اين خصلت ها استقامت نمايد، تائب است.» [5] روشن است كه منظور از «كسي كه توبه كند...» همان مفهومي است كه در ذهن ما وجود دارد و آن گفتن «أستغفر الله» در شب هاي قدر و اماكن مقدسه است.

مردي خدمت امام سجاد عليه السلام آمد و گفت: من گرفتار زنايم! روزي زنا مي كنم و روزي روزه مي گيرم. آيا روزه ام كفاره ي زنا مي شود؟! حضرت فرمود: «چيزي نزد خدا محبوب تر از آن نيست كه اطاعت شود و از معصيت او بپرهيزند. نه زنا كن، و نه روزه بگيرد». سپس دست آن شخص را گرفتند و نزديك خود آورده و فرمودند: «عمل اهل دوزخ را انجام مي دهي و اميد بهشت داري؟» [6] .

بنابراين دستورالعمل «كلمه ي استغفار را تا مي توانيد از روي اعتقاد



[ صفحه 152]



كامل، صميمانه، با التزام به لوازم حقيقيه ي معلومه اش، تكرار نماييد»، [7] از بهترين راهكارها و از مهم ترين گام هاي خودسازي است. و همان گونه كه در حديث فوق ذكر شد، «مداومت و استقامت» بر استغفار عملي، شرط اساسي توبه ي حقيقي است. اگر استغفار ترك شود، چه بسا در لحظه ي مرگ كوشش شيطان ثمربخش شود و انسان را از مسير باز آمده برگرداند و بد عاقبت كند. آري، «درد ما گناه است و درمان ما استغفار». [8] .

شخصي از ارباب نعمت و ناز، در حال احتضار بود. وقتي شهادتين را به او تلقين كردند، او در عوض شعر مي خواند و مي گفت:



يا رب قائلة يوماً و قد تعبت

أين الطريق الي حمام منجاب



يعني، كجاست آن زني كه از راه رفتن خسته شده بود و مي پرسيد راه حمام منجاب كجاست؟!

سبب خواندن آن شعر به جاي شهادتين اين بود كه روزي زن عفيفه ي زيبايي از منزل خود بيرون آمده بود و به دنبال حمام معروف منجاب مي گشت. راه حمام را نيافت و خسته شد. مردي را در مقابل منزلي ديد و از او سؤال كرد: حمام منجاب كجاست؟ او به منزل خود اشاره كرد و گفت اين حمام است. آن زن به خيال حمام، داخل خانه ي آن مرد شد. آن مرد نيز داخل شد و در را بست و قصد گناه كرد. زن همين كه دانست گرفتار شده است، چنين تدبير كرد كه من نيز راضي به اين كار هستم، اما عذر دارم چون كثيف و بدبو هستم و به همين جهت دنبال حمام بودم، اجازه بده به حمام بروم، تو هم مقداري عطر و بوي خوش و مقداري طعام تدارك ببين تا من برگردم. مرد مشتاق هم عذر زن را پذيرفت و براي تهيه عطر و غذا از خانه خارج شد. وقتي آن مرد پا از خانه بيرون گذاشت، آن زن از خانه فرار كرد و خود را نجات داد. وقتي مرد برگشت و زن را نديد، حسرت گناه بر دلش ماند.

اكنون آن مرد در حال احتضار است و در فكر آن زن افتاده و قصه ي آن روز را به جاي شهادتين مي خواند. [9] .



[ صفحه 153]



او گناه نكرد، اما هوس گناه در دل او بود. فكر و حالت گناه هم مي تواند انسان را از توبه ي واقعي محروم كند؛ چه رسد به انجام مكرر گناه و تداوم آن.


پاورقي

[1] آزادي معنوي، ص 46.

[2] تحريم / 8.

[3] «الاستغفار درجة العلين و هو اسم واقع علي ستة معان: أولها الندم علي ما مضي و الثاني العزم علي ترك العود اليه أبداً و الثالث أن تؤدي الي المخلوقين حقوقهم حتي تلقي الله أملس ليس عليك تبعة و الرابع أتعمد الي كل فريضة عليك ضيعتها فتؤدي حقها و الخامس أن تعمد الي اللحم الذي نبت علي السحت فتذبيه بالاحزان حتي تلصق الجلد بالعظم و ينشأ بينهما لحم جديد و السادس أن تذيق الجسم ألم الطاعة كما أذقته حلاوة المعصية فعند ذلك تقول أستغفر الله»؛ نهج البلاغه، حكمت 417.

[4] به نقل از استاد فاطمي نيا، نكته ها از گفته ها، ج 2، ص 193.

[5] بحارالانوار، ج 6، ص 35؛ به نقل از: عبرت آموز، ص 86 و 87.

[6] «أنه ليس شي ء أحب الي الله عز و جل من أن يطاع و لا يعصي فلا تزن و لا تصم. فأجتذبه أبوجعفر عليه السلام اليه فأخذ بيده فقال: أبا زنة تعمل عمل أهل النار و ترجو أن تدخل الجنة؟»؛ الكافي، ج 5، ص 541 و 542.

[7] به سوي محبوب، ص 66.

[8] پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم: «داؤكم الذنوب و دواؤكم الاستغفار»؛ بحارالانوار، ج 90، ص 282.

[9] نقل با تصرف: كشكول شيخ بهايي، ج 1، ص 232؛ به نقل از: منازل الاخرة، ص 24 و 25.


بازگشت