ثواب اذان در بيان بلال، مؤذن رسول الله


مرحوم صدوق (رضوان اللَّه عليه) در كتاب مجالس نقل مي كند از عبداللَّه بن علي كه گفت متاعي از بصره به مصر مي بردم در بين راه پيرمردي را ديدم كه چهره اي گندمگون داشت و جلوي سرش خالي از مو بود و موي سر و صورتش از كهنسالي سفيد شده بود. با دو لنگ و حوله خود را پوشانده بود يكي سياه و ديگري سفيد. از همراهان خود پرسيدم: اين مرد كيست؟ گفتند: بلال، مؤذن رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) است.



[ صفحه 44]



قلم خود را برداشتم و خدمتش رسيده، سلام كردم. پيرمرد جواب سلامم را داد و گفت: «السلام عليك و رحمة اللَّه و بركاته». گفتم: خدا رحمتت كند! مرا حديثي بفرما از آنچه شنيده اي از پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم). گفت: از كجا مي داني من كيستم؟ گفتم: شما مؤذن پيامبري، اشك از ديده هايش جاري شد و مرا نيز به گريه انداخت بطوري كه مردم اطراف ما جمع شدند و همه گريه مي كرديم. بعد پرسيد: پسرم! اهل كجايي؟ گفتم: از اهالي عراقم. گفت: به به! سكوت كرد، بعد فرمود: بنويس عراقي! «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدم «المؤذنون امناء المؤمنين علي صلاتهم و صومهم و لحومهم و دمائهم لا يسألون اللَّه عز و جل شيئاً الا اعطاهم ولايشفعون في شي ء الا شفعوا» مؤذنين امين بر نماز و روزه و گوشت و خون مؤمنين هستند. از خدا چيزي نمي خواهند مگر اينكه خداوند عزيز به آنها خواهد داد و درباره ي كسي شفاعت نمي كنند مگر اينكه شفاعتشان پذيرفته است، هركس چهل سال در راه خدا اذان بگويد خداوند او را روز قيامت با عمل چهل صديق پاك و پاكيزه و مقبول برمي انگيزاند هر كه بيست سال اذان بگويد خداوند او را روز قيامت در حالي محشور مي كند كه نوري دارد چون نور آسمان دنيا درخشان و هر كه ده سال اذان بگويد خداوند او را ساكن در قبه ابراهيم(عليه السلام) مي كند (يا در درجه او) و هركه يك سال اذان بگويد خداوند روز قيامت او را محشور مي كند در حالي كه تمام گناهانش آمرزيده شده، هرچه باشد، اگرچه به اندازه كوه احد باشد.

گفتم: باز بفرماييد. گفت: اين را حفظ كن و عمل نما و پاداش بگير! پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: هركس در راه خدا يك اذان بگويد با ايمان و تقرباً الي اللَّه كه در راه او باشد خداوند گناهان گذشته اش را مي آمرزد و بر او منت مي نهد به حفاظت و عصمت از گناه در بقيه عمر و بين او و شهدا در بهشت



[ صفحه 45]



جمع مي كند.

سپس گفتم: خدا تو را رحمت كند، يكي از بهترين حديثهايي كه شنيده اي برايم نقل كن. ديدم باز اشكهايش چون سيلاب روان گرديد و گفت: دل مرا شكستي. چنان گريه كرد كه من نيز به گريه افتادم. سپس فرمود: بنويس؛ «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مي فرمود: روز قيامت خداوند در يك صحرا مردم را جمع مي كند و فرشته ها را از پي مؤذنين مي فرستد با پرچمهاي نوري به همراه شترهايي از زبرجد سبز، اين شترها داراي خرام و شكم بندهايي از مشك اذفرند. مؤذنين بر آنها سوار مي شوند و بر روي شترها به پا مي ايستند، ملائكه شترداران ايشانند و با صداي بلند به اذان مي پردازند.

سپس صدايش به گريه بلند شد. من نيز گريه كردم. پس از سكوت گفتم: چرا گريه مي كني؟ گفت: آه! مرا بياد سخناني انداختي كه از عزيزم رسول اللَّه(صلي الله عليه وآله وسلم) شنيده بودم كه مي فرمود:[سوگند] بر آن خدايي كه مرا به حق برانگيخته، مؤذنان در قيامت در حالي كه بر مركبهاي خود ايستاده اند از مردم مي گذرند و مي گويند «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر» اين ندا كه بلند مي شود صداي ضجه امتم بلند مي گردد.

پرسيدم: اين ضجه چيست؟ فرمود: صدا به تسبيح و تحميد و تهليل برمي دارند. وقتي مؤذنين گفتند: «اشهدان لااله الااللَّه» اُمتم مي گويند: در دنيا او را مي پرستيديم. گفته مي شود: راست مي گوييد. وقتي مي گويند «اشهدان محمداً رسول اللَّه». امتم مي گويند: اين همان آقايي است كه رسالت پروردگار را براي ما آورد و ما به او ايمان آورديم با اينكه نديديم او را. به آنها گفته مي شود: راست مي گوييد، او رسالت پروردگارتان را به شما رسانيد و شما به او ايمان آورديد. شايسته است خداوند بين شما و پيامبرتان جمع



[ صفحه 46]



نمايد. مؤذنين را به منازل خود در بهشت مي رسانند؛ جايي كه نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه به دل كسي خطور كرده. «ثم نظر الي فقال لي ان استطعت و لاقوه الا باللَّه ان لاتموت الا مؤذناً فافعل» عبدالله بن علي مي گويد: سپس بلال نگاهي به من كرد و گفت: تا زنده اي سعي كن (به ياري خدا) از مؤذنين بشمار آيي.


بازگشت