دروغ


خبر و سخن خلاف واقع را دروغ گويند. [1] اگر كسي به اين گناه مبتلا شود و اين عمل به صورت عادت يا ملكه درآيد، فرد «دروغ گو» ناميده مي شود.

درباره ي انگيزه هاي روحي و رواني دروغ و مكانيزم آن در آينده اشاره اي خواهيم داشت، اما در ذكر انواع آن بايد گفت دروغ نيز همانند غيبت ممكن است تنها به زبان نباشد و به چند شيوه صورت پذيرد؛ دروغ گفتاري و رفتاري (شامل اشاره اي، نوشتني، ترسيم و نقاشي).

البته دروغ در مباحث اخلاقي، به دروغ در گفتار، در نيت (مثل ريا) [2] ، در عزم [3] ، در وفا به عزم (عهد و پيمان شكني)، در اعمال و مقامات دين (مانند



[ صفحه 70]



اين كه در نماز بگوييم اياك نعبد و اياك نستعين و اين گونه نباشد) [4] تقسيم مي شود.

دروغ زباني نيز البته نوعي «رفتار» است، همان گونه كه امام علي عليه السلام نيز فرمود: «دروغ از بدترين خوي ها است.» [5] اما منظور از دروغ، دروغ در عمل است؛ يعني در ظاهر كاري كنيم كه باطن ما آن طور نيست يا نمي خواهد؛ و اين همان «نفاق» است كه حضرت امير عليه السلام فرمودند: «دروغ به نفاق مي انجامد». [6] و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «كسي كه باطنش با ظاهرش ناسازگار باشد، منافق است؛ هر كه مي خواهد باشد.» [7] و خداوند منافق را همانند كفار لعنت نموده و جايگاهشان را دوزخ قرار داده است:

وعد الله المنافقين و المنافقات و الكفار نار جهنم خاليدن فيها هي حسبهم و لعنهم الله و لهم عذاب مقيم؛ [8] خدا به مردان و زنان دو چهره و كافران، آتش جهنم را وعده داده است. در آن جاودانه اند. آن - آتش - براي ايشان كافي است، و خدا لعنتشان كرده و براي آنان عذابي پايدار است.

خطر منافق براي جامعه، بيشتر از كافر و مشرك است؛ چرا كه مؤمن در ايمانش راستگو است؛ كافر نيز در كفر خود راست است، اما منافق چنين نيست. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نيز نگراني خود را از اين گروه به امام علي عليه السلام چنين



[ صفحه 71]



ابراز مي دارند: «براي امتم نه از مؤمن مي ترسم و نه از مشرك؛ زيرا خداوند، مؤمن را به سبب ايمانش حفظ مي كند و مشرك را به سبب شركش از پاي درمي آورد. اما ترس من براي شما از منافق زبان بازي است كه مطابق اعتقادات شما سخن مي گويد، اما برخلاف آن چه معتقديد عمل مي كند.» [9] از همين رو دوران امام علي عليه السلام و جنگ هاي او، بسيار سخت تر از دوران پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود؛ چرا كه امام بايد با مدعيان اسلام و ايمان مي جنگيد و همين امر باعث شده بود تا عده اي به ترديد بيفتند و حق و باطل را در هم آميزند.


پاورقي

[1] كذب، افتراء و افك (وارونه كردن خبر) نيز به همين معنا به كار مي روند.

[2] يعني داخل كردن غير خدا در نيت عبادت، كه شامل ريا هم مي شود؛ مثل اين كه كسي روزه بگيرد كه لاغر شود و گمان برد عبادت خدا هم كرده است. هر چند ريا هم نيست. اخلاق الاهي، ج 4، ص 85.

[3] يعني قصد انجام كاري مي كند، ولي به دلائلي سستي مي كند.

[4] دروغ در مقامات، مربوط به مباحث عرفاني است؛ مانند آن كه كسي در حركت به سوي خداوند، بر اين تصور باشد كه به مقام خوف رسيده است، در حالي كه اين گونه نباشد. چرا كه خوف از خدا آثار و لوازمي دارد كه در ظاهر افراد نمايان مي شود. لرزش اندام اولياء خدا هنگام برپايي نماز و پريدگي رنگ چهره ي امام حسن مجتبي عليه السلام هنگام وضو از آثار همين خوف است. يا فردي كه گمان مي كند اميدوار است، اما عمل او چنين چيزي را نشان نمي دهد. اين كه كسي با كوله باري از گناه، اميد به نجات داشته باشد، نوعي دروغ است. همان است كه اميرالمؤمنين در خطبه ي 160 نهج البلاغه فرمود: «فكل من رجا عرف رجاه في عمله؛ هر كه اميدوار است، اميد او از كردارش پيداست.» ر. ك: اخلاق الاهي، ج 4، ص 87 و 88.

[5] «شر الاخلاق الكذب»؛ «شر الشيم الكذب»؛ «أقبح الخلائق الكذب»؛ غررالحكم، ص 219.

[6] «الكذب يؤدي الي النفاق»؛ همان، ص 220.

[7] «من خالفت سريرته علانيته فهو منافق كائناً من كان»؛ بحارالانوار، ج 69، ص 207.

[8] توبه / 68.

[9] «اني لا أخاف علي امتي مؤمناً و لا مشركاً أما المؤمن فيمنعه الله بايمانه و أما المشرك فيخزيه الله بشركه و لكني أخاف عليكم كل منافق عالم اللسان يقول ما تعرفون و يفعل ما تنكرون»؛ بحارالانوار، ج 33، ص 549.


بازگشت