درمان علمي غيبت


همان گونه در تعريف غيبت گفته شد، ذكر عيب مؤمن، محور غيبت است. حال اين عيب مؤمن، دو جنبه دارد: عيب جسمي و عيب روحي.

درباره ي نقص جسمي بايد گفت: چون اين عيب ظاهري مربوط به آفرينش خداوند است، غيبت كردن به معناي اين است كه در واقع آفرينش خداوند مورد سؤال قرار گرفته است. هر چند غيبت كننده و شنونده، چنين منظوري نداشته باشند. شيطان از همين غفلت، شاد است. بنابراين درمان در اين مرحله، توجه به اين نكته است كه حقيقت غيبت او، ايراد گرفتن بر خدا است.

خواست فرد بزرگي را مسخره كند، به ناچار بر چهره اش ايراد گرفت. در جواب گفت: «بر نقش ايراد مي گيري يا بر نقاش؟» [1] «هو الله الخالق الباري ء المصور؛ [2] او خداوندي است خالق، آفريننده اي بي سابقه و صورت گري (بي نظير)».



[ صفحه 64]



گاه غيبت مربوط به عيوب مالي است. اما بايد توجه داشت: «آن را كه هيچ به كف نيست، در دل آهي هست.» اگر فرد، دل شكسته و دل سوخته شود، آهش دامن گير انسان است و مانعي جدي بر سر راه دنيا و آخرت است. از توصيه ي بزرگان است: «الله الله الله كه دل هيچكس را نرنجانيد:



تا تواني دلي به دست آور

دل شكستن هنر نمي باشد» [3] .



اگر منشأ غيبت در امور مالي مؤمن، حسادت باشد، بايد حسادت را درمان كرد. بايد توجه نمود كه ثروت و دارايي انسان، امانتي از سوي خداوند است. از اول، مال آن شخص نبوده است كه اگر بود، از همان روز تولد بايد آن را مي داشت. روزي او را خداوند داده است. اگر روزي خوبي است، بايد از صاحب اصلي نعمت آن را درخواست نمود. غيبت او مشكل را حل نمي كند.

درباره ي نقص روحي مي توان گفت، چنين عيوبي كه نبايد شخص داشته باشد و دارد، براي مؤمن عيب است. غيبت كننده بايد توجه داشته باشد كه آيا خود آن عيب را ندارد؟ اگر معتقد باشد كه هيچ عيبي ندارد، دچار غرور و عجب است؛ چرا كه غير از معصوم نبايد ادعاي نقص و بي عيبي كند. علاوه بر آن، به عيبي بزرگ تر مبتلا شده كه آن غيبت كردن است.

درمان اين مرحله آن است كه به جاي ذكر عيوب ديگران، به عيب خود بپردازد و تا عيوبش برطرف نشده، به فكر عيوب ديگران نباشد. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به چنين افرادي، مژده ي سعادت و خوشبختي مي دهند: «خوشا به حال كسي كه عيب خودش، او را از پرداختن به عيب مؤمنين باز مي دارد.» [4] .

اگر غيبت كننده معتقد باشد كه طرف مؤمن نيست، به عيبي ديگر كه تهمت است مبتلا است و خود نمي داند؛ چرا كه معمولاً انسان براي هر



[ صفحه 65]



گناهي به خصوص غيبت، تا زماني كه توجيه نشده باشد، آن را انجام نمي دهد. به قول اساتيد اخلاق «شخص غيبت كننده، اول براي خود ثابت مي كند كه غيبت اين شخص واجب است، بعد غيبت مي كند!» پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در هشداري مي فرمايد: «هر كس مؤمني را به گناهي سرزنش كند، نمي ميرد تا خودش آن گناه را مرتكب شود.» [5] و اين از عواقب عيب جويي و سرزنش و دل شكستن مؤمن است. از جمله حقوق فرد مؤمن اين است كه عيوب و گناهانش را ذكر نكنند. در حديث امام باقر عليه السلام آمده است «بر مؤمن واجب است كه هفتاد گناه كبيره ي مؤمن را بپوشاند». [6] .

درباره ي مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي رحمه الله آمده: روزي ايشان به افطاري ساده اي دعوت شدند. بعد از افطار، ميهمانان از هر دري گفتند و شنيدند و عنان سخن را به دست اهلش ندادند تا بهره اي ببرند. در اين ميان، يكي از اينان سخن ناروايي پشت سر مؤمني زد و آبرويش را برد. مرحوم ميرزا با چهره اي ناراحت، از جا بلند شد كه برود. ميزبان پيش دويد و از اين عزيمت ناگهاني پرسيد. ميرزا فرمود: «در مجلس شما از مسلماني غيبت شد و آبروي او رفت و كار من چهل روز عقب افتاد...» [7] .


پاورقي

[1] نكته ها از گفته ها، ج 3، ص 22.

[2] حشر / 24.

[3] عطش، ص 324.

[4] «طوبي لمن منعه عيبه عن عيوب المؤمنين»؛ الكافي، ج 8، ص 168.

[5] «من عير مؤمناً بذنب لم يمت حتي يركبه»؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 296.

[6] «يجب للمؤمن علي المؤمن أن يستر عليه سبعين كبيرة»؛ الكافي، ج 2، ص 207.

[7] جميل بي بديل، ص 93.


بازگشت