شهادت حمزه ي سيدالشهداء به ولايت علي


حمزه سيد الشهداء بايد اقرار به ولايت علي (عليه السلام) بنمايد

سيد بن طاووس (قدس الله روحه) از كتاب وصيت عيسي بن مستفاد از موسي بن جعفر (عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود: پدرم فرموده است وقتي پيامبر اكرم به مدينه هجرت كرد و جنگ بدر پيش آمد مردم را به بيعت مجدد فراخواند و تمام مسلمانان نيز بيعت كردند.

رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در خلوت به اميرالمؤمنين(عليه السلام) اطلاع مي داد كه از اين جمعيت چه كساني به بيعت خود وفا مي كنند و كدام وفا نخواهند كرد، اما علي (عليه السلام) را ملتزم مي نمود كه كتمان كند.

روزي پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله وسلم)، علي و فاطمه زهرا و حمزه (عليهم السلام) را خواست و فرمود: با من بيعت رضا كنيد. حمزه عرض كرد: پدر و مادرم فدايت باد با چه



[ صفحه 56]



قرارهايي بيعت كنيم؟ مگر قبلاً بيعت نكرديم!

فرمود: يا اسدالله و اسد رسوله (اي شير خدا و شير پيامبر) بايد با خدا و پيامبر بر وفاداري و استقامت و پايداري نسبت به پسر برادرت بيعت كني تا ايمان كامل پيدا كني. حمزه گفت: بسيار خوب، اينك حاضرم و دست خود را براي بيعت گشود. پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: دست خدا بالاي دست شما است سپس موارد بيعت را به تفصيل ذكر نمود: «علي اميرالمؤمنين و حمزه سيدالشهداء و جعفر الطيار في الجنه و فاطمه سيدة نساء العالمين و السبطان الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنه هذا شرط من الله علي جميع المسلمين من الجن و الانس اجمعين فمن نكث فانما ينكث علي نفسه و من اوفي بما عاهد الله عليه فسيؤتيه اجراً عظيماً» يعني: علي(عليه السلام) اميرالمؤمنين است حمزه سيد الشهدا است. جعفر در بهشت پرواز مي كند و فاطمه سرور زنان جهان است و دو فرزندم حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت اند اين پيماني است از جانب خدا براي تمام مسلمانان جهان از جن و انس...» بعد اين آيه را رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) تلاوت نمود:

«الذين يبايعونك انما يبايعون الله».

اين بيعت گيري تمام شد، مدتي گذشت تا در جنگ احد شبي كه حمزه فرداي آن شب شهيد مي شد، رسيد. آن شب پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) عمويش حمزه را خواست و فرمود: عمو جان حمزه! ممكن است برايت پيش آمدي رخ دهد كه ديگر همديگر را نبينيم. اگر به پيشگاه پروردگار در عرش رفتي و از شرايع اسلام و شرايط ايمان از تو پرسيد چه خواهي گفت؟

اشك از چشمان حمزه جاري شد و گفت: پدر و مادرم فدايت باد! مرا راهنمايي فرما و به من بگو كه چه بايد بگويم. فرمود: حمزه! بايد خالصانه شهادت دهي به توحيد (لا اله الا اللّه) و اينكه من پيامبر واقعي خداوند



[ صفحه 57]



هستم. حمزه گفت: قبول دارم و شهادت مي دهم. فرمود: و نيز بايد شهادت دهي كه بهشت واقعيت دارد و جهنم هست و قيامت بدون شك خواهد آمد و هر كس به مقدار ذرّه اي عمل خوب انجام دهد خواهد ديد و اگر به مقدار ذرّه اي عمل بد انجام دهد خواهد ديد همچنين بايد شهادت دهي «و ان علياً اميرالمؤمنين».

علي اميرالمؤمنين است. حمزه گفت: شهادت مي دهم و اقرار مي كنم و ايمان دارم و تصديق مي نمايم. فرمود: پس از اين بايد شهادت دهي كه ائمه و پيشوايان دين از ذريه علي (عليه السلام) هستند. حسن و حسين و بقيه امامان از فرزندان حسين (عليه السلام) مي باشند.

باز حمزه گفت: ايمان دارم و تصديق مي كنم. فرمود: آنگاه بايد گواهي بدهي كه فاطمه سرور زنان جهان است و بداني كه حمزه سيد الشهداء است و شير خدا و پيامبر اوست. حمزه تصديق نمود و شهادت داد.

باز رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: و گواهي دهي كه جعفر پسر برادرت با ملائكه در بهشت پرواز خواهند كرد «و ان محمداً و آله خيرالبرية» و بداني كه محمد و آلش بهترين مخلوقاتند.

«تؤمنُ يا حمزه بسرّهم و علانيتهم و ظاهرهم و باطنهم و يحيي علي ذلك و تموت توالي من والاهم و تعادي من عاداهم» فرمود: بايد به نهان و آشكار و ظاهر و باطن آل محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) ايمان بياوري و با اين چنين ايماني زندگي كني و بميري. دوستان آنها را دوست بداري و دشمنانشان را دشمن.

قال: نعم يا رسول اللَّه اشهد اللَّه و اشهدك و كفي باللَّه شهيداً فقال: رسول اللَّه (صلي الله عليه وآله وسلم) سدّدك اللَّه و وفقك.

حمزه گفت: آري (همينطور كه مي فرماييد پذيرفتم و ايمان دارم) خداوند و رسولش را بر ايمان خود گواه مي گيرم، شهادت به خداوند مرا كافي است.



[ صفحه 58]



پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: خدا تو را ثابت قدم بدارد و توفيقت دهد. [1] .


پاورقي

[1] بحار الانوار ج 38 ص 319 به نقل از امالي صدوق ص 330.


بازگشت