پرهيز از دوست فاسد و مجلس فساد


در شكل گيري نظام شخصيتي انسان، عوامل دروني و بيروني نقش دارند. عوامل دروني مربوط به روحيات و خلقيات فرد و عوامل بيروني، در واقع محركات و زمينه هاي تكامل يا سقوط است. از آنجا كه آفرينش آدمي بر دوست يابي و داشتن همدم و همراه بنا شده است، بايست در يافتن دوست مناسب كوتاهي نكند و براي پيمودن راه به سوي خدا، از فكر و رأي دوست نيز بهره مند گردد كه گفته اند: «الرفيق ثم الطريق». [1] به قول مرحوم آية الله العظمي بهاءالديني رحمه الله «اگر رفيق خوب پيدا كردي، هر جا رفت با او برو». [2] .



[ صفحه 142]



از جمله عوامل بيروني - به طور خاص - مي توان به دوست فاسد و جلسات گناه اشاره كرد كه معمولاً به راحتي درمان مي شوند، مگر آن كه فرد به خود سخت بگيرد و يا دوست و مجلسش مهم تر از سرنوشت نيك خود و ياد خدا باشد.

پرهيز از دوستان ناباب و مجالس گناه و نيز انتخاب دوستان خوب، مي تواند عامل مؤثري در تقويت اعمال عبادي و ترك گناهان باشد. چه بسا انساني ماهها از گناهان دوري كرده باشد، اما يك شب عروسي يا جشن تولد، او را عقب اندازد و اعمال صالحش را ضايع گرداند. همان گونه كه پيش تر نيز اشاره شد، روشن است اثر آن مجلس گناه، در تمامي ابعاد روحي و معنوي و اخلاقي فرد تأثير خواهد گذاشت؛ هر چند فرد متوجه تأثيرات آن نشود. نيك انديش اگر باشيم، بايد بگوييم ندامت و پشيماني آن مجلس با او خواهد ماند و اضطراب از اين كه: «آيا خداوند توبه ي مرا خواهد پذيرفت؟ خداوند ارحم الراحمين است، اما اگر عذرم را نپذيرد، چه؟ اگر همه ي گناهانم را ببخشد، اما نخواهد يكي را ببخشد، چه كنم؟ اگر بخواهد بر اساس عدالتش با من رفتار كند، آيا كسي هست كه به او اعتراض كند؟ اگر «مثقال ذره» ها را حساب كند چه؟»

از همين رو امامان ما توصيه به ترك مجلس گناه كرده اند و فرموده اند: «شايسته نيست مؤمن در مجلسي كه معصيت خدا در آن مي شود و قادر بر تغيير آن نيست، بنشيند.» [3] .

از آية الله حسن زاده آملي (دامت بركاته) خواستم مرا نصيحتي بفرمايد، و ايشان چند جمله فرمود. از جمله اينكه: «سعي كنيد با نامحرمان تماس نداشته باشيد چه زن باشد و چه مرد!»

- مگر مرد هم نامحرم مي شود؟!



[ صفحه 143]



- «هر كس كه با خدا انس نداشته باشد، نامحرم است!» [4] .

پرهيز از هم نشين بد، بهتر و ارزش مندتر از پرهيز از بيماري واگيردار است كه همه احتياط كرده و از معاشرت و ديد و بازديد با او اجتناب مي كنند. هم نشيني با افراد حسود، متكبر، مغرور و دروغ گو و... انسان را به امراض دروني مبتلا مي كند كه از هستي واقعي ساقط مي كند؛ هر چند به ظاهر صد سال عمر كند.



تا تواني مي گريز از يار بد

يار بد بدتر بود از مار بد



مار بد تنها تو را بر جان زند

يار بد تو را بر دل و ايمان زند



ابوهاشم جعفري يكي از شيعيان برجسته ي امام هادي عليه السلام بود. روزي حضرت به او فرمود: «چرا با عبدالرحمن بن يعقوب همنشين مي شوي؟!» ابوهاشم عرض كرد: او دايي من است. امام فرمود: «عقيده ي او درباره ي صفات خدا باطل است و در اين باره سخن نادرست مي گويد». سپس فرمود: «يا با او بنشين و ما را ترك كن، يا با ما بنشين و او را رها كن». [5] ابوهاشم گفت: او هر عقيده اي كه دارد، به خودش مربوط است، من كه عقيده ام درست است. عقيده ي باطل او چه زياني به من مي زند؟ امام فرمود: «آيا از اين نمي ترسي كه عذابي به سويش بيايد و تو را نيز به خاطر همنشيني با او فرا گيرد؟! آن كس كه خود از ياران موسي عليه السلام بود و پدرش از ياران فرعون، هنگامي كه لشكر فرعون در كنار دريا به موسي عليه السلام و يارانش رسيد، آن پسر از موسي عليه السلام جدا شد كه پدرش را پند دهد و به موسي عليه السلام و يارانش ملحق سازد. پدرش به راه خود در لشكر فرعون رفت و اين جوان با او درباره ي مذهبش ستيزه كرد تا اينكه هر دو به كناري از دريا رسيدند و همين كه لشكر فرعون غرق شد، آن دو نيز با هم غرق شدند. خبر به موسي عليه السلام



[ صفحه 144]



رسيد، فرمود: او در رحمت الهي است ولي چون عذاب نازل گردد، از آن كه نزديك گنه كار است، دفاعي نمي شود».

از اميرالمؤمنين عليه السلام سؤال شد: آيا به گنه كاران امت سلام كنيم؟ حضرت فرمود: «پروردگار او را شايسته توحيد قرار داده، شما شايسته ي سلام نمي بينيد؟» [6] .

آيات و روايات فراواني وجود دارد كه به آثار سوء همنشيني با افراد بد تصريح دارد. در قرآن شريف وقتي از علت دوزخي شدن بعضي افراد سؤال مي شود، در پاسخ مي گويند:

و كنا نخوض مع الخائضين؛ [7] و با هرزه درايان، هرزه درايي مي كرديم.

در تاريخ آمده است: دو مشرك به نام هاي عقبه و ابي با هم دوست شدند. عقبه بعد از مدتي، اسلام را پذيرفت. رفيق او اعتراض كرد و در انحراف او كوشش بسيار كرد به طوري كه عقبه به فكر بازگشت و در جنگ بدر به لشكر كفر پيوست و توسط مسلمانان كشته شد. قرآن شريف مجازات و عاقبت شوم اخروي عقبه را كه بر اثر دوستي با نااهل گرفتار آن مي شود، چنين بيان مي كند:

و يوم يعض الظالم علي يديه يقول ياليتني اتخذت مع الرسول سبيلاً ياويلتي ليتني لم أتخذ فلاناً خليلاً لقد أضلني عن الذكر بعد اذ جاءني؛ [8] و روزي است كه ستم كار دست هاي خود را مي گزد - و - مي گويد: «اي كاش با پيامبر راهي بر مي گرفتم. اي واي، كاش فلاني را دوست - خود - نگرفته بودم. او - بود كه - مرا به گمراهي كشانيد پس از آن كه قرآن به من رسيده بود».

حواريون از حضرت عيسي عليه السلام سؤال كردند: «يا عيسي، با چه كسي معاشرت كنيم؟ فرمود: با كسي كه ديدنش تو را به ياد خدا بيندازد و منطق و



[ صفحه 145]



گفتارش بر علم شما بيفزايد و عملش، آخرت را به ياد شما آورد». [9] حتي انبياء نيز خود به دنبال افراد هدايت شده و خودساخته بودند تا با آنان هم نشين شوند و معاشرت كنند. گاه از خدا سؤال مي كردند كه «آيا كسي هست كه نزد تو از ما محبوب تر باشد» و يا «همنشين ما در بهشت كيست؟» به راستي اين سؤال ها نشانگر چيست؟ نبي عليه السلام از غير خود درس مي آموخت و افتخار معاشرت با مانند خود يا بهتر از خود را داشت.

حاج آقا فخر تهراني - همو كه به فرموده ي آية الله بهاءالديني رحمه الله در مجلس امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در مكه معظمه از او نام برده شد و مورد عنايت حضرت واقع شده بود [10] - معتقد بود: «در آخرالزمان، دين و ايمان به كم خوردن، كم گفتن و كم خفتن محفوظ مي ماند». از گفته هاي او چنين بود: «بهترين راه در اين زمان معاشرت نكردن است. مسافرت كمتر داشته باشيد و بيشتر صله ارحام را چون احتمال گناه مي رود، با نامه و تلفن انجام دهيد! در اين دوران اخبار و روايات اهل بيت عليهم السلام را زياد بخوانيد تا تكليفتان مشخص شود. زمان، زمان عمل به واجبات و ترك محرمات است... - اين كار - خودش عرفان و معرفت مي آورد.» [11] .


پاورقي

[1] اميرالمؤمنين عليه السلام در توصيه هاي خود به امام حسن عليه السلام مي فرمايد: «الرفيق قبل الطريق؛ اول رفيق پس سفر»؛ نهج البلاغه، نامه ي 31.

[2] جميل بي بديل، ص 147.

[3] «لا ينبغي للمؤمن أن يجلس مجلساً يعصي الله فيه و لا يقدر علي تغييره»؛ الكافي، ج 2، ص 374.

[4] به نقل از آقاي ابراهيمي، در محضر استاد حسن زاده آملي، ص 83.

[5] «فاما جلست معه وتركتنا و اما جلست معنا و تركته»؛ الكافي، ج 2، ص 374.

[6] كشكول شيخ بهايي، ص 200؛ به نقل از: جميل بي بديل، ص 82.

[7] مدثر / 45.

[8] فرقان / 27 - 29.

[9] «يا روح الله من نجالس؟ قال: من يذكركم الله رويته و يزيد في علمكم منطقه و يرغبكم في الاخرة عمله»؛ الكافي، ج 1، ص 39.

[10] كتاب سالنامه ي به سوي ظهور، 1385، تشرف 16.

[11] ر. ك: ناگفته هاي عارفان، ج 2، ص 140 - 151.


بازگشت