دعاي بعد از سلام دو ركعت سوم


اين دعا را جدم ابوجعفر طوسي ذكر نموده، البته با اين تفاوت كه متن دعاي حضرت يوسف عليه السلام را ذكر نكرده. آنچه كه وي - رحمة الله عليه - ذكر فرموده درست به اين صورت است:



[ صفحه 340]



«أللهم، اني أدعوك بما دعاك به عبدك، [يونس] اذ ذهب مغاضباً، فظن أن لن نقدر [يا: تقدر] عليه، فنادي في الظلمات: أن لا اله الا أنت، سبحانك، اني كنت من الظالمين، فاستجبت له و نجيته من الغم [و كذلك ننجي - يا: تنجي - المؤمنين]، فانه دعاك و هو عبدك، و أنا أدعوك و أنا عبدك، و سألك و هو عبدك. و أنا أسألك و أنا عبدك، أن تصلي علي محمد و آل محمد، و أن تستجيب لي كما استجبت له، و أدعوك بما دعاك به عبدك أيوب، اذ مسه الضر، فدعاك: اني مسني الضر، و أنت أرحم الراحمين، فاستجبت له و كشفت ما به من ضر، و آتيته أهله و مثلهم معهم، فانه دعاك و هو عبدك، و أنا أدعوك و أنا عبدك، و سألك و هو عبدك، و أنا أسألك و أنا عبدك، أن تصلي علي محمد و آل محمد [و أن تفرج عني كما فرجت عنه]، و أن تستجيب لي كما استجبت له، و أدعوك بما دعاك به يوسف، اذ فرقت بينه و بين أهله، و اذ هو في السجن، فانه دعاك و هو عبدك، و أنا أدعوك و أنا عبدك، و سألك و هو عبدك، و أنا أسألك و أنا عبدك، أن تصلي علي محمد و آل محمد، و أن تفرج عني كما فرجت عنه، و أن تستجيب لي كما استجبت له، و صل علي محمد و آل محمد، [و افعل بي كذا و كذا].»

- خداوندا، تو را به آنچه كه بنده ات [حضرت يونس] خواند مسألت دارم، هنگامي كه خشمناك [از عدم هدايت قوم خويش] رهسپار گرديد، و گمان كرد كه تو بر او تنگ نمي گيري، پس در تاريكيها ندا كرد: «معبودي جز تو نيست، پاك و منزهي تو، براستي كه من از ستمكاران هستم» پس دعاي او را اجابت فرموده و از غم و اندوه رهايي دادي، [و اين چنين مؤمنان را نجات مي دهي]، زيرا او تو را خواند و بنده ي تو بود، و من نيز تو را مي خوانم و بنده ي توام، او از تو درخواست نمود و بنده ي تو بود، و من نيز بنده ي توام و از تو درخواست مي نمايم كه بر محمد و آل محمد درود فرستي، و چنانكه براي او اجابت نمودي براي من نيز اجابت فرمايي. و تو را به همان دعايي كه بنده ات حضرت ايوب خواند مي خوانم، آن هنگام كه رنجوري به او رسيد، پس دعا كرد: «همانا من به رنجوري مبتلا شدم و تو مهربانترين مهربانها مي باشي» و تو دعاي او را اجابت فرموده و رنجوري او را برطرف نموده و خانواده ي او و همانند آنها را همراه آنان به او عطا فرمودي، زيرا او تو را خواند و بنده تو بود، و من نيز تو را مي خوانم و بنده ي توام، و او از تو درخواست نمود در حالي كه بنده تو بود، و من نيز بنده ي توام و از تو درخواست مي كنم كه بر محمد و آل محمد درود فرستي و چنانكه ناراحتي و مشكل او را گشودي، مشكل مرا نيز بگشاي، چنانكه



[ صفحه 341]



براي او اجابت فرمودي براي من نيز اجابت فرمايي. و تو را به همان دعايي كه حضرت يوسف خواند مي خوانم، آن هنگام كه ميان او و خانواده اش جدايي انداختي و نيز در حالي كه در زندان بود، زيرا او تو را خواند و بنده ي تو بود، و من نيز بنده ي توام و تو را مي خوانم، و او بنده ي تو بود و از تو مسألت نمود و من نيز بنده ي توام و از تو درخواست مي نمايم، كه بر محمد و آل محمد درود فرستي و چنانكه براي او اجابت فرمودي براي من نيز اجابت فرمايي، و بر محمد و آل محمد درود فرست، و براي من چنين و چنان كن. سپس حاجتت را ذكر مي كني. [1] .


پاورقي

[1] مصباح المتهجد، ص 69، و 349 (هر دو شبيه به متن است).


بازگشت